eitaa logo
بصیرت
1.7هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
26.1هزار ویدیو
720 فایل
باسلام ضمن عرض خوش آمد به اعضای محترم کانال به اطلاع می رسانداین کانال حاوی مطالب ارزنده،خبری سیاسی،مذهبی،علمی می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای روشنی دیده احرار کجایی وی شمع فروزان شب تار کجایی ای دسته گل سر سبد باغ رسالت وی وارث پیغمبر مختار کجایی بر مردم محروم و ستم دیده و رنجور ای آنکه توئی مونس و غمخوار کجایی جان به لب آمد ز فراق رخ ماهت هستیم همه طالب دیدار کجایی ای مهدی موعود بیا تا که نماییم جان و سر خود بهر تو ایثار کجایی ای منتقم خون شهیدان ره حق بنیان کن بنیاد ستمکار کجایی گلشن شود از مقدم تو صحنه گیتی ای گلشن دین را گل بی خار کجایی شد حافظی از دوری روی تو دمادم چون منتظران تو دل افکار کجایی 💐💐💐 @Basirat_135
آیت الله ضیاء آبادی: نیک‌بختانی که در زمان غیبت مورد لطف و عنایت خاص حضرتش قرار می‌گیرند و توفیق تشرّف به زیارتش نصیبشان می‌شود، در هر زمانی بوده و هستند اما باید توجه داشت که مدعیان کاذب هم در هر زمینه‌ای فراوانند و نباید فریب آنها را خورد و به دامشان افتاد. حال از جمله بزرگانی که این سعادت نصیب‌شان شده است، عالم بزرگوار عظیم‌الشأن، مرحوم محقق اردبیلی (رض) است که علاوه بر مقام شامخ علمی‌اش، در زهد و ورع و تقوی زبانزد در میان خاصّ و عام است. از شاگردشان مرحوم میرعلّام نقل شده که: من شبی در صحن مطهر امام امیرالمؤمنین (ع) مشغول گردش بودم. پاسی از شب گذشته بود. دیدم کسی از در صحن وارد شده و رو به سمت حرم می‌رود. قدری جلوتر رفتم. متوجه شدم که او استادم محقق اردبیلی است اما او متوجه من نشد. من با فاصله از دنبالش رفتم که ببینم این موقع شب کجا می رود؟! در حرم بسته بود اما به محض اینکه او مقابل حرم رسید، در باز شد و او وارد حرم شد!‌من بیرون ایستادم که ببینم چه می‌کند. در پرتو نور ضعیف شمع‌های حرم دیدم مقابل ضریح ایستاده و مثل اینکه با کسی حرف می‌زند! همهمه را می‌شنیدم ولی کلمات برایم مفهوم نمی‌شد. پس از مدتی از حرم بیرون آمد و در بسته شد و او به سمت در خروجی صحن رفت. من هم دنبالش رفتم. از صحن و از شهر هم خارج شد و به سمت کوفه حرکت کرد و من هم دنبالش؛ ولی مراقب بودم که متوجه من نشود. داخل مسجد کوفه شد و به سمت محرابی که محل ضربت خوردن امام امیرالمؤمنین (ع)‌است رفت و آنجا توقف کرد. من هم با فاصله ایستادم. متوجه شدم با کسی حرف می‌زند. من باز صدا را می‌شنیدم ولی کلمات را تشخیص نمی‌دادم. پس از مدتی از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف حرکت کرد. من هم دنبالش آمدم تا رسیدیم به مسجد حنّانه که بین راه کوفه است. آنجا که رسیدیم؛ من سرفه عارضم شد. او که صدای سرفه را شنید؛ ایستاد و برگشت و نگاه کرد و مرا شناخت و گفت: تو میرعلّامی؟! گفتم: بله. گفت: تو اینجا چه می‌کنی؟! گفتم: واقع مطلب اینکه من از اول که شما وارد صحن مطهر شده‌اید تا اینجا با شما بوده‌ام. حالا شما را به حق صاحب این خبر مقدس (حضرت امیر) قسم می‌دهم که بفرمایید جریان کار شما چه بود؟! فرمود: می‌گویم به شرط اینکه تا زنده‌ام به کسی نگویی! من هم متعهد شدم که به کسی نگویم. بعد فرمود: من در مسائل علمی مطالعه می‌کردم؛ مسئله‌ای برایم مشکل شد. پیش خود گفتم: ما در جوار باب‌العلم هستیم، چرا حلّ مشکل را از خودشان نخواهم؟ با این فکر از جا برخاستم و روبه حرم شریف رفتم. چنان که دیدی در حرم باز شد و داخل شدم و از خدا خواستم از جانب امام عنایتی شود. دیدم صدا از قبر مطهر بلند شد و به من فرمود: برو مسجد کوفه. الآن مهدی ما آنجاست، امام زمان شما، اوست. از او حلّ مشکل خود را بخواه. من هم طبق امر از حرم خارج شدم و به مسجد کوفه آمدم و در محراب شهادت به زیارت مولایم مشرّف شده، جواب مسئله را گرفتم و اینک به نجف برمی‌‌گردم. آری؛ این سعادتمندان،‌ افراد نادری بوده‌اند و مطالعه حالاتشان موجب تحکیم اساس عقیده و ایمان شیعیان است. کتاب «النجم الثّاقب» تألیف مرحوم محدّث نوری در این زمینه نوشته شده و حالات جمعی از این سعادتمندان که در زمان غیبت، تشرّف به زیارت آن حضرت نصیب‌شان شده، در آن کتاب گردآوری شده است 💐💐💐 @Basirat_135
