eitaa logo
بصیرت روز
82 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
53 فایل
ارتباط با مدیر @SeyedMoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد@BasirateRoz
بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم. ۹۸/۱۰/۱۸ @BasirateRoz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه.zip
45.2M
📚 مجموع با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی ــــــــــــــــــــــــــــ 📕چهار روایت از شهید سلیمانی 📗رفیق خوشبخت ما 📘تنها میان داعش "رمان" 📒زیست شناخت سردار دلها 📕شاخصه های مکتب شهید سلیمانی 📗شرح دلبری (شرحی بر وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی) 📘شرحی مزجی بر زیست انقلابی حاج قاسم و نسبت آن گام دوم انقلاب اسلامی 📒مکتب آسمانی 📕مکتب سلیمانی (مروری بر آنچه حاج قاسم را "سلیمانی" کرد) 📗من قاسم سلیمانی هستم 📘میثاق نامه مکتب شهدا "وصیت نامه الهی سیاسی شهید سپهبد قاسم سلیمانی" 🔵 می توانید دوستان خود را به کانال دعوت نمایید: •┈┈••••✾•🌿🌺🌺🌿•✾•••┈┈• ✏️ @BasirateRoz
یافاطمـةالزهـرا«سلام الله علیها»:🌷🏴🕊 📲 🥀 «خانواده ی شهید عظیم پور از رهبر معظم انقلاب درخواست می کنند که ایشان را در قیامت شفاعت کنند، اما بعد از گفت وگوی رهبر انقلاب با خانواده شهید با اشاره به سردار اسمانی شهید سلیمانی می فرمایند (این اقای حاج قاسم هم از انهایی است که شفاعت🤲 می کند ان شاءالله.)»🥀 از شما سروران گرامـے دعوت مینمایم با شرکت در مراسم معنوی یاد بود مجازی سردار شهید حاج قاسـ💔ـم سلیمانی و همرزمان شهیدش ،روح سردار عزیز را شاد و مسرور نمایید . ✅ بدین منظور سامانهٔ آی پرسه پذیرای حضور نورانی🌟 شما عـزیزان🤩 می باشد که با شرکت در📿 محفل را طنین انداز نمایید. https://iporse.ir/981013 وارد لینک شوید👆😍 و به اندازه محبتتان❤️ در این یاد بود معنوی(ترجیحا ختم قرآن ) شرکت فـرمایید 🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷 @BasirateRoz
📌امتیاز اینستاگرام افت کرد! ▫️بعد از پویش کاربران ایرانی که در اعتراض به حذف نام و تصاویر سردار سلیمانی به اینستاگرام در گوگل پلی امتیاز «یک» دادند، امتیاز اینستاگرام به ۳.۳ افت کرد. شما هم میتوانید از طریق لینک زیر به اینستاگرام امتیاز دهید (یک ستاره) 👇 https://play.google.com/store/apps/details?id=com.instagram.android ════════════ کانال ▪️▪️▪️ رسانه باشید و نشر دهید📢📣 در کانال @BasirateRoz عضو شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم تکان دهنده از آرزوی🕊 شهادت توسط حاج قاسم💔 در هنگام فوت کردن شمع تولدشان در منزل 🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷 @BasirateRoz
آقای قدیری ( عضو یگان برخط) ⭕️ اینستاگرام هشتگ ها وتصاویر مرتبط با حاج قاسم رو محدود می‌کنه چون حاجی محور اتحاد ملته ولی هشتگ های مرتبط با هواپیمای اوکراینی رو محدود نمیکنه چون قابلیت تفرقه‌افکنی در ایران رو داره...!! 🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷 @BasirateRoz @LaylatulQadrinfo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ 🔸️ احمد... احمد... احمد.... به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید احمد کاظمی 🩸شهید « حاج احمد کاظمی»یکی ازتاکتیکی‌ترین و خلاق‌ترین فرماندهان سپاه بود به صورتی که برنامه‌ریزان عملیات‌های مختلف با اتکای به هوش و توان اجرایی او، سخت‌ترین و پیچیده‌ترین طرح‌ها را برای نبرد با دشمن ارائه داده و بن‌بست‌ها را رفع می‌ساختند. به صورتی که نقش مؤثر و فرماندهی ایشان و هم‌رزمان شهیدش در عملیات‌های «بیت‌المقدس ۱، فتح‌المبین ۲، رمضان ۳، والفجر ۸، کربلای ۵ و ...» بارها طعم تلخ شکست را بر کام صدام و لشکریانش ریخت. حاج احمد در طول جنگ هشت ساله بارها تا مرز شهادت پیش رفت و ۴۵ درصد جانبازی ایشان ره‌آورد دوران خون و حماسه است.🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷 @BasirateRoz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دانشمندی که استاد شکستن تحریم‌‌های هسته‌ای بود سالروز شهادت مصطفی احمدی‌روشن 🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷 @BasirateRoz
https://www.instagram.com/p/CYqN7SeKSdX/?utm_medium=share_sheet
آدرس صفحه پویش در اینستاگرام: instagram.com/hamsare.khobam 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 پیامبر عظیم الشان اسلام 📿 می فرماید: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج; 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 مردی که وارد بازار شود و تحفه ای 💎 برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با کسی است که نیازهای نیازمندان را برآورد. @BasirateRoz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما در طول این هشت سال دفاع مقدّس و بعد از آن، از مادران، گِله نشنفتیم بلکه به‌عکس، مادرها را حماسى‌تر از بسیارى از پدرها یافتیم. رهبر انقلاب؛ ۹۳/۳/۲۶ @BasirateRoz
مادرانی را که عزیزانشان به شهادت رسیده بودند، ما دیدیم. آن چنان از خودشان استقامت نشان می‌ دادند که انسان را به حیرت فرو می‌ برد. @BasirateRoz
عزیزان شما به بهترین دستاوردی که یک انسان ممکن است دست پیدا کند، دست پیدا کردند. البته اجر شما هم بلافاصله پشت سر اجر شهید قرار دارد. @BasirateRoz
روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دسته‌ی گل، بعد راضی بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد برای اینکه جمهوری اسلامی دشمن‌شاد نشود، بر جنازه‌ی او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانواده‌های شهدا گفتم گریه کنید؛ چرا گریه نمی کنید؟ گریه ایرادی ندارد. گریه نمی کردند، می گفتند می ترسیم جمهوری اسلامی دشمن‌شاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار». زنهای ما اینهایند؛ امتحان خوبی دادند. ۱۳۹۱/۰۲/۲۳ @BasirateRoz
بارها من گفته‌ام، خاکریز شهدا در مقابل دشمنان دین و حقیقت، خاکریز اوّل است؛ خاکریز دوم، خانواده‌های شهدایند @BasirateRoz
برشی از کودکی و کارگری طاقت فرسای حاج قاسم سلیمانی پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم: « کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت: « چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند! به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی https://chat.whatsapp.com/BTsfbFzBBWeF5nXRXq6Vab
برشی از کودکی و کارگری طاقت فرسای حاج قاسم سلیمانی پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم: « کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. @BasirateRoz
حاج قاسم سلیمانی: باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم آنکس که باید ببیند می‌بیند...!✨ 🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷🇮🇷🕊🌷 @BasirateRoz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا