زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه ایستاده بودن وسط راه،
من و علی هم از منطقہ بر میگشتیم، تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون، پرسید: ڪجا میرین؟ مرد گفت: ڪرمانشاه، علی گفت: رانندگی بلدی؟ گفت: بله بلدم، علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب، مرد با زن و بچهاش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا، عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو میشناسی که این جوری بهش اعتماد ڪردی؟ اون هم مثل من میلرزید، لبخندی زد و گفت: آره! اینا همون کوخ نشینایی هستن ڪه امام فرمود به تمام کاخنشینها شرف دارن، تمام سختیهای ما توی جبهه به خاطر ایناس.
#شهید علی چیتسازیان
@Bashohadatashahadatt
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹کلیپی از شهید آرمان علیوردی:
دو روز دیگه میوفتیم شهید میشیم، دوتا عکس نیست ازمون... میگن طرف شهیده دو تا عکس نداره😭
@Bashohadatashahadatt
💢مراحل شهادت
📌آبجی شما که پرستارین اگه رگ پای مجروح قطع بشه چطور باید جلوی خونریزی رو بگیرم؟ برایش توضیح دادم. دوباره پرسید: اگه رگ دست باشه چی؟ باز هم روش کار را گفتم. ادامه داد: اگه تیر به سرش خورده باشه؟ اون که دیگه شهید شده! این ها حرف هایی بود که مدتی قبل بین من و محمد رد و بدل شده بود. حالا داشتم به صورت زیبایش نــگاه می کردم. تیر خورده بود زیر چشم اش و از پشت سر بیرون زده بود...
🌺 شهیدمحمد رضایی قشلاقی
🌺شهادت: 1362/6/12
🌺محل شهادت:پايگاه دواب - اروميه