📚❣ 🌹ماجرای دیدار آیت الله محمّد تقی بافقی با امام زمان (عج) ✳️مرحوم حجّة الاسلام ملاَّ اسد الله بافقی به نقل از برادرش مرحوم آیت الله محمّد تقی بافقی می‌گوید: «قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علی بن موسی الرّضا (ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه‌ها ودرّه‌های عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه‌ای رسیدم؛ که نزدیک گردنه‌ای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه می‌مانم، صبح به راه ادامه می‌دهم». ◻️پس وارد قهوه خانه شدم، دیدم جمعی از کرد‌های ایزدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! این‌ها را که نمی‌شود نهی از منکر کرد، من هم که نمی‌توانم با آن‌ها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است». 🔶همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر می‌کردم و کم کم هوا تاریک می‌شد، صدائی شنیدم که می‌گفت: «محمّد تقی! بیا اینجا». بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود می‌طلبد. 🔻نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست». ❇️من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً می‌توان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است، ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشنده‌ای دارد. 💠به هر حال شب را خدمت حضرت ولی ّعصرعلیه السلام که با قرائنی متوجّه شدم او حضرت بقیّةالله (ع) است بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم. ♦️صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم». ✴️من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم». 💢حضرت فرمود: «تو نمی‌توانی با من بیائی». ✳️گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم❓» 🔷حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو می‌آیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات می‌کنم». ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد. 💠من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم. 💢از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم. ❇️همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد⁉️ من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم». 🔻در همین فکر‌ها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف می‌آورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم. 🔷گفتم: «❗️ وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم⁉️» ❇️حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسأله‌ای می‌پرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را می‌دادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، کرامات صالحین شیخ محمد رازی 💐💐💐 @Basirat_135
❓ آیا ایران کشور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؟ ✅ پاسخ: 🔸امام مهدی علیه‌السلام متعلق به تمام انسان‌ها، امام هستی و پیشوای جهانیان است. شرق و غرب عالم به امام عصر تعلق دارد. منظور از اینکه گفته می‌شود ، ایران کشور امام زمان، عنایت ویژه امام مهدی علیه‌السلام به این منطقه است؛ زیرا تنها قسمتی که در آن، شیعیان آب و خاک دارند، ایران است. 🔸از سوی دیگر، تنها کشوری که انگیزه زمینه‌سازی ظهور را دارد، ایران است. در هیچ‌جای دنیا، کشوری نیست که حکومت آن شیعه باشد و یا ادعای زمینه‌سازی داشته باشد؛ ازاین‌رو امام خمینی رحمه‌الله می‌گوید: «این کشور صاحب‌الزمان است و باید کشوری باشد که تا ظهور موعود به استقلال خودش ادامه بدهد و قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد» 🔸گفتنی است که شبیه این تعبیر نیز در جریان تشرف مرحوم آیت‌الله العظمی نایینی رحمه‌الله، از وجود شریف امام زمان عجّل الله فرجه نقل شده است که ایشان درباره حفظ ایران در جنگ جهانی اول فرموده‌اند: «اینجا شیعه‌خانه ماست! می‌شکند، خم می‌شود، خطر هست، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند، ما نگهش می‌داریم» 📚منابع ۱.صحیفه نور، ج۱۴، ص۱۹۵ ۲.عنایات حضرت مهدی به علما و طلاب، ص۳۱۵ ۲.سایت جنبش سایبری ۳۱۳ 💐💐💐 @Basirat_135