هیـچزمـٰان
آدمهـٰایۍڪهتورابھخدا
نزدیكمۍڪنند،رهـٰانڪن!
بودݧآنھـٰایعـنۍخـداهنـوز
حواسشبـهتهـست.
🌹‹‹شھیدجـھـٰادمغنـیه
دایاهدایتمکن،زیرامیدانمکه
گمراهیچهبلایخطرناکیاست.🍂
#شهیدمصطفیچمران
[مَـندِلسِپُردَمبِہخُدایۍڪِہ
هَرنـٰامُمڪِنۍرامُمڪِنمۍڪُنَد..!♥️]
💟از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده میرفت تا از دکّهی یک پیرمرد میوه بخرد. دور از چشم پیرمرد، میوههای له شده را در پاکتش میریخت.
بعدها گفت: دکهدار، پدر شهید و نیازمند بود، این میوهها را میخریدم که کمکی به او شده باشد...
#شهید_رجایی
🌱وَقتی درونَت پاڪ باشَد
خُدا چِهرهات را گیرا میڪُند
این گیرایی از زیبایی و جَوانی نیست..
این گیرایی از نورِ ایمانی است
ڪه دَر ظاهِر نَمایان میشَود..
#شهیدمحمدرضادهقانامیری..
مادرش پرسید:مگه قرار نبود دو روز دیگه هم بمونی؟ سید مجتبی سر تکان دادگفت: مرخصی بقیه پونزده روزه ست من نمیتونم بیشتر بمونم حق الناسه،باید برم.
خبر آورده بودند سه روز طول میکشد تا پسرم را از زاهدان برگردانند. مردمِ آنجا که خبر و نحوة شهادت مجتبی را شنیده بودند،دلشان آتش گرفت. میخواستند از همانجا تشییع کنند. در آن سه روز به اندازه سی سال موهای سرم سپید شد😔
درد کشیدم و برای دوباره دیدن مجتبی دندان بر سر جگر پارهپارهام گذاشتم. نمیتوانستم به چهره دختر کوچکش نگاه کنم. سینهام تنگ میشد. حس میکردم سالهاست پسرم را ندیدهام. دلتنگی بیچارهام کرده بود. پیکرش را که به شهرمان آوردند، هرچه اصرار کردم نگذاشتند تابوت را کنار بزنم گفتند:باید فردا بیایید بیمارستان. اونجا اجازه میدیم ببینیدش.
تا صبح بشود، هزار بار از تصور دیدار سیدمجتبی قلبم پر و خالی شد. به بیمارستان رفتم دستانم میلرزید.پلیسی آمد جلو و گفت: «باید اول به ما یک قول بدید. قبل از دیدن پسرتون آیت الکرسی بخونید.» حاضر بودم برای دیدن پسرم هرکاری انجام بدهم. گفتم: «چشم. چشم.» به هیچ چیز دیگر نمیتوانستم فکر کنم.
دستم را گذاشتم روی قلبم و «آیه الکرسی» خواندم. زمزمهام که تمام شد، کسی آمد جلو و یک ساک مسافرتی به دستم داد. ناباورانه نگاهشان کردم. گفتم: «این چیه؟ پسرمو بیارید ببینم. دیگه طاقت ندارم.» صدای گریهای بلند شد. گفتند: «مادر، این پسرته...» و گوشهای از ساک را باز کردند. موهای مشکی سیدمجتبی پیدا شد.باور نمیکردم از پیکر مجتبای رشید وقدبلندم،فقط به اندازة یک ساکمسافرتی باقی مانده باشد
#سیدمجتبیحسینی
|•‹شیطانهمیشهازدرِ
خیرخواهیواردمیشه. . !🚶🏿♂
‹شهیدمحمودرضابیضایی . . .🌱🔐!"›
https://eitaa.com/joinchat/1221984472C00b2dc3481
🖼تصویر کمتر منتشر شده از شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید محمد حجازی
🔹انتشار به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید حجازی
🍃🌷https://eitaa.com/joinchat/1221984472C00b2dc3481
بازیگر مختارنامه که شهید شد
حبیب جنتمکان، یکی از بازیگران سریال مختارنامه بود که در سکانسهایی از این مجموعه مقابل دوربین رفت.
درگذشت او، اما با دیگران قصه خیلی متفاوتی دارد. جنت مکان متولد سال ۴۰ در اهواز بود؛ در دوران جنگ تحمیلی در گردان جعفر طیار اهواز حضور داشت و به درجه جانبازی رسید.
او سالها بعد، در جریان جنگ علیه گروههای تکفیری هم خود را به جبهه رساند و ۲۷ فروردین ۹۴ در جریان جنگ با داعش به شهادت رسید.
#شهید_حبیب_جنت_مکان
#شهید_مدافع_حرم
سالروز شهادت
https://eitaa.com/joinchat/1221984472C00b2dc3481
💔
ثانیه های باارزش
بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلاً شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ دقیقه مطالعه می کرد.
به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها ورزش کنید و همه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید» اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم.
روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی علیه السلام و مردان آنجلس.
...یک بار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد.
بعد از یک ربع گفت: «ببخشید! نمی خوام ناراحت تون کنم. اما وقتی پای تلویزیون می نشینم انگار وقتم داره تلف میشه. باید اون دنیا جواب بدم که وقتم را برای چی مصرف کردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم. می شه من برم؟».
#شهید_علی_صیادشیرازی
📚خدا می خواست زنده بمانی
سالروز شهادت 🥀
#ماه_رمضان
#سبک_زندگی
https://eitaa.com/joinchat/1221984472C00b2dc3481