هدایت شده از پست ویژه✅
24.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوان ایرانی با سه همسرش و توضیحات همسران👇
http://eitaa.com/joinchat/3343187978C835cfd8c9c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پذیرایی یکی از کوچکترین خادمین امام حسین علیه السلام از زائرین اربعین
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هرجا_بریم_آخر_محتاج_حسینیم
قسمتی از وصیت نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) که شیخ حسین انصاریان میخوانند...
https://eitaa.com/Bayynat
مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید : زیرکی زنان به چیست؟
زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند ،
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید:
چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم ،دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی ، خواستم از شما سوالی بپرسم .