#معرفی_کتاب 🌹
🥀جنازه بچه ام را بسوزانید !!!
📚کتاب « #مگر_چشم_تو_دریاست»
کتاب «مگر چشم تو دریاست» از زبان مادر شهیدان نصرالله، رضا، محمد و عبدالحمید جنیدی، روایت شده؛
زنی که وقتی جنازه پسرش در جبهه دشمن جا مانده و کوملهها برای پسدادنش 30 هزار تومان طلب کردهاند،
گفته: پول بدهم بروند سلاح بخرند، بیفتند به جان بچههای ما؟ 😢
جنازه شهیدم را بسوزانید!😭
بصیـــــــــرت
#دلبر_همه_چیز_تمام ۱ خـ❤️ـدا، دلبرِ هزار چهره است و با هزاران چهره دور و برت جلوه کرده! ✨به هرچی
#دلبر_همه_چیز_تمام ۲
💢حواست باشه؛
اگر دلبرت رو لابلای الهه های رنگارنگِ دنیا گم کنی؛ قلبت ناآروم میشه!
شبیه مادری میشی
که بچه اش رو گم کرده...
و دیگه هیچی،
روی زمین آرومت نمیکنه👇
ـــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
#خاطرات_شهدا #شهید_حسن_باقری 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت: 3 11- از نماز جمعه ماجراي طبس را شنيدم
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهدا
#شهید_حسن_باقری
💐✍100 خاطره کوتاه از شهید
قسمت: 4
16- خرمشهر داشت سقوط مي كرد. جلسه ي فرمانده ها با بني صدر بود .بچه هاي سپاه بايد گزارش مي دادند. دلم هري ريخت وقتي ديدم يك جوان كم سن و سال ، با موهاي تكو توكي تو صورت و اوركت بلندي كه آستين اش بلند تر از دستش بود كاغذ هاي لوله شده را باز كرد و شروع كرد به صحبت.يكي از فرماندهاي ارتش مي گفت «هركي ندونه ،فكر مي كنه از نيروهاي دشمنه.» حتي بني صدر هم گفت «آفرين ! » گزارشش جاي حرف نداشت.نفس راحتي كشيدم.
ـــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــــ
17- ديدم از بچه هاي گردان ما نيست، ولي مدام اين طرف و آن طرف سرك مي كشدو از وضع خط و بچه ها سراغ مي گيرد. آخر سر كفري شدم با تندي گفتم« اصلا تو كي هستي ان قدر سين جيم مي كني؟» خيل آرام جواب داد «نوكر شما بسيجي ها.»
ـــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــ
18- اولين بار بود كنارم خمپاره منفجر مي شد همه از ماشين پريديم بيرون حسن گفت« رود خونه رابگيريد و بريد عقب، من مي رم ماشينو بيارم .» تانك هاي عراقي را قشنگ مي ديديم . حسن فرز پريد پشت فرمان و دور زد . گلوله ي توپ و خمپاره بود كه پا به پاي ماشين مي آمد پايين. چند كيلومتر عقب تر، حسن با ماشين سوراخ سوراخ منتظرمان بود.
ــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــ
19- سوار بلدوزر بوديم. مي رفتيم خط . عراقي ها همه جا را مي كوبيدند. صداي اذان را كه شنيد گفت « نگه دار نماز بخونيم.» گفتيم «توپ و خمپاره مي آد، خطر داره .»گفت «كسي كه جبهه مي ياد ، نماز اول وقت را نبايد ترك كنه.»
ــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــ
20- به رضايي و باقري گفتم « نوارهايي كه داديم تا مكالمات بي سيم فرمانده ها را ضبط كنند ، پس ندادند. مي گن محرمانه ست. خب نيت ما ثبت لحظه لحظه ي جنگه .» حسن همان موقع گفت « اگه اينا مورد اطمينان اند ، چرا اين كار را نكنن؟» از آن روز به بعد ، اسناد و مدارك و نقشه ها را بعد از هر عمليات مي گرفتيم .
ـــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــ
ادامه دارد....
@khamenei_shohada
🕊🥀🕊🥀🕊
#شهیدانه
🛑 شهید ابراهیم هادی و بقیه شهدا ، دنیا را در زندگیشان به این صورت می دیدند 👇
❇️ که این دنیا محل ابتلا و امتحان است ، نه حرف و سخن !
بلکه محل عمل است و جای جمع آوری توشه آخرت است.
⚛ هر عملى كه انجام ميدهید دانه اي است كه ميكارید ،
و هر دانهای كه میكارید مطمئن باشید که روزى خواهد رسید که درو خواهید كرد.
✴️ پس در زندگيتان هرگز تغيير نخواهید كرد
اگر در انتخابهايتان راه درست رو در زندگیتان ، طی کرده باشید !
✅ پس سعی کنید همیشه و همه جا راه صراط المستقیم را انتخاب کنیم
#ارواح_مطهر_شهدا_صلوات
🕊
🕊🕊
▪️ یا هادی الْمُضِلّین
تردید
بی راهه میرود....
وقتی سرِ دو راهی هایِ دنیایمـ...
|تو|
چراغِ هدایتی
#شهادت_امام_هادی(ع)تسلیت
#شبتون_معنوی
بصیـــــــــرت
دستش قطع شد ، امّـا... دست از یاری امامزمانش برنداشت در #کربلای_چهار مثل اربابش فرمانده بود فرمان
#کلام_شهید
▣ یـادمون باشه ڪه...
هـر چی برای خـــدا ڪوچیڪی و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه..
#روزتون_شهدایی
#شهید_حسین_خرازی
#سالروز_شهادت
ـــــــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
#زندگینامه #شهید_حاج_حسین_خرازی ♦️نام: حسین ♦️نام خانوادگی: خرازی ♦️روز ولادت: ۱۳۳۶/۶/۱ ♦️محل تول
#خاطرات_شهدا
📝روایت اتفاق عجیبی که موقع قطع شدن دسٺ شهیدخرازے افتاد..
📌به روایت مادر شهید حاج حسین خرازي
◥✧به من گفته بود تا زنده هست جایی نقل نکنم حسین گفت :وقتی #دستم قطع شد، درد نگرفت؛ یک حال خوشی به من دست داد؛ حال پرواز. صدایی از ملکوت به من گفت: حسین آقا می آیی یا می مانی؟ با خودم گفتم می خواهم هنوز بجنگم، خمینی تنهاست، من سرباز او هستم، هنوز جنگ تمام نشده.
◆⇠در همین حالات بودم که افتادم زمین. درد به تمام تنم سرایت کرد و در بدنم پیچیداینان ثابت قدم بودند، ثبات قدم یعنی این که برای هدفت وقت اضافی بگیری؛ هدف شهدا جز سربلندی اسلام چیزی نبود؛ اینان افسانه نیستند.
#سردارشهید_حاج_حسین_خرازی
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
✍توجه توجه
👈مجموعه ای از کلام های پندآموز #شهید_حاج_حسین_خرازی
وچند خاطره بمناسبت سالروز شهادتشون در گروه با یاد پرستوها(المــــ💎ـــــاس های درخشان💥) بار گذاری میشود جهت نشر در کانالها و گروههای شهدایی
بدون آیدی و نام کانالی تا همه بتوانند استفاده کنند 🌹
عضویت بالمس نام گروه 👆
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
https://eitaa.com/joinchat/2224422923Cb3e409d937
لینک گروه با یاد پرستوها
الماس های درخشان 💎
🔻بزرگی میگفت:
هجوم همان هجوم است و بحران همان؛بحران
اما مهمترین نقطهی اشتراک بحران ها در ایران این است؛
این سرزمین همیشه مدافعینی دارد آماده ی فداکاری؛ جنگ، سیل، زلزله، بیماری فراگیر... پر است از صحنه های جانبازی غبطه برانگیز برای دنیا.
#مدافعان_سلامت
#کرونا_را_شکست_میدهیم
ـــــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــــ
🌓شب لیله الرغائب
🌖از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبى است که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» مىنامند. این نامگذارى به این جهت است که هنگامى که یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشتهاى در آسمانها و زمین نمىماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع مىشوند. آنگاه خداوند نورش را بر آنان ظاهر میکند و به آنان مىفرماید: «اى فرشتگانم هر چه مىخواهید از من درخواست کنید. فرشتگان میگویند حاجت ما این است که روزه داران رجب را بیامرزی. خداوند مىفرماید: این کار را انجام دادم
ــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
🌓شب لیله الرغائب 🌖از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبى است که فرشتگان آن را «لیلة الرغ
🔴اعمال شب لیله الرغائب
🔻«روز پنجشنبه اول ماه را روزه مىگیرى، چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز مىگذارى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو اللَّه احد» را مىخوانى.» (کلیات مفاتیح نوین، ص636)
🔻پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مىگویى:«أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الْامِّىِّ وَ عَلى آلِهِ»آنگاه به سجده مىروى و هفتاد بار مىگویى «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ»سپس سر از سجده برمىدارى و هفتاد بار مىگویى:«رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِىُّ الْأعْظَمُ»بار دیگر نیز به سجده مىروى و هفتاد مرتبه مىگویى:«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ»آنگاه حاجت خود را مىطلبى که انشاءاللَّه برآورده خواهد شد🌹
آمین ........🙏🙏
ـــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
🔻بزرگی میگفت: هجوم همان هجوم است و بحران همان؛بحران اما مهمترین نقطهی اشتراک بحران ها در ایران ا
🔰 رهبر انقلاب در پیامی تصویری خطاب به جامعه پزشکی کشور؛
👈 تشکر قلبی خودم را به همه کادرهای درمانی عرض میکنم
🔻 من برنامهی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همهی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. انشاءالله که موفق باشید. ۹۸/۱۲/۸
بصیـــــــــرت
˙·•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙ #شهید_محمد_علی_مختار_آبادی ▪️نام : محمدعلی مختارآبادی ▪️نام پدر : مختار ▪
#سالروز_شهادت
#شهید_محمد_علی_مختار_آبادی
پست های ریپلی شده زندگینامه و وصیتنامه شهید بزرگوار میباشد
#روحمان_بایادش_شاد
ــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
#شهید_جواد_ارفاق
▫️تاریخ تولد : ۱۳۴۰
▫️تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۲/۰۸
شهید جواد ارفاق در سال ۱۳۴۰ در شهرستان آبادان متولد شد دوران کودکی خود را در شهرستان آبادان گذرانید و با شروع جنگ تحمیلی همراه خانواده به شهرستان بهبهان مهاجرت کردند شهید جواد ارفاق تا قبل از عزیمت به جبهه جنگ در شهرستان بهبهان مشغول به تحصیل بود و در اعزام خود در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۶۱ در جزایر مجنون جنوبی طی عملیات خیبر به شهادت رسید پس از شهادت ایشان بمدت ۱۰ سال مفقود الاثر بودند تا اینکه درسال ۱۳۷۱ پیکر ایشان همراه تعدادی دیگر از شهدای مفقود به آغوش وطن بازگشتند.
#سالروز_شهادت
بصیـــــــــرت
﷽ 📕 #عاشقانه_ای_برای_تو ✍ #قسمت_دوم 😡تا لحظه مرگ 🎈تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دخت
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو
✍ #قسمت_سوم
😤آتش انتقام
🏵چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده ... و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و ... .
دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود ... می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم ... .
🏵پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی ... من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه ... .
🏵همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام ... گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ... موهام رو مرتب کردم ... یکم آرایش کردم ... و رفتم دانشگاه ... .
🏵از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود ... به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم ...
✨بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم ... رفتم سمتش و گفتم: آقای صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت کنم ... .
سرش رو آورد بالا، تا چشمش بهم افتاد ... چهره اش رفت توی هم ... سرش رو پایین انداخت ... اصلا انتظار چنین واکنشی رو نداشتم ... .
دوباره جمله ام رو تکرار کردم ... همون طور که سرش پایین بود گفت: لطفا هر حرفی دارید همین جا بگید ...
✨رنگ صورتش عوض شده بود ... حس می کردم داره دندون هاش رو محکم روی هم فشار میده ... به خودم گفتم: آفرین داری موفق میشی ... مارش پیروزی رو توی گوش هام می شنیدم ... .
✨با عشوه رفتم طرفش، صدام رو نازک کردم و گفتم: اما اینجا کتابخونه است ... .
✨حالتش بدجور جدی شد ... الانم وقت نمازه ... اینو گفت و سریع از جاش بلند شد ... تند تند وسایلش رو جمع می کرد و می گذاشت توی کیفش ... .
✨مغزم هنگ کرده بود ... از کار افتاده بود ... قبلا نماز خوندنش رو دیده بودم و می دونستم نماز چیه ... .
دویدم دنبالش و دستش رو گرفتم ... با عصبانیت دستش رو از توی دستم کشید ... .
✨با تعجب گفتم: داری میری نماز بخونی؟ یعنی، من از خدا جذاب تر نیستم؟ ... .
سرش رو آورد بالا ... با ناراحتی و عصبانیت، برای اولین بار توی چشم هام زل زد و خیلی محکم گفت: نه....
#ادامه_دارد
#داستان_واقعی
شب #لیله_الرغائب هست
همه باهم برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سلامتی ولی امر مسلمین
سلامتی مردم جهان و خصوصا مسلمین و مستضعفان جهان
و شفای عاجل برای عزیزانمان از این بیماری (به قول رهبرم )منحوس دست به درگاه خداوند دراز کنیم و عافیت و سلامتی از درگاهش طلب کنیم.
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#شب_آرزوها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ هر شب جمعه میرم کربلا🥰
بعد از شهادتش، دو سه باری خوابش را دیدهام.
آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم «مادر کجایی؟ چه خبر؟
گفت دارم میرم کربلا. هر شب جمعه میرم کربلا، زیارت علی اکبر (ع)
💐شاعر و مداح اهل بیت (ع)
#شهید_غلامعلی_رجبی😍
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#شبتون_حسینی
رَبِّ اِغفِر و ارحَم و تَجاوَز عَمّا تَعلَم اِنَّکَ اَنتَ العَلیُّ الأعظَم...💔
در #شب_آرزها
🌹در رأس همه آرزوها دعا برای فرج هر چه زودتر آقا و مولا مون امام زمان 🌹
دعا برای سلامتی و طول عمر رهبر عزیز تر از جانمون🌹
🌹نجات ایران و ایرانی از این ویروس وبیماری مرموز و منحوس🌹
شفای بیماران 🌹
عاقبت به خیری جوانان فراموش نشود 🌹
#التماس_دعا