eitaa logo
بصیرتی
86 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
7.7هزار ویدیو
36 فایل
☘️بسم الله الرحمن الرحیم☘️ ملاک انقلابی بودن، تقوا، شجاعت، بصیرت و صراحت است. امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
وداع سید عبدالکریم نصرالله با پیکر مطهر فرزند شهیدش، شهید سید حسن نصرالله.
اظهارات زننده و تند رئیس جمهور لبنان در دیدار با هیات ایرانی و در دیدار با دکتر قالیباف: لبنان از جنگ های دیگران خسته شده است لبنان از طرح و از آنچه در نشست اخیر ریاض در مورد راه حل دو دولتی صادر شد، حمایت می کند! لبنان از جنگ های دیگران خسته شده است و اتحاد لبنانی ها بهترین راه برای مقابله با هر ضرر و تجاوزی است. لبنان بهای سنگینی برای آرمان فلسطین پرداخت.
بصیرتی
اظهارات زننده و تند رئیس جمهور لبنان در دیدار با هیات ایرانی و در دیدار با دکتر قالیباف: لبنان از ج
خیلی خوب که این مترسکِ بی غیرتِ سر جالیز چهره کریه خودش رو همین اول کار رو کرد تا هم حزب الله لبنان و هم مسئولان جمهوری اسلامی طرفشون رو بشناسن
ایکاش واقعا طرف ما همین خبیث بود و واقعنی رئیس جمهور لبنان بود،ولی صدحیف که او یک عروسک چوبی ست در دستان صهیونیست و آمریکا
جوزف عون نوکر عربستان و امارات و اونها هم نوکر صهیونیستا هستن.جوزف عون و محمدجولانی دو روی یک سکه هستن
🟤 روحیه رهبر انقلاب در روز تشییع پیکر شهید سیدحسن نصرالله روز یکشنبه حمید داودآبادی از نویسندگان دفاع مقدسی دیداری با رهبر انقلاب داشته‌ که آن را روایت کرده است داغون بودم،‌ خسته و کلافه ... ششم مهر ۱۴۰۳ که خبر شهادت سیدحسن نصرالله را شنیدم، احوال داغونم، صد برابر شد. هیچ‌وقت حتی در خواب هم باور نمی‌کردم خبر شهادت سید را بشنوم. ۵ ماه بُغض، داغ، سوز و ... زبانم بند آمده بود. فقط به تصاویر سیدخندان و خوش‌سیما می نگریستم و با خود می‌گفتم: خدا کند دروغ باشد و همه خبرها و شایعه‌هایی که می‌گویند سید زنده است، راست باشد! ولی دنیا به کام من ‌نچرخید. قرار شد سید را ۵ اسفند ماه تشییع کنند. یعنی دیگر همه امید زنده بودن سید، تمام شد. چند روز پیش گفتند: روز یک‌شنبه ۵ اسفند، تو و مسعود ده‌نمکی، بیایید برای نماز خدمت حضرت آقا. خدا را شکر. خیلی خوشحال شدم. می‌توانستم بغضم را با کسی تقسیم کنم. هرشب، در خواب و رویای خودخواسته، خویش را در آغوش آقا می‌دیدم‌ که می‌گریم و بغض چندماهه می‌گشایم! صبح یک‌شنبه، باران عالم و آدم را طراوت و زیبایی بخشیده بود که مسعود که آمد دنبالم، نیم ساعت قبل از اذان ظهر وارد اتاقی شدیم که قرار بود آقا بیاید. (درست ۲۶ سال پیش، در همین اتاق، غروب بعد عیدفطر، در جمعی شش-هفت نفره، نماز مغرب‌وعشا را به امامت آقا خواندیم و نشستیم ساعتی به گفت‌وگو با آقا و لذت دنیا و آخرت بردن!) جمعی شاید حدود صدنفر که خانواده‌ها هم بودند، صفوف نماز را تشکیل دادند که چندین بچه کوچک، شاد و بی‌توجه به همه،‌ میان صفوف می‌دویدند و محافظین برایشان بیسکوئیت و سرگرمی می‌آوردند. اذان که دادند، آقا تشریف آوردند و نماز به امامت ایشان اقامه شد.