eitaa logo
امیدان فردا
226 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
8.2هزار ویدیو
274 فایل
کانال حوزه مقاومت ایثار بسطام بسیج دانش اموزی ارتباط با ما👇 @Isar_bastam @Isar_bastam_2 ادرس کانال تلگرامی امیدان فردا 👇👇👇👇 @bastamisar شاد: https://shad.ir/BDA_Semnan7
مشاهده در ایتا
دانلود
‍🔴 | اهداف و محتوا 🔻 اهداف جریان تحریف 1️⃣ اهداف کوتاه مدت : ناکارآمد نشان دادن نظام جمهوری اسلامی ایران 2️⃣ میان مدت: ایجاد ناامیدی و بی اعتمادی در مردم نسبت به انقلاب و مخدوش کردن الگوی حکومت اسلامی در نگاه مردم منطقه و دنیا 3️⃣ بلندمدت : مجبور کردن نظام اسلامی به تغییر رفتار در داخل و خارج 🔻 محور های محتوایی جریان تحریف: 1️⃣ ولایت فقیه: با ادعای دیکتاتوری و فرمایشی بودن سایر مناصب حکومتی 2️⃣ مردم سالاری: با ادعای صوری بودن نقش مردم در انتخابات مهندسی شده 3️⃣ امنیت: با دوگانه سازی های کاذب مثل امنیت یا اقتصاد 4️⃣ ثبات سیاسی کشور: با تعمیم سیستمی شدن فساد در کلیت ساختار 5️⃣ وحدت ملی: با برجسته سازی اختلافات قومیتی و مذهبی 6️⃣ توان دفاعی کشور: با دوقطبی سازی های دروغین مثل موشک یا معیشت 7️⃣ قدرت منطقه ای ایران وحمایت از جنبش های آزادیبخش: با ادعای دخالت در امور کشورهای منطقه و حمایت از تروریسم 8️⃣ نهادها و چهره های انقلابی: با ارائه تصویری خشن و غیرواقعی از آن ها 9️⃣ دینداری جوانان: با برجسته سازی و تکرار ادعای گسترش لاابالی گری وبی دینی در جوانان 🔟 عدالتخواهی ایران: با قرار دادن ایران در لیست کشور های مخاطره آمیز
امیدان فردا
#دو_واله_مدافع ❤️ #قسمت_بیست_و_پنجم هوالسبحان چقدر خوشحال بودم که ترم آخر دوره کاردانیه و دارم بر
هوالسبحان نتونستم دووم بیارم و با زانو نشستم زمین، نفس هام به سختی در میومد و چشمام پر از اشک بود، تماشای یه دختر مظلوم و بی حال که خون زیادی ازش رفته برام دشوار و وحشتناک بود. مادر اسماء هم فقط جیغ می زد و می زد تو صورتش، بابای اسماء و علی هم سعی می کردن بفهمن کجای اسماء بریده. خودش با صدای آروم و در اوج بی حالی گفت چیزی نیست کف دستم بریده . باباش سریع دستش رو باز کرد، با روسری سبزی که روی صندلی میز تحریر بود دستش رو محکم بست و گفت پاشو بریم بیمارستان، چرا اینکارو کردی؟ اسماء گفت چیزی نشده برید بیرون باهاش کار دارم. من بلند شدم و با گریه خواستم برم بیرون که اسماء گفت: با تو کار دارم،کجا داری میری؟ حالم اصلا خوب نبود، شوکه و عصبی. با شرمندگی تمام و خجالت برگشتم، عرق سرد رو روی پیشونیم احساس می کردم، سرمو بالا نیاوردم، دونه دونه داشتن می رفتن بیرون، پدرش که خواست خارج بشه در رو نیمه باز گذاشت، اولین کاری که کردم رفتم در رو کامل باز کردم، سرم هنوز پایین بود. اسماء: سرتو بگیر بالا، ببین چه بلایی سرم آوردی! زد زیر گریه. دیگه طاقت شنیدن حرفاشو نداشتم، با زانو محکم خوردم زمین، بلند بلند گریه می کردم و می گفتم چرا اینطوری می کنی؟ این کارا یعنی چی؟ روز اول عید رو چرا به همه تلخ می کنی؟ بخدا ما بهم نمی خوریم، به درد هم نمی خوریم. گریه می کرد و می گفت من دوستت دارم، با هرگریه ای که می کرد انگار دارن سوزن می زنن به چشمام. قفسه سینه ام داشت بهم فشار میاورد، فضای اتاقش برام سنگین بود، سرم رو انداختم پایین. داد می زد بهم نگاه کن، نترس با نگاه کردن من عاشق نمی شی. منه خر بودم که با دیدن عکست عاشقت شدم، ببین چه بلایی داره سرم میاد. سرم پایین بود و اشک از گوشه چشمم لیز می خورد و میفتاد رو زمین. یه لحظه دیدم خون آبه داره میریزه زمین. آره خون دماغ شدم،سریع سرم رو آوردم بالا، داشت گریه می کرد و حرف می زد که متوجه خون بینی ام شد. زد تو صورتش، هادی هادی چی شدی؟ دوید سمتم، رفتم عقب گفتم هیچی نیس، داد نزن یکم داره خون میاد، سریع از جیبم دستمال برداشتم گرفتم جلو بینی ام. خانوادش اومدن تو اتاق، باباش گفت پسر چی شده؟ گفتم هیچی نیست حاج اقا از بینی ام داره خون میاد. مادرش هم همینطوری داشت گریه می کرد، خدایا این چه بلایی بود سر زندگیم اومد، خدایا چرا صدامو نمی شنوی! ادامه دارد... @bastamisar
