271.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯چشم گردون در عزای
🖤موسی جعفر گریست
🕯دیده ی خورشید
🖤بر آن ماه خوش منظر گریست
🕯او که خود مظلوم و
🖤در بند ستمگر بود اسیر
🕯بر غریبی شهید
🖤کربلا یک سر گریست
شهادت امام کاظم(ع) تسلیت باد🏴
@Bashohadatashahadatt
🌹
نیایش صبحگاهی 🌺🍃
🌺 بارالهی
بر آستان پر مهرت
متبرک میکنم روزم را
و از دل میکنم یادت ، تا بدانی
تو مهربان خدای منی
🌺خدای مهربانم
دراین صبح زیبا
آرامش، شادمانی، امنیت
عشق، محبت وبرکت را
به عزیزان ودوستانم هدیه بفرما
🌺#الهی_آمین
@Bashohadatashahadatt
77.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلام_امام_زمانم
#خورشید من ٺویے وبے حضورٺو
صبحم بخیرنمےشود
اے آفٺاب من
گرچهره رابرون نڪنے
ازنقاب خود
صبحے دمیده نگردد
بہ خواب من
#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی
🌱#اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
•❥@Bashohadatashahadatt
📌 تصویر معروف شهید امیرحاج امینی یک نفر را مسلمان کرد
🔹️ بردار شهید امیر حاج امینی می گوید:یک روز بر سرمزار امیر بودم.
◇ جوانی نزد من آمد و گفت:« شما نسبتی با این شهید دارید؟!»
◇ گفتم:« من برادرش هستم»
◇ آن جوان گفت:« حقیقتش من در ابتدا شیعه نبودم ولی بنا به دلایلی مجبور شدم که در ظاهر به اسلام، ایمان بیاورم ولی قلباً مسلمان نشده بودم تا این که اتفاقی عکس برادر شما را دیدم.
◇ پس از دیدن عکسش متحول شدم. گویی که این عکس در حال صحبت کردن با من بود؛ بعد از آن به اسلام، قلباً روی آوردم و اکنون ، هر پنج شنبه به قطعه ۲۹ بهشت زهرا می آیم تا یک نفر از خانواده اش را ببینم تا بیشتر او را بشناسم»
◇ امیر در چند روز پیش از شهادت در نامه ای به خانواده اش نوشته شده بود: «خدا را شاکرم که به این فیض عظیم الهی نایل شدم …..»
◇ در آخرین لحظات حضورش بچه ها یک به یک، به سمت جلو حرکت میکردند و برمی گشتند.
◇ در همین لحظه امیر تصمیم گرفت که داخل خط برود. یکی از بچه ها به او گفت: حاجی! الان نوبت منه…
◇ امیر در جواب به او گفت: «نه! حرف نباشه، این دفعه نوبت من است…..» در این حین، خمپاره به او اصابت کرد و به شهادت رسید.
🔹️ بخشی از وصیت نامه شهید:
◇بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز موجب ازار و اذیت من میشود، برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود:«خدایا! عاشقم کن. »
@Bashohadatashahadatt