وقتی جنازه مادر محمدرضا پهلوی روی زمین ماند!
تاجالملوک آیرملو معروف به ملکه مادر، دومین همسر رضاخان و مادر محمدرضا پهلوی بود. وی در اسفند ١٣۶٠ درگذشت و جنازه وی در بیمارستان مرکزی نیویورک حدود ٢ماه روی زمین ماند و هیچ یک از اقوام برای دفنش اقدامی نکردند. خانواده پهلوی از پرداخت پول برای مراسم خاکسپاری امتناع کرد و سرانجام فرح پهلوی مجبور شد مبلغ ۵هزار دلار از پاریس برای غلامرضا پهلوی بفرستد تا مقدمات کفن و دفن نامادریاش را فراهم کند، اما او پول را صرف اعتیادش به هروئین کرد!
در نهایت جنازه تاج الملوک با کمک شهرداری نیویورک در قطعه افراد ولگرد و بیخانمان یک گورستان حاشیهای دفن شد! ربع پهلوی با وجود اینکه در حال تحصیل در ماساچوست آمریکا بود اما برای تدفین مادربزرگش ذرهای تلاش نکرد و حتی در زمان فوت بر بالین او هم حضور نیافت!
سران جریان زن، زندگی، آزادی یکیشون پهلویها هستن که مادر مرحومشونم تدفین نکردند و یکی دیگشون علی کریمی هست که با چک خواهرش تیم سپیدرود رو خرید و خواهرش بخاطر بدهی چند ساله که افتاده به زندان!
از این خانواده نحث و نجس فقط چهار نفر در ایران دفن هستن
۱.رضاپالان پهلوی
۲.علیرضا پهلوی،پسر دوم و فرزند پنجم رضاپالان و برادر کوچکتر محمدرضا
۳.صدیقه کدویی
۴.حمیدرضا
صدیقه دختر زهرا سوادکوهی،آخرین زن رضاپالان بود.از اونجایی که زهرا سوادکوهی بعداز به دنیا آوردن صدیقه از دنیا رفت،و دیگر زن های رضا پالان هم اون بچه رو تحویل نگرفتن،رضاپالان،خان خانان ناچار شد دخترش رو بسپره به یک نفر دیگه تا بزرگش کنه
از اونجایی که اون بابا فامیلیش کدویی بود،فامیلی صدیقه هم به جای پهلوی،کدویی باقی موند و سال ۷۰ یا ۷۴ اگر اشتباه نکنم در تهران از دنیا رفت
خب از محمدرضا شروع کنیم
محمدرضا سه تا زن گرفت،اولی فوزیه خواهر پادشاه مصر بود،ازش یک دختر داشت به نام شهناز،که بعدها شد زن هم سن پدرش، اردشیر زاهدی
فوزیه از شاه جدا شد بعداز مدتی ثریا،دختر موبور و چشم آبی بختیاری از مادری آلمانی و پدری ایرانی از ایل بختیاری،در سن ۱۶ سالگی با شاه ازدواج کرد و نتونست بچه دار بشه و شاه هرقدرم در آمریکا تلاش کرد نتونست درمانش کنه و اونم طلاق داد
زن سومش فرح بود.دختر یتیمی که اردشیر زاهدی برای شاه انتخاب کرده بود.کسی که دوست دختر جوادی،پسرخاله خودش بود و در پاریس درس میخوند و در یک مرخصی تابستانه که به ایران اومده بود و برای تمدید پاسپورتش به وزارت خارجه رفته بود یکی از سران، او رو میبینه و به اردشیر معرفی میکنه و او هم به شاه و بادا بادا مبارک بادا
فرح اما مثه اون دو زن بخت برگشته نبود،در اولین زایش،برای محمدرضا پسر زایید و حسابی توی دل شاه جایی برای خودش باز کرد
خود محمدرضا سال ۵۴ سرطان گرفت اما دربار تشخیص داد که این خبر مسکوت بمونه تا سال ۵۷ که شاه از کشور فرار کرد،کسی چیزی در این مورد نشنیده بود