بصیرت نیاز همیشگی
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊 🎉 #قسمت_دهم تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد. زینب را
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊🎉
🔮#قسمت_یازدهم🔮
از همان موقع فهمیدم که زینب هم مثل خودم اهل دل است. خواب دید که همه ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم می کنند وقتی از خواب بیدار شد، به من گفت: مامان من فهمیدم اون ستاره پرنور که همه به اون تعظیم می کردند کی بود.
با تعجب پرسیدم: کی بود؟
گفت :حضرت زهرا بود. هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب میافتم بدنم می لرزد.
زینب از بچگی راحت حرفهایش را میزد و ارتباط محبت آمیزی با افراد خانه داشت
با مهرداد خیلی جور بود برادرش اهل تئاتر و فوتبال بود و در شهر گروه نمایش داشت. زینب از کلاس سوم دبستان در خانه با او تمرین میکرد. مهرداد نقش مقابل خودش را به زینب می داد.
او بیشتر بیرون از خانه بود، ولی مهران اهل مطالعه و اکثراً در خانه مشغول خواندن کتاب بود. مهران با پیک های کیهان بچه ها و کتابهایی که جمع کرد یک کتابخانه راه انداخت و چهار خواهرش را عضو کتابخانه کرد.
۲ ریال حق عضویت هم از آنها گرفت دخترها در کتابخانه مهران مینشستند و در سکوت و آرامش کتاب میخواندند
بزرگتر که شدند مهران دخترها را نوبتی به سینما میبرد. علاقه زینب به تئاتر و اجرای نمایش در مدرسه از همان بچگی که با مهرداد تمرین میکرد شکل گرفت
بیشترین تفریح بچه ها رفتن به خانه مادرم بود و با هم بودنشان بچه ها مسافرت را خیلی دوست داشتند ولی وضعیت ما طوری نبود که سفر برویم.
اول تابستان که میشد دوره مینشستند هر کدام نقشه رفتن به شهری را میکشیدند. از آن شهر حرف میزدند هر تابستان فقط حرف سفر بود و فکرش.
تعداد مان زیاد بود و ماشین هم که نداشتیم برای همین حرف مسافرت به اندازه سفر رفتن برای بچه ها شیرین بود.
بعد از ظهر های طولانی تابستان که هوا گرم بود و کسی نمیتوانست از خانه بیرون برود دوره مینشستند از شهرهای شیراز و اصفهان و همدان حرف میزدند از باغ ارم شیراز و سی و سه پل اصفهان.
هرکدام از بچه ها چیزهایی را که درباره آن شهر خوانده بود برای بقیه تعریف میکرد یا از روی همان مجله می خواند و عکس هایش را به بقیه نشان میداد.
آنقدر از حرف زدن درباره آن شهر لذت می بردند که انگار به همان شهر سفر کردند.
در باغ پشت خانه ایستگاه شش، یک درخت کُنار داشتیم که هر سال میوه می داد. بعد از ظهر های فصل بهار و تابستان دختر ها زیر درخت جمع می شدند.
مهران و مهرداد روی پشت بام می رفتند و شاخه های بلند درخت را که تا آنجا کشیده بود تکان میدادند. کنارها که روی زمین می ریخت دختر ها جمع می کردند
بعضی وقتا اندازه یک گونی کنار پر میشد من گونی پر از کنار را به بازار ایستگاه هفت میبردم و به زنهای فروشنده عرب میدادم و به جای آن میوه های دیگر می گرفتم.
پسر های کوچک همسایه یواشکی روی پشت بام ما می آمدند تا کنار بچینند مهران و مهرداد دنبالشان می کردند و آنها را دور می کردند.
مینا و مهری مدتی پولهایشان را جمع کردند و یک دوربین عکاسی خریدند. اولین بار دختر ها زیر درخت کنار عکس یادگاری گرفتند.
چهارتایی با هم پول جمع کردند و برای من یک دست پارچ و لیوان سفالی خریدند زندگی ما کم و زیاد داشت اما با هم خوشبخت بودیم...
#ادامه_دارد
@samanefin
👆👆👆
#فرهنگی
📣📣📣دوستان #کپی و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
بصیرت نیاز همیشگی
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊🎉 🔮#قسمت_یازدهم🔮 از همان موقع فهمیدم که زینب هم مثل خودم اهل دل است. خواب دید
عشق یعنی رهبرم سید علی:
🔮💎#من_میترا_نیستم 💎🔮
💌#قسمت_دوازدهم💌
بچه هایم همه سر به راه و درس خوان بودند اما زینب علاوه بر درس خواندن مومن هم بود همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش کنند.
در همسایگی ما در آبادان خانواده کریمی زندگی می کردند آنها متدین بودند.
تنها خانه محله بود که پشت در پرده بزرگی داشت تا وقتی درِ خانه باز می شود داخل خانه پیدا نشود.
زهرا خانم دختر بزرگ خانواده کریمی، برای دخترهای محل کلاس قرآن و احکام می گذاشت.
مینا مهری و زینب به این کلاسها میرفتند. مینا و مهری با اقدس کریمی همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست بود.