‌ همه‌ش با خودم می‌گفتم: حتما الان امروز که تشییع سیدعزیز است، آقا مثل من، بدجوری حالش گرفته است، خسته است و عزادار. نماز که به پایان رسید، برخلاف تصور من، آقا صحبت نکرد و آمد به حال‌واحوال با حاضرین. به ما که رسید، با تبسمی زیبا با مسعود صحبت کرد که مسعود درباره کتاب‌های اخیرش که منتظر انتشار هستند، صحبت کرد که آقا فرمودند نمونه‌هایی را که فرستادی، دیدم. آقا، نگاهی محبت‌آمیز به من انداخت ‌و با لبخندی زیبا فرمود: باز که چاق شدی ... و زدیم زیر خنده. مانده‌ام با این شکم ورقُلُمبیده چی‌کار کنم. کاشکی می‌شد قبل از دیدار، پیچ‌هایش را باز کنم و گوشه‌ای پنهان کنم‌ که هربار مورد لطف آقا قرار نگیرد و شرمنده‌ نشوم! رو در رو که شدم با آقا،‌ چشم درچشم، نگاه انداختیم و خندیدیم. وقتی فرمودند: شما چطورید؟ چیکار می‌کنید؟ همان اول، کتاب "راز احمد" آخرین سفر بی‌بازگشت حاج احمد متوسلیان، چاپ نشر یازهرا (س) را به آقا هدیه دادم، توضیح کوتاهی دادم و خواستم تورق کنند. سر دلم باز شد. بغضم داشت. شروع کردم به نالیدن: آقا، خسته‌ام، حالم خوب نیست، دارم کم‌ میارم ... آقا چشمانش را در نگاهم دوخت و با تعجب گفت: چیزی نشده که، شما دیگه چرا کم میارید، خبری نیست، الحمدلله همه چیز خوب است ... نالیدم: آقا، سید رفت، بغض دارم، دعا کنید خدا این‌ آرامش قلب شما را به من هم بدهد ... همه چیز خوبه و همه ‌کارها به روال خودش دارد پیش می‌رود. امیدت به خدا باشد ... می‌خندید و می‌خندیدم. وقتی از امید گفت، قربانش رفتم ‌و ناخواسته می‌گفتم: ای جانم ... جانم ... خدا همین امید و اطمینان قلبی شما را‌ به من هم عطا کند ... واقعا از آرامش و اطمینان قلبی ایشان، همه ناامیدی و خستگی‌ام به یکباره فرو ریخت و بر فنا رفت و همه آن اطمینان قلب که همواره از خدا طلب می‌کردم،‌ همچون‌ خورشیدی بر قلبم تابیدن گرفت و آرامم کرد. دقیقا دنبال همین بودم که امروز با یاد سیدعزیز که بر دوش آزادگان جهان بدرقه شد تا آغوش خدا، بر دستان حضرت آقا بوسه زدم و خدا را شکر کردم‌ که این ‌نعمت الهی بر سرمان‌ می‌تابد. / حمید داودآبادی/ یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت حمید باکری هست ایامی که برادرش مهدی باکری ، راضی نشد پیکر برادر فرمانده اش هم به عقب برگردد در شرایطی که پیکر سایر شهدا و بسیجی ها بر زمین مانده بود ...
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی از اخلاق سیاسی در مکتب بهشتی صحبت میشه ... جای شما تا همیشه خالی خواهد بود 🖤🥺
🟤 روایت جالب جواد موگویی از تشیع پیکر شهید نصرالله کلا نصف ببروت یعنی رو به بالای شهر، تو این چند روز کاری به تشییع نداشتند. چهارتا عکس هم بزور دیده میشه. ولی هرچه به وسط و پایین میری رنگ و بوی تشببع داره. پایین و ضاحیه که غوغا میشه. دیشب تا صبح دسته‌های عزاداری مییومدن مقتل. جالب که دو تا مقتل هست! قصه‌اش طولانیه حال ندارم.من استادیوم زیاد رفتم. جمعیت زیاد دیدم. تشییع هم. میشه مسیری که طی کردیم رو تخمین زد.ظرفیت استادیوم ۵۰هزاتاست. منتها فقط داخل استادیوم حداقل دوبرابر شده بود. کل چمن کیپ تا کیپ صندلی بود. کلی هم ایستاده. دقیقا پشت دیوارهم، چند برابر روی صندلی و زمین چیده بودند. خیابانهای اطراف هم حساب کنید. من فقط نسبت به مسیری که آمدم راحت ۴۰۰-۵۰۰هزار نفر بودند. بنظرم عبارت دقیق خبری باید چندصدهزارنفر باشد.