❤️ هوالسبحان از علی خواستم توالت رو بهم نشون بده! دستم رو گرفت و برد سمت توالت. منم زیر لب و آهسته می گفتم خیلی بی غیرتی باعث همه این بدبختیا تو نامردی. خیلی نامردی، خیلی کثافتی. علی هم سکوت کامل انگار این خانواده ارثی آروم بودن نمیدونم این دختره به کی رفت بود اینقدر دیوونه بود. خون بینی ام رو شستم و دستمال کاغذی گذاشتم داخل بینی ام، از توالت اومدم بیرون . آقای حسینی رو صدا کردم : ببخشید من الان چه کمکی می تونستم بکنم جز اینکه داغون بشم و عید امسالم خراب بشه. دفعه بعد دخترتون اینکارو کرد محکم بزنید تو گوشش تا دیگه اینکارو نکنه، صدای گریه اش داشت میومد اما مجبور بودم بگم تا ازم متنفر بشه، دفعات قبل هم گفتم ما به درد هم نمی خوریم شما یه نگاه به خونه زندگیتون بکنید مگه دیوانه اید دخترتون رو می خواید بدید به یه پسر آس و پاس؟ خداحافظ لطفا دیگه به من زنگ نزنید. اصلا نذاشتم حرفی بزنن و سریع از پله ها اومدم پایین. رسیدم جلوی در که صداش از آیفون اومد و گفت دفعه بعد خودکشی می کنم منتظر شنیدن خبر مرگم باش. مکث کوچیکی کردم اما سعی کردم که نشنوم و سریع رفتم. حالا وسط کوچه پس کوچه های پاسداران، سرم درد می کرد و گریه ام بند نمیومد، خدایا این چه امتحانیه آخه. تو مگه منو نمیشناسی؟ خوشت میاد اینطوری زجر بکشم؟ اگر بلایی سرش میومد من باید چکار می کردم؟ اگر بلایی سر خودش بیاره چه خاکی تو سرم بریزم. تنها بودم مثله همیشه. خانوادم به اندازه ای که بدونن یکی از دوستان دوران دانشجویی بهم پیشنهاد ازدواج با خواهرش رو داده و من رد کردم می دونستن و منم نمی خواستم اتفاق های بعد رو بگم بهشون. روز اول عید ۹۰ بود و همینطوری که گریه می کردم و پیاده می رفتم، رفتم به خاطرات دو سال پیش، سال ۸۸.... ادامه دارد... @bastamisar
18.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعترافات نوید افکاری هنگام بازسازی صحنه قتل + تصاویر دوربین‌های مداربسته از صحنه قتل 🔺 کسی که از مهناز افشار تا رئیس جمهور آمریکا برایش هشتگ زدند و خواهان آزادی وی شدند @bastamisar
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ شبکه TGRT ترکیه: 📍آیت الله خامنه ای ابوظبی را به توپ بست...! @bastamisar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤استاد ⭕️ تیری که در کربلا به قلب مبارک امام حسین اصابت کرد در سقیفه شلیک شده بود @bastamisar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️آمریکا کل صنعت سینما و هالیوودشو جمع کنه، یهود کل سرمایه‌هاش رو جمع کنه، انگلیس کل رسانه‌هاشو جمع کنه ▪️نمیتونه یکی مثل حاج قاسم درست کنه که مردم اینجوری عاشقش باشن ▪️ چون حاج قاسم‌ها تربیت یافته مکتب خمینی هستند و بر قلوب مردم حکومت میکنند، مثل قهرمان‌های غربی نیستند که بر نفوس مردم حکومت کنند ⭕️ قدرت یعنی این @bastamisar
💚 در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب می دانی که رضوانی ندارم جز خودت آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است همسفر تا کوی جانانی ندارم جز خودت @bastamisar