زهرا خانم سر کلاس به بچه ها می گفت: تو مسائل دینی باید از یه مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتون مثل وضو و غسل قبول نیست.
زهرا خانم از بین رساله ها رساله امام خمینی را به دختر ها معرفی کرد. ما تا آن زمان از این حرف ها سر در نمی آوردیم امام را هم نمیشناختیم.
مینا و مهری به کتاب فروشی آقای جوکار در بازارچه ایستگاه شش رفتند تا رساله بخرند اما آقای جوکار به آنها گفت: رساله امام خمینی خطرناکه دنبالش نگردید وگرنه شما را میگیرند آقای جوکار رساله آقای خویی را به بچهها داد.
بعد از خرید رساله دخترها مقلد آقای خویی شدند زهرا خانم گفت: هیچ اشکالی نداره مهم اینه که شما احکام تون رو طبق تقلید از مجتهد انجام بدید.
زینب به کلاسهای قرآن خانه کریمی میرفت. کلاس چهارم دبستان بود صبح مدرسه میرفت و بعد از ظهرکلاس.
یک روز ناراحت به خانه آمد و گفت: مامان من سر کلاس خوب قرانخوندم به نرگس جایزه دادند اما به من جایزه ندادن.
گفتم جایزه ای که دادن چی بود؟ جواب داد :یه بسته مداد رنگی.
گفتم خودم برات هدیه میخرم من جایزه ات رو میدم روز بعد جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم.
وقتی زینب مینشست و قرآن میخواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی نرسید
زینب بعد از شرکت در کلاسهای قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به حجاب علاقهمند شد.
من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها نه. البته خیلی ساده بودن و لباسهای پوشیده تنشان می کردند.
زینب که کوچکترین دختر من بود و در همه کارها پیش قدم میشد اگر فکر میکرد کاری درست است انجامش میداد و کاری به اطرافیانش نداشت.
یک روز کنارم نشست و گفت: مامان دلم میخواد با حجاب شم. از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم غیر از این هم انتظار نداشتم.
زینب نیمه دیگر من بود پس حتما در دلش به حجاب علاقه داشت مادرم هم که شنید خوشحال شد.
#ادامه_دارد
@samanefin
👆👆👆
#فرهنگی
📣📣📣دوستان #کپی و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
بصیرت نیاز همیشگی
#مسابقه #مسابقه #مسابقه من رای نمیدم⁉️ 🤨🤭🧐 من رای میدم ✌️🗳 آخرش چی شد 🤔🤔🤔 خودتون
#مسابقه #مسابقه #مسابقه
#سوال_اول
👈 باتوجه به کلیپ بگویید
1.اعتراض یعنی چه؟
2.کدام نهاد در کشور روی انتخابات و روند آن نظارت دارد و کسی را که شایسته است انتخاب میکند ؟
ارسال پاسخ ها تا فرداشب ساعت ۲۴به 👇👇
@Labbik_Ya_hussain
#برای_فلسطین_خانه_ای_نیست
به نام خدا
مرغ خانه دارد. با بچههایش در آن زندگی میکند. مرغ خانه خود را دوست دارد. چون در آنجا جوجههایش راحت هستند و کسی آنها را آزار نمیدهد.
مرغ خانه دارد. با بچههایش در آن زندگی میکند
خرگوش خانه دارد. بچههای خود را در آن بزرگ میکند. خرگوش خانه خود را دوست دارد و نمیگذارد غریبهای وارد آن شود. چون میخواهد با بچههایش راحت زندگی کند.
خرگوش خانه دارد. بچههای خود را در آن بزرگ میکند
اسب خانه دارد. اسم خانهی اسب، اسطبل است. اسب فقط در اسطبل خودش معنی راحتی را میفهمد. چون آنجا را مال خودش میداند.
اسب خانه دارد. اسم خانهی اسب، اسطبل است
ماهی خانه دارد. خانهی ماهی در دریاها و رودهاست. ماهی خانه بزرگ خود را خیلی دوست دارد. او هرگز از خانه خود بیرون نمیرود، مگر آنکه او را بهزور بیرون بیاورند.
ماهی خانه دارد. خانهی ماهی در دریاها و رودهاست
گربه، گردش در کوچهها و خیابانها را دوست دارد. ولی هر جا برود به خانهاش برمیگردد. گربه خانهی خود را بیش از همهجا دوست دارد. اگر هم او را از خانه بیرون کنند، هر طور هست دوباره برمیگردد.
گنجشک خانه دارد. خانهی گنجشک را لانه میگویند. خانه گنجشک در باغها و روی درختان است. گنجشک خانهاش را خیلی دوست دارد. چون جوجههای خود را در آن پرورش میدهد.
گنجشک خانه دارد. خانهی گنجشک را لانه میگویند
میبینی حیوانات خانه دارند ...
هر انسانی هم خانهای دارد. خانه، مکان انسان است. هر انسانی خانه خود را دوست دارد و نمیگذارد هیچ بیگانهای بدون اجازه به آنجا وارد شود. او با هر خطری که برای خانهاش پیش بیاید، مبارزه میکند. چون میخواهد آسوده و راحت در آنجا زندگی کند.