دیشب ترافیک زیادی از جنوب و بلبعک به سمت بیروت بود. تازه یک جمعیتی اصلا نیامد به‌سمت استادیوم. ماندند در محل دفن یا در مسیر تشییع. توجه داشته باشید که لبنان کلا ۴ومیلیون خورده‌ای‌ هست. نمیشه گفت میلیون‌ها ادم آمدند. اما میشه گفت مثلا یک چهارم و پنجم جمعیت لبنان آمدند. اما صحنه عجیب، پرواز جنگنده‌های اسراییل بود. دوبار آمد. یکبار ساعت ۱۳و۱۰دقیقه یک‌بار ۱۴و ۵۰دقیقه.من جلوی قالیباف و عراقچی و مسیولین ایرانی و لبنانی ایستاده بودم. اولا که مسیولین ایرانی حتی سرشان رو بالا نگرفتند. عراقچی خیلی آرام حتی چشمش رو از مانیتور روبرو برنداشت. کاش فیلمش باشه. عجیب بود. کل استادیوم در کسری از ثانیه، ناخداگاه شروع کردن به شعار دادن. ما که تا حالا از این چیزها ندیده بودیم خیلی حیرت‌انگیز بود. اصلا تو بگو یه نفر خم‌بشه یا بترسه. اطراف من هیچ‌کس. هواپیما از شمال آمد از جنوب ورزشگاه خارج شد. قمی سازمان تبلیغات، فک کنم نفر اول بود که بلند شد شعار داد. بعد برگشت روبه جنوب بازهم شعار داد. خیلی عشق کردم. خیلی عجیب بود. اصلا ۱۰۰هزار نفر ارزشی برای جنگنده قایل نبودند. مراسم خیلی منظم و شیک بود. خیلی. بجز موقع نمازخواندن. که کار ریخت بهم. قالیباف و عراقچی نیم‌ساعت گیر کردن. یعنی همه گیر کردیم. آخرش هم نتونستند بروند بالای تابوت و ادای احترام کنند. احتمال حادثه بود براشون. الحق و الانصاف مردم در تشییع سید سنگ تمام گذاشتند. چنان عزادارند که انگار پدر از دست داده اند... بله ماتم‌زده هستند. شاید بگم مثل تشییع ما برای حاج قاسم. تازه من از استادیوم یه‌ضرب آمدم قهوه‌خونه. اصلا نرفتم تشییع خیابانی.
🟤 ظهره‌وند: به برخی نمایندگان مجلس برای انصراف از استیضاح کارت هدیه می‌دهند! ظهره‌وند، نماینده مجلس: شاهد موارد مختلفی از بی‌اخلاقی‌ها هستیم که برای تطمیع نمایندگان، کارت هدیه، بن‌های خرید و هدایای دیگری از سوی بانک‌ها ارائه می‌شود، تنها برای جلوگیری از استیضاح، که این موارد با شأنیت و جایگاه نماینده و قوه مقننه تعارض دارد. لازم است در این موقعیت‌ها شأن نمایندگی رعایت شود؛ متأسفانه، دیده می‌شود که در مراسم‌هایی نمایندگان مجلس دور وزرا جمع می‌شوند یا وقتی که رئیس‌ جمهور یا اعضای دولت به صحن مجلس می‌آیند، به هر قیمتی می‌خواهند اطراف آنها قرار می‌گیرند. این رفتارها شأن نمایندگی را زیر سوال می‌برد‌. با این اوصاف، اصل تفکیک قوا که یکی از شاخص‌ترین اصول نظام جمهوری اسلامی است زیر سوال می‌رود که به اعتبار هر دو قوه آسیب می‌زند.
این عکس از یک جوان ایرلندی که داره کتابِ "صدای حزب‌الله" نوشتهٔ شهید نصرالله رو میخونه وایرال شده! گیریم که رهبران مقاومت رو زدید با رویش ناگزیر جوانه‌ها چه میکنید؟
‏نگفته فرزند ‎ قبلی گفته The Last... یعنی فرزند آخرین دیکتاتور ایران یعنی رهبران فعلی دیگه دیکتاتور نیستن و قبلی دیکتاتور بود و نگفته پادشاه ایران گفته دیکتاتور اینه اون عزتی که در رسانه هاشون برای پهلوی ،گذاشتن و بیچاره اونهایی که رو غرب و رضا ‎ حساب باز کردن