ای کاش مدیرانی رأس کار بودند که گسترده ترین شبکه کتابخانه ای در دنیا و همچنین بزرگترین و به روزترین و پرمراجعه ترین و در دسترس ترین کتابخانه های جهان را در سرتاسر کشور ایجاد میکردند...
به تصاویری از کتابخانه های شکوهمند ممالک مختلف و چند عکس جالب با موضوع کتاب نگاه کنید... https://eitaa.com/Bayynat
🔰شبهه و پرسش یکی از مخاطبین محترم
✅یه شبهه ای هست تو فضای مجازی پخش شده میخواستم استاد توضیح بدهند:
🔴۱۸ فروردین سالروز اعدام امیر عباس هویدا به حکم خلخالی است!
نخست وزیری که در دادگاه اسلامی در جواب سؤال قاضی شرع که در این سالها چه غلطی می کردی، با متانت خودکار را از جیبش در آورد و گفت وقتی نخست وزیر شدم این خودکار ۵ ریال بود، آخرین روز کارم هم ۵ ریال بود!
قاضی شرع و حضار و ما مردم بهش خندیدیم و او را احمق خطاب کردیم، چون آن روز معنی حرفش را درک نمی کردیم...
ولی امروز همه ما با پوست و خونمون معنی و ارزش حرف اون روز هویدا رو حس کردیم....
کانال رژه تاریخ 💫
🔴جواب
🔵دکتر موسی نجفی :
از این دست مطالب در فضای،مجازی در مورد رژیم پهلوی زیاد هست و از مقایسه های،غیر واقعی و شخصیت سازی های کاذب در آن فراوان وجود دارد ؛ با توجه به سطحی بودن برخی اذهان و ندانستن ماهیت پهلوی پدر و پسر از سوی افراد عادی و بخصوص نسل جوان ، این مطالب کوتاه بدون تحقیق در سطح وسیع منتشر می گردد ۰ در مورد شبهه مذکور هم میتوان کذب آن را در خاطرات و اسناد خود کارگزاران آن زمان فهمید ۰ به چند نمونه اشاره می شود :
🔶اسدالله علم نخست وزیر و وزیر دربار شاه در خاطرات 23 فروردین 1353 خود مینویسد: «[به شاه] عرض کردم متأسفانه در داخله به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیشبینیها را نمیکنند؟ همه چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همانطور که چشمشان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند. من که شاهنشاه را میشناسم، میدانم که این به معنی این است که حرف تو را میشنوم ولی نمیخواهم جواب بدهم.»
🔷علم در روزنوشت 17 اسفند ماه 1347 نیز مینویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آببها مملکت را آشفته کرده است. آسفالت خیابانها در حال از هم پاشیدگی است، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکتهای زیادی رو به ورشکستگی میروند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاهها به او هشدار دادم .
🔶اسدالله علم در 27 اسفند 1347مینویسد: «شرفیابی ...یک بار دیگر موضوع افزایش آببها را مطرح کردم، شاه گفت: تا کی مردم میتوانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول میخواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمتها پیشرفت نیست، بلکه فقط بیعدالتی است...گاهی بیاعتنایی او مرا آزار میدهد و ناچار میشوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی میتوانیم به مردم و نیازهایشان بیتوجهی کنیم؟»
https://eitaa.com/Bayynat
✍️ صدیق قطبی
🖊 مولانا وقتی دعا میکرد
۱. دعا برای مولانا خیز برداشتن به سمت خداست. کوششی از عُمق جان است برای تماس با خداوند. تپیدن و جنبش ماهیِ به خاک افتاده است برای بازگشت به دریا. دعا برای او یک جهتگیری وجودی است طوری که نه تنها زبان، که سراسر اقلیم جان او دعا شود و در آتش اشتیاق خدا بسوزد:
ز بس دعا که بکردم دعا شده است وجودم
که هر که بیند رویم دعا به خاطرش آید
کالوَن(۱۵۰۹ – ۱۵۶۴) نیایش را «تمرین دائمی ایمان» میدانست. ممارست و کوششی مستمر برای حفظ و پرورش پیوند با خدا. در نگاه مولانا نیز دعا کارکرد مشابهی دارد. به باور او دعا تلاش برای غلبه بر فروبستگی است. گشودن خود رو به خداست:
اگر دعا نکنم لطف او همی گوید:
که سرد و بسته چرایی؟ بگو! زبان داری
اگر دعا نکند «سرد» و «بسته» میمانَد. با دعا کردن میکوشد تا دریچههای جان خود را رو به خدا بگشاید و با گذر از فروبستگی به «گشادِ اندرون» دست یابد. وقتی به جانب خدا که نور جهان است خود را میگشاید از «سرما» خلاصی مییابد. نیایش در نگاه مولانا راهی است برای کنار زدن پردههای غفلت و بیرون آمدن از وضعیت غیبت به مرحلهی حضور. «دیونوسیوس مجعول» فیلسوف و عارف مسیحی اوایل قرون وسطی گفته است:
«کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخرهای به طرفش پرت شده میگیرد و میکشد، صخره را به طرف خود نمیکشد بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک میکند.»(به نقل از کتاب نیایش، فریدریش هایلر)
گویا دعا نزد عارفان کارکرد نربان را دارد که میتوان به مدد آن ارتفاع گرفت. از زبان خداست که میگوید:
اگر چه بام بلند است آسمان، مگریز
چه غم خوری ز بلندی چو نردبان کردیم
ما در نیایش و دعا دربارهی خدا حرف نمیزنیم، بلکه با خدا حرف میزنیم و او را «تو» خطاب میکنیم. دعا تلاشی است برای عبور از خدای غایب که دربارهاش حرف میزنند به خدایی حاضر که طرف گفتوگو است. عبور از «او» به «تو». هر چه دربارهی خدا حرف میزنیم، دربارهی «او» حرف میزنیم، تنها در دعاست که خدا به «تو»یِ زندگی ما بَدَل میشود و ما امکان تماس با او را مییابیم. از اینروست که در داستان موسی و شبان، خدا موسی را عتاب میکند که تو بندهی ما را از ما جدا کردی. شبان در مقام وصل و تماس بود چرا که سرگرم گفتگو با خدا بود، اما تو با سخن گفتن دربارهی خدا شبان را از اقلیم وصل و تماس به وادی فصل کشاندی. به وادی حرف زدن دربارهی خدا.
۲. خدا انسان را به دعا فراخوانده است و شیوه دعا کردن را نیز به او آموخته است. به چشم مولانا این نکته حائز اهمیت بسیار است چرا که بیانگر عشق خدا به آدمی است و به تعبیر بایزید بسطامی گواه آن است که «خود اول او مرا خواسته بود».
مولانا میگوید:
«این طلب در ما هم از ایجاد توست»، «هم ز اول تو دهی میلِ دعا»، «این دعا را هم ز تو آموختیم» و «این دعا هم بخشش و تعلیم توست». تو در ما ذوق دعا کردن انگیختهای، پس به حقِ این لطف عشقآمیز، دعای ما را اجابت کن: «چون دعامان امر کردی ای عُجاب / این دعای خویش را کن مستجاب»
مولانا توجه دارد که بذر اشتیاق را خدا در سینهی انسانها کاشته است و این موهبت را گواه عشق او میداند و به آن متوسل میشود: «ای دعا از تو اجابت هم ز تو»؛ «حُرمت آنکه دعا آموختی / در چنین ظلمت چراغ افروختی»
مولانا میکوشید تا اجابت و «لبیک» خدا را در نفس نیایش و دعای خود دریابد. لبیکی که اگرچه شنیده نمیشود اما چشیدنی است: «هست لبیکی که نتوانی شنید / لیک سر تا پای، بتوانی چشید». بیدار شدن آن سوز و درد درونی که خود را در نیایش آشکار میکرد در نگاه مولانا «پیکی» از سوی خدا بود: «آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست» و در لایهی زیرین نیایشهای سوزمند ما، اجابتها خدا جاری است: «زیر هر یا رب تو، لبیکهاست»
میگوید خدا در من این میل و طلب را برانگیخته تا زبان به نیایش او تر کنم و اوست که چون آهنرُبایی پولاد دل ما را به جانب خویش میکشد:
پولادپارههاییم، آهنرُباست عشقت
اصلِ همه طلب تو در خود طلب ندیدم
اما دعایی که گواه اجابت خداست، دعای سرد و تقلیدی نیست. دعای دردمندانه است:
درد آمد بهتر از مُلک جهان
تا بخوانی مر خدا را در نهان
خواندن بیدرد، از افسردگی است
خواندن با درد، از دلبردگی است
(مثنوی، دفتر سوم)
۳. از آنجا که مهمترین یا تنها مانع پیوند ما با خدا خودِ دروغین یا نفسِ ماست، تمنای درونی مولانا نیز که در آینهی دعاهای پرسوز او نمایان است غالباً معطوف به رهایی از بند نفس است:
دست گیر از دست ما، ما را بخر
پرده را بردار و پردهی ما مَدَر
باز خر ما را از این نفس پلید
کاردش تا استخوان ما رسید
(مثنوی، دفتر دوم)
ای خدا بگمار قومی روحمند
تا ز صندوق بدنمان وا خرند
(مثنوی، دفتر ششم)
https://eitaa.com/Bayynat
4_5800917726310433416.mp3
16.24M
🎼 عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگو...
حاج #میثم_مطیعی
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فیلم آمادگی قبل از عملیات کربلای 4، گردان غواص 408 و بازدید سرزده سردار حاج قاسم سلیمانی 🥀
دلتان شکست، التماس دعا
https://eitaa.com/Bayynat