🌹 🌸صبح را آغاز میڪنیم ✨با نام خدایی 🌸ڪه همین نزدیڪیهاست ✨خدایی ڪه 🌸در تار و پود ماست ✨خدایی ڪه 🌸عشق را به ماهديه داد ✨و عاشقی را 🌸 در سفره دل ما جای داد 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو

🌹 🌸آخرین چهارشنبه تابستان ✨را معطر  می کنیم به 🌸عطر دل نشین صلوات ✨بر محمد و آل محمد(ص) 🌸اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 🌸در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش روزتون پربرکت🌸

عاشق که شدی خطا نباید بکنی حتی به خودت جفا نباید بکنی حالا که شدی چشم به راه مهدی(عج) جز بر فرجش دعا نباید بکنی آقاجان چشم براهیم مددی کن🌹🍃

سلام حُسنِ زمین و زمان، سلام حسین سَرٺ سلامٺ و ماهِ رُخٺ تمام، حسین سَرم خوشسٺ و بہ بانگِ بلند مےگویم همیشہ درد، حسین اسٺ و التیام،حسین سلام ارباب خوبم✋🌸

🌹🌳🌹 آغاز روزمان را مزین و منور میکنیم به کلام روحبخش و دلنشین قرآن کریم..🌹🌳🌹

🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 #سلام‌بـــَر‌شُهَـدآ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از #شهید_سید_ابراهیم_کسائیان اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن #صبحتون_شهدایی📿

💢‌خنده ات ، طرح لطیفی‌ست که دیدن دارد ...

جوون خالص تو‌زمان جنگ زیاد دیدیم آدم با اخلاق تو زمان جنگ زیاد دیدیم زیاد شنیدیم که فلان فرمانده تو دوران جنگ خواب و خوراک نداشت نام فرمانده شجاع هم زیاد بگوشمون خورده فرمانده محبوب بودن هم زیاد دیدیم اما کم دیدیم که یه مدت کنار نیروهات نباشی .نیروها تو رو ،رو سرشون جا بدن. 🍁زین الدین فرمانده دلها بود🍁 بر دل نیرو فرماندهی میکرد. شرط شهید شدن، شهید بودن است

همیشه با وضو بود میز کارش هم رو به قبله بود یا موقع مونتاژ می رفت وضو می گرفت و می آمد. ✅ یکبار به شوخی گفتم آقا مرتضی! وسواس شدی؟ گفت نه! کار کردن برای شهدا یک حریمی دارد. راجع به جنگ بایستی درست وارد شد. ماشه دوربین را میخواهی بچکانی قبلش یک سری مقدمات دارد..‌. شهید مرتضی آوینی

❤️ زندانی زندان غیبتیم اباصلت می‌گوید: پس از دفن حضرت رضا علیه السلام به دستور مامون زندانی شدم. پس از یک سال از تنگی زندان و بیخوابی شبها به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شدم. از خداوند خواستم به برکت ایشان در کار من گشایشی حاصل کند. هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت جواد علیه السلام، نجات‌بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود: ای اباصلت از تنگنای زندان بی‌تاب شده‌ای؟ عرض کردم به خدا سوگند سخت بی‌تابم! فرمود: برخیز ! سپس دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. آن گاه دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می‌کردند، توان سخن گفتن نداشتند و به راحتی از زندان خارج شدم. سپس امام جواد علیه السلام فرمود: برو در امان خدا که هرگز دست مامون به تو نخواهد رسید! اباصلت می‌گوید: همان گونه که حضرت فرمود دیگر هرگز مامون را ندیدم! 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ​و این داستان امروز ماست... شاید اگر زودتر از تنگنای این زندان غیبت بی‌تاب شده بودیم و از صاحب الزمان درخواست کرده بودیم... زودتر از این زندان نجات می‌یافتیم...