نماز برای ذکر است، برای یاد است؛ نماز را برای ذکر خدا محفوظ بدارید. امروز ما اگر چنانچه این را در مورد خودمان عمل بکنیم که این را همهی ما میتوانیم عمل بکنیم؛ نماز را باتوجّه بخوانیم و در نماز دلمان را به جای دیگری نسپریم و نماز را برای ذکر خدای متعال بخوانیم، این یقیناً تأثیرات فراوانی در اعتلای روحی ما خواهد داشت.
#رهبر_انقلاب_اسلامی
۱۳۹۹/۰۲/۰۶
#نماز_اول_وقت
🔴 مصیبتی که در زمان امام ره هم وجود داشت !
🔰امام خمینی ره :
"مردم اسلام را میخواهند. تا آخر هم میخواهند.
این قلمها یک قدری ملاحظه بکنند این مسائل را. همینطور مینشینند توی خانههایشان حکم میکنند ملت این طوری است! خوب، ملت اینهاست که شما میبینید که در کوچه و بازار و آنهایی که در جنگ هستند و آنهایی که هر روز میآیند و میگویند که ما میخواهیم برویم جنگ. ملت من و تو نیستیم! ملت آنها هستند. میزان آنها هستند.
هی ننشینید و بگویید که مردم چه شدهاند؛ مردم دیگر مأیوس شدند؛ مردم کذا شدند.
نخیر، مردم از اسلام مأیوس نمی شوند ... "
(صحیفه امام ره، ج۱۴، ص۳۷۲)
✍️پ.ن:
🔻 برخی افراد به این بهانه که مردم، دیگر به انقلاب و احکام اسلام گرایش ندارند و ...، نسخه های عقب نشینی از محکمات انقلاب و مماشات با ولنگاران را تجویز می کنند و یا موجب اختلال و ایجاد تردید در تصمیمات مسئولین می شوند.
یعنی ظرفیت های مردمی را نمی بینند و گمان می کنند که ملت، دیگر نمی خواهند راه گذشته را بروند. مردم از مسائل دینی کوتاه آمده اند و ... .
👈 از همین رو، نسخه های سازش و یا کوتاه آمدن از اجرای #احکام_دینی را برای نظام می پیچند.
🔻 زمان امام ره هم افرادی بودند که ظرفیت های عظیم مردمی را نمی دیدند و مثلاً می گفتند که ملت، دیگر مثل سابق همراه ما نیست و ... . امام ره گویا به این نوع افراد می گوید که شما هستید که کم آورده اید و مأیوس شده اید، نه مردم !
🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم
✍@tahlile_siasi
✍@tahlile_siasi
⭕️ درگذشت شاهزاده سعودی و مشاور پادشاه
🔻 دربار پادشاهی عربستان امروز از درگذشت شاهزاده ترکی بن محمد بن سعود مشاور ملک سلمان خبر داد.
🔰 بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3253993472C88d01d5de6
⭕ کربلا و درس مذاکره!
دکتر رجبی دوانی محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام:
🔸 در همان دوره آقای روحانی گفتم که بیان این مساله یک مغالطه و جفا در حق امام حسین(ع) است و مطرح کردن این موضوع از روی غرض و مرض است.
🔸 رهبر انقلاب در واکنش به این ادعا برخورد تندی را انجام دادند و گفتند آیا تاریخ را اینگونه می فهمید که امام حسین می خواست مذاکره کند که یک چیزی بدهد و یک چیزی بگیرد!
🔸 امام حسین در گفت و گو با عمر بن سعد بر سر او فریاد می زند و می گوید وای بر تو و در نهایت از او می خواهد که به لشکر من بیا. حضرت به دنبال هدایت و نجات او بود،همان طور که حضرت زهیر و عبیدالله بن حر جحفی را ام دعوت به همراهی کرد.
🔸 اگر حضرت می خواست مذاکره کند چرا اینهمه به خود و خانواده اش رنج سفر و مبارزه را داد! در همان مدینه می توانست مذاکره و معامله کند!
🔸 اینقدر شرایط جامعه فساد آلود شده بود که سنان بن انس به یزید می گوید به من پاداش عظیم بده زیرا که کسی را کشته ام که دارای بهترین پدر و مادر در طول تاریخ بوده است.
💠صبح صادق مهدوی
🇮🇷@Sobhesadegh_ir
┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
🔻کسانیکه ناخواسته
در زمین دشمن بازی میکنند ... ؟!!
صحبتهای یک مداح که گفته بود:
«امام حسین فقط برای حزب اللهیها نیست»
یا شعری که خوانده بود:
«آقا مرا به لاک سیاه همان زنی که
پشت دستههای عزا میرود ببخش» ... !!
🔻یا صحبتهای یک خانم
در برنامه «مهلا» که حکایت یک خانم
بیحجاب را تعریف کرد
که آن خانم به نمازخانه
باغ کتاب تهران آمد،
شالش را سرش کرد و نماز خواند
و بعد از نماز دوباره شال را برداشت و بیرون رفت،
بهانهای شد تا کمی در این مورد قلم بزنم. لطفا تا آخر با ما همراه باشید.
👇👇👇👇👇
✍️ اینکه امام حسین (ع)
امام تمامی ما است؛ چه آنهایی که
در ظاهر
به شریعت اسلام خیلی پایبند نیستند
و چه آنها که پایبند هستند
یا اینکه درِ جلسات امام حسین (ع)
به روی همه محبین حضرت باز است
و ... همه اینها صحیح،
اما موارد این چنینی نباید مجوزی
برای کارهای زشت و ناپسند ما بشود ... !!
🔹بله اهل البیت علیهم السلام
خوب و بد ما را درهم میخرند
و چه بسا گناهکاری باشد که در نهایت او را بخرند
و عاقبت بخیر هم بشود،
اما این حرفها چیزی از قبح گناه و فعل حرام ما نمیکاهد ... !!
🔸برای مثال در این شعر داریم میبینیم
شاعر (خواسته یا خوشبینانه بگویم ناخواسته)
یک عمل «حرام» را به خاطر صرف حضورش
در جلسه امام حسین علیه السلام مقدس میشمارد
و امام را قسم میدهد که ما را به خاطر آن ببخش ... !!
به بیانی دیگر او با شعرش
صرفاً به خاطر اینکه این شخص
در جلسه امام حسین (ع)شرکت کرده است
دارد از قبح گناه کم میکند ... !!
✍️ وقتی یک احمق اینگونه شعر میسراید،
👇👇👇👇👇
🔹آقا مرا به لاک سیاه همان زنی
که پشت دستههای عزا میرود ببخش
🔹آقا مرا به هیزی چشمان آن پسری
که میچرد وسط دسته عزا ببخش!
🔹آقا مرا به آن گیسوان زیبای دختری
که زیبایی دستههای عزاست ببخش
🔹آقا مرا به بطری پر ز شراب قرمز رنگ
در دستان مست، در دسته عزا ببخش!
و آقا مرا ...
🔹اصلا مگر امام حسین (ع) نفرمودند:
«انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی» ... ؟!
یعنی یکی از فلسفههای مهم قیام حضرت
این است که میبیند امت پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) دارد به کج راهه میرود
و شخص فاسق و هتاکی چون «یزید» ملعون
که همه پردههای حیاء را دریده بر سر کار نشسته
و امتی را به دنبال این کثافات میکشاند .... !!
یعنی جان و مال و ناموس
عزیزترین بنده خدا به خاطر اینکه این
اتفاقات دیگر در جامعه اسلامی تکرار نشود، فدا میشود!
آن وقت شما میخواهید
با این شعرهای عوامپسندانه کارهای زشت
دیگران را صرفا به خاطر اندک ارتباطی
با امام حسین (ع) توجیه کنید ... ؟!
وای بر شما نادانها ... !!
✍️ آیا اکنون که امام زمان
«روحی و ارواحنا له الفداء»
وضع کنونی جامعه ما را میبیند،
از ما راضی و خشنود است ... ؟!!
و براستی آیا امروز ما در متن جامعه،
شاهد یک جامعه حسینی هستیم ... ؟!!
وقتی میگویم حسینی،
یعنی ما واقعاً در مرام و کردار خود
شبیه به امام و مقتدای خود حسین ابن علی (ع)هستیم
و مطابق فرامین او حرکت میکنیم ... ؟!!
🔻یادمان باشد
ائمه معصومین علیهم السلام
قبل از اشک و روضه و اقامه عزا
برایشان که لازم هم هست،
اول از ما تقوی و رعایت حدود الهی را خواستهاند؛
یعنی روی خط قرمزهای خدا پا نگذاریم
و تکالیف واجب الهی خود را انجام دهیم.
در غیر این صورت در هر مقام و جایگاهی که هستیم داریم شیپور را از سر گشادش میزنیم ...
و دینمان فقط لقلقه زبان و یک
پوستین وارونه آخرالزمانی بیش نیست ... !!
🔹مگر نشنیدید که امام صادق (ع) فرمودند:
«لَیسَ مِن شیعَتِنا مَن قالَ بِلِسانِهِ
و خالَفَنا فی اَعمالِنا و آثارِنا» ؟!
یعنی از شیعیان ما نیست،
کسی که به زبان دم از ما بزند،
ولی در اعمال و آثار با ما مخالفت کند ... ؟!!
مراقب باشید این روزها برخیها دارند،
مرزهای حق و باطل را برداشته
و بکلی آن را محو میکنند ... !!
این جماعت خواسته یا ناخواسته
در زمین دشمن بازی میکنند.
خطر انحراف به مراتب بیشتر از خطر سرنگونی است.
✍️ این روزها باید زبان حال ما
با امام حسین علیه السلام این باشد که:
آقا جان قصور، کوتاهیها
و ترک فعلهای ما را به گلوی بریده
علی اصغرت، به بدن پاره پاره اکبرت،
به فرق شکافته شده عباست،
به اضطرار و دلشوره زینبت ببخش
و برای هدایت ما دعا کن ...
هیئت، عزاداری
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 انحرافات برنامه مهلا با اجرای پویانفر
تعطیلی و برخورد با انحرافات برنامه مهلا یک ضرورت است
ـــــــــــــــــــــــــ
لینک گروه هم اندیشی و خبری.. 👇
هرمزگان زیبا....
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
📤 @mahdavi_arfae
پشت پرده ی برنامه ی مهلا خیلی
جالب و عجیب و خطریه
لکن من نمیتونم همه شو باز کنم.....
حتما عکس رو ببنید و روشنگری کنید
#یا_لثارات_الحسین 🏴
@yalesaraat
✍🏽خاطرهای از شادروان دکتر عبدالحسین زرینکوب در ارتباط با امام حسین (ع)و روز عاشورا
🌷🌷🌷
🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :
🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم
🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟
🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار
🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند
🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟
🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم !
🔹پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟
💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟
🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه
🔹گفت : یک فال برام بگیر
🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست
🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟
🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال
🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان
🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
💥رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت
💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
💥از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
💥زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
💥ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست
💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !
🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .
🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .
🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !
🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
🔹پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.