هر انسانی خانهای دارد. خانه، مکان انسان است
اما برای فلسطینی، خانهای نیست! فلسطینی در خیمهها و چادرهای صحرائی زندگی میکند. خیمهها و خانههایی که فلسطینی در آن زندگی میکند، خانهی فلسطینی نیست. دشمن، فلسطینی را بهزور از خانهاش بیرون کرده است.
اما برای فلسطینی، خانهای نیست!
خانهی فلسطینی کجاست؟ خانه فلسطینی در فلسطین است. ولی امروز در آن زندگی نمیکند. در خانه فلسطینی، دشمن فلسطینی زندگی میکند.
خانهی فلسطینی کجاست؟ خانه فلسطینی در فلسطین است.
دشمن فلسطینی کیست؟ دشمن فلسطینی کسی است که فلسطین را اشغال کرده است … فلسطینی را از خانه و میهن خود بیرون رانده است و… نمیخواهد هیچوقت آنجا را ترک کند.
دشمن فلسطینی کیست؟ دشمن فلسطینی کسی است که فلسطین را اشغال کرده است
پس حالا فلسطینی چه میکند؟
– فلسطینی هر طور شده، باید به خانهاش بازگردد.
فلسطینی، چگونه میتواند خانهاش را پس بگیرد؟!
– ایمان به خدا، پیروی از دستورات اسلام، گذشت و فداکاری و مبارزه تاآخریننفس با دشمن، فلسطینی را به خانهاش بازمیگرداند؛ و فلسطینی مانند دیگر ملتهای آزاد، در کشور خود و در خانه خود زندگی میکند.
خانهی فلسطینی در فلسطین است. فلسطینی، حاضر نیست برای همیشه بهصورت آواره، در چادر زندگی کند.
فلسطینی یقین دارد که پیروزی دور نیست …
خانهی فلسطینی در فلسطین است
و امیدوار است که در آیندهای نزدیک بتواند، میزبان مسلمانان سراسر دنیا، در جوار مسجد الاقصی باشد …
آری فلسطینی آرزو دارد میزبان مسلمانان سراسر دنیا، در جوار مسجد اقصی باشد
راهت ادامه داردفلسطینی عزیز…
#القدس_لنا✌️
@samanefin
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_خواهران_سمانه #حوزه_مقاومت_حضرت_زهرا_س
─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹حجتالاسلامقرائتی‼️👆🏻
🍃 آغاز پذیرش حوزههای علمیه خواهران سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۰🍃
📚پذیرش در مقاطع عمومی(سطح۲-کارشناسی)، مقطع عالی(سطح ۳-کارشناسی ارشد) و مقطع تخصصی(سطح۴ -دکترا)
🕰 زمان ثبتنام: ۲۵ بهمنماه ۱۳۹۹ تا ۳۱ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰
⬅️جهت ثبت نام به پایگاه اینترنتی www.paziresh.whc.ir مراجعه نمایید.
#پذیرش_حوزه_های_علمیه_خواهران
#پذیرش_طلاب_خواهر
#امام_زمان_ عج
@samanefin
┄┅═🌸﷽🌸═┅┄
🌹يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم سوره مبارکه محمد آیه ۷
🌸🍃هرچه انتخاب کنید برای خودتان انتخاب کردهاید. انتخاب خوب شما به خود شما برمیگردد؛ اگر انتخاب با غفلت انجام بدهید که انتخاب بدی از آب دربیاید و از کار دربیاید، بدیاش به شما برمیگردد؛ خاصیّت کار این است... انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداریشان به انقلاب، به ایستادگیشان در راه انقلاب، به عزم و ارادهشان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، [آنوقت] رأی بدهید...نگویید من نمیشناسم پس رأی نمیدهم؛ نه، بروید سراغ کسانی که به دین آنها، به تعهّد آنها و به بصیرت آنها اطمینان دارید، از آنها سؤال کنید؛ این راه علاج است...و وقتی انسان کار بزرگ را و کار خدایی را درست انجام داد، اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ وقتی شما در راه نصرت الهی قدم زدید، خدای متعال قطعاً شما را نصرت خواهد کرد. در آن صورت، نتیجهی انتخابات نتیجهای خواهد بود که انشاءالله به نفع کشور است هرچه باشد.۱۳۹۴/۱۲/۰۵
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☘️لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین، ۱۰۰ مرتبه ☘️
🔅امروز پنجشنبه
🗓 ۳۰ اردیبهشت۱۴۰۰ هجری شمسی
🗓 ۸ شوال ۱۴۴۲ هجری قمری
🗓 20 می 2021 میلادی
#انتخابات
@samanefin
┄┅═✧☘️🌸☘️✧═┅┄
35.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧سخنی با داوطلبان ریاست جمهوری
🎙کارشناس سیاسی: حسین عباسیان
#انتخابات
#ثامن
@samanefin
┄┅═✧☘️🌸☘️✧═┅┄