السَّلام علیکَ یاعَلی الاکبر ...
اززمانی که شنیدم
که تو«پایین پایی» …
قائلم زیـرقدم های
پدرهاست«بهشت» …
🌸🍃🌸
🌸🍃 ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک 🍃🌸
#روز_جوان
گناه میڪنم و اسمش را میگـذارم جـوانے!!!!!!
میترسمـ به جـوانے عده اے بر بخورد
#علی_اکبر امام حسین (ع) هم #جوان بود
شاهد خداست
و
تنها او میداند
که چه جوانانی #جوانی_شان را
وقف نجابت شان کردند...
#به_یاد_همه_ی_علی_اکبرهای_زمانه
#روزجوان_مبارک
#یادشان_باصلوات
#شهيد_مدافع_حرم_مهدى_صابرى
همه او را به یک دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ ِحضرت #علیاکبر (ع) بود.
هرجا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یک گوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص فاطمیون.
بصیـــــــــرت
#شهيد_مدافع_حرم_مهدى_صابرى همه او را به یک دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ ِحضرت #علیاکبر (ع) ب
.......................
برای همین وصیتش را بعد از بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد:
✍️ امروز سهشنبه پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹٣ مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری دست به قلم شدم تا سیاه مشقی به نام « #وصیتنامه » بنویسم
خدایـــا ... روسیاهم ، روسیاهم که با ۲۵ سال من نتوانستم در رابطه « #عبد و #معبودی» آنجور که باید و شاید «وظیفه عبد» را به نحو شایسته انجام دهم.
از تو ممنونم؛ ممنونم که من را انسان آفریدی انسانی که مسلمان و لایق شکر فراوانتر محب امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب علیهالسلام ... ممنونم که دوران حیاتم را در این بازه زمانی قرار دادی و به من توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی عنایت کردی نمونهاش حب شهزاده علیاکبر (ع) است ...
#علی_اکبر_های_زمانه
#شهید_مهدی_صابری
#یاد_شهید_با_ذکر_صلوات
#معرفی_شهید
#شهید_رضا_ذوالعلی در تاریخ 1345 در روستای سرخکان از توابع شهر نگار به دنیا آمد.
با شروع جنگ تحمیلی در سال 1366 به خدمت سربازی اعزام و درعملیاتهای #والفجر 9 و 10 و #کربلای 5 و 10 شرکت فعالانه داشت.
وی در تاریخ 28 فروردین 1367 در منطقه #فاو به #شهادت رسید.
#سالروز_شهـادت
بصیـــــــــرت
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪ •✦ #میخواهم_مثل_تو_باشم ✦• #قسمت_چهل_وهفت " راز شهیـــدے ڪه امام حسیـــن جمجمه
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪
•✦ #میخواهم_مثل_تو_باشم ✦•
#قسمت_چهل_وهشت
سیـــــره ے شهید
❉ ابراهیم در عین حال ڪہ جوانے با ویژگۍ های منحصر بہ فرد بود، ڪارهایی مے ڪرد ڪہ براۍ ما عجیب بود.
❉ یڪبار وارد مسجد شدم، می خواستم بہ دستشویی بروم.
دیدم دو نفر دیگر از زیرزمین برگشتند و گفتند: چاه دستشویی گرفته.
برای نماز بہ خانہ می رویم.
من هم می خواستم برگردم، همان موقع ابراهیم رسید.
❉ وقتی ماجرا را شنید ، آستینش را بالا زد و رفت توی زیرزمین. داخل محل دستشویی شد و در را بست!
یڪ ربع بعد در را باز ڪرد.
چاه دستشویی را باز و همه جا را شستہ و تمیز ڪرده بود! بعد هم مشغول شستن دست خودش شد.
ابراهیم در مقابل خدا براۍ خودش شخصیتی نمی دید.
❉ هر ڪاری می توانست، برای رضای خدا انجام می داد.
خودش را در مقابل خدا ڪوچک می دید و افتادگی داشت. خدا هم در چشم مردم ، بہ او عظمت عجیبی داد.
❉ بہ قول شاعر:
افتـادگے آمـوز اگر طالـب فیضـے
🌷 #شهید_ابراهیم_هادۍ
📚 ڪتاب سلام برابراهیم۲
※✫※✫※✫※✫※
#پیامبر_اڪرم_صلےاللہ_علیہ_وآلہ :
✨من عَبَد اللہ حق عبادتہ آتاہ اللہ فوق امانیہ و ڪفایتہ؛
❉ هر ڪہ خدا را، آنگونہ ڪہ سزاوار اوست، بندگى ڪند، خداوند بیش از آرزوها و ڪفایتش بہ او عطا مى ڪند
📚 بحارالانوار(ط-بیروت) ج ۶۸، ص ۱۸۴ ، ح ۴
✫┄┅═══════════┅┄✫
💎 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا💎