eitaa logo
بصیرت
1.7هزار دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
26.6هزار ویدیو
744 فایل
باسلام ضمن عرض خوش آمد به اعضای محترم کانال به اطلاع می رسانداین کانال حاوی مطالب ارزنده،خبری سیاسی،مذهبی،علمی می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
17.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥حتما حتما ببینید و برای دیگران ارسال کنید . 💥نقشه خطرناک باکو برای ایران 🔊 # اطلاع_رسانی_کنید 🚨 به آرمان نیوز بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1525023039Ce31f575f58
خوشا به سعادت شما برگزیدگان درگاه حق⚘⚘⚘ دعایمان کنید که خداوند مقدر شبهای قدرما را هم زندگی در مسیری که شما انتخاب کردید ومرگ باعزتی که روزیتان شد،قرار دهد🤲 یادتان میکنیم در محضر بانوی دوعالم دعایمان کنید🌹 تقدیم به شهدای اسیر وغریب خان طومان:۱۰۰مرتبه صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» منبع: (http://telegram.me/dralihaeri) @haerishirazi
هدایت شده از تکیه بر کعبه
-👆 👆 👆 👆 چه در دادگاه محکوم شوی چه نشوی؛ چه زندانی شوی چه نشوی؛ چه باز رئیس جمهور شوی چه نشوی؛ ما از تو انتقام خواهیم گرفت ان شاءالله طوری که عبرت برای همگان شوی. ما با تو حساب پدر کشتگی داریم.
هدایت شده از تکیه بر کعبه
👆خدا بیامرز ۷۳ سالش بود چنتا فیلم و آثار مختلف تولید کرده بود و دائم با این سلبریتیها سر و کله میزد عمر کمی هم نکرده بود، جوانمرگ هم نشده بود، دیگه قرار بود چه آینده‌ای داشته باشه آدم برگاش میریزه از این حجم لاشخوری رسانه‌های زنجیره‌ای اصلاح طلب
هدایت شده از تکیه بر کعبه
👆‌ از دیروز سلبریتی ها در جهت عادی سازی خودکشی به جای کلمه خودکشی از مرگ خودخواسته استفاده میکنن و ربطش میدن به زندگی تو ایران ‌ واقعا جای تاسف داره که از یه کار قبیح مثل خودکشی اینجوری ستایش بشه...
هدایت شده از تکیه بر کعبه
🔴بعد از خودکشی کیومرث پور احمد که گفته بود من در این ۴۰ سال یک روز خوش ندیدم، باید منتظرخودکشی سلبریتی های دوزاری و افسرده‌ای بود که انقلاب کثیف زن زندگی آزادیشان به نتیجه نرسید و شکست تاریخی خوردند و جنازه آنها دفن و فراموش خواهد شد...
هدایت شده از تکیه بر کعبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه ربع پهلوی با مکس امینی خودشم نفهمید چی میگه چ برسه به مصاحبه کننده
هدایت شده از ۵۸۰۸۱ قاسم تنگستانی
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من به شما دوست عزیز، توصیه می کنم این کلیپ رو نه یکبار، بلکه چندین بار و یا بطور منظم هر روز تماشا کنید ونشربدهید.👆👆 ♡اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♡ =صَــــدَقِہ جاریه
47.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ آقای مهربون💚 🎙گروه سرود نجم الثاقب تهران ویژه ولادت کریم اهل بیت جهان رو به پات می‌ریزم حسن آقای مهربون عزیزم حسن 😍 الهی که به چشم مادرش بیاد ❤️ میلاد با سعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد. «اداره اطلاع‌رسانی و روابط عمومی اداره‌کل آموزش و پرورش استان اصفهان»