🔻بهترین الگو
🔹زن مسلمان، به یک الگو و یک نمونه ی برجسته احتیاج دارد. اگر بخواهد موازین اخلاقی، عاطفی و انسانی، موضوع جنسیت زن بودن - که محور خانواده است - و موضوع آرمانگرایی را باهم ملاحظه کند و همه ی اینها را با دیدگاه اسلامی مورد توجه قرار دهد، احتیاج به یک الگو و نمونه ی مجسم و شاخص دارد که به او نگاه کند و خود را با او تطبیق دهد. #حضرت_زینب سلام الله علیها برای زنان ما یک الگوست.
✍بیانات در دیدار جمعی از پرستاران
۱۳۷۴/۰۷/۱۲
#میلاد_حضرت_زینب(س) و #روز_پرستار مبارکباد
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
🌹طولانی ترین شب سال، شبی بود که تو را از ما گرفتند
از ساعت دلتنگی(۰۱:۲۰) تا سحر، برای ما یک عمر گذشت تا باور کردیم...
#یلدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
🍉شب #یلدا ی فرزندان شهدای مدافع حرم
💠فرزند شهید مدافع حرم #مهدی_ثامنی_راد
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
15.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شعرخوانی صابر خراسانی در حرم حضرت زینب (س)
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
یاد شهید پیچگ گرامی باد! آقا زاده ایی که در کودکی بستنیش آب شد ولی دل مردم را آب نکرد!
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
یلدا برای ما فقط یک شب نیست؛
یلدای ما از آن شبی شروع شد که قاب عکست شد همدم تنهایمان...
❤️نازگلهای شهید #علی_اکبر_زوار
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
بی تو هر لحظه مرا بیم به هم ریختن ست
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
یلدای فاطمه محرابی و باباش🍎🍐🍊🍇🍉
فرزند شهید مدافع حرم #حسین_محرابی
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷 #پروانه_ای_در_دام_عنکبوت #قسمت_دهم شب ازنیمه گذشته وخبری از طارق نشده,پدرم چندبار بااحت
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت_یازدهم
ازپنجره اتاق بیرون رانگاه میکردم,پدرم تا دررا باز کرد دوتا سرباز داعش با لگد به جانش افتادند واورا کشان کشان به درون خانه اوردند,عماد بیدار شده بود وچون ترسیده بود مدام جیغ میزد,یکی از سربازان داعش با قندان تفنگش برسر مادرم زد وبا لهجه ای خاص ازمادرم میخواست تا عماد راساکت کند ,بچه بیچاره حق داشت من که چندین سال ازاو بزرگتر بودم زهره ام درحال ترکیدن بود,لیلا خودش را به من چسپانده بود انگار من بیچاره تکیه گاه امنی برایش بودم پدرم مدام التماس میکرد ومیگفت:هرچه دارم وندارم مال شما ,فقط بازن وبچه هایم کاری نداشته باشید ,من رابگیرید بگذارید بچه هایم بروند😓
یکی از سربازان خنده زشتی کرد وگفت:کافر بی دین بدون اینکه توچیزی به مابدهی هرچه داری ونداری مال ماست وقهقه ای زد وبه سمت من ولیلا امد ,پدرم از ترس اینکه هتک حرمتی به ما کند خودش را روی ماانداخت وشروع به التماس کرد,عماد از دیدن این صحنه ها فریادش بلند وبلندتر شده بود به طوریکه به هیچ وجه ساکت نمیشد,یکی از داعشیها به سمت مادرم هجوم برد وچادرش راکشید وشال عربی مادرم رااز سرش برداشت وعماد راکه محکم به بغل مادرم چسپیده بود ,قاپید,باشال مادرم دهان عماد رابست,پدرم طاقتش طاق شده بود به سمت داعشی حمله ورشد وشروع به ناسزا گفتن کرد,دیگه هق هق من ولیلا هم بلند شده بود,اون یکی داعشی ازپشت سربه پدرم هجوم اورد وپدر نقش زمین شد وهردو داعشی,قهقه راسردادند ,یکیشان به سرعت به حیاط رفت وبعداز چندلحظه بابندی که لباسها
را رویش افتاب میکردیم برگشت وگفت:صبرکنید معرکه درراه است میخواهیم نمایشی بدهیم که نمونه اش رادرعمرتان ندیده اید کافران حربی....
خدای من اینها حیواناتی وحشی در لباس انسان بودند..دردلم متوسل شدم به تمام ایمه ای که یکهفته ای بیشترنبود که به انها ایمان اورده بودم.
ادامه دارد..
🕷
🕸🕷
🦋🕸🕷
🕷🦋🕸🕷
🕸🕷🦋🕸🕷
🦋🕸🕷🦋🕸🕷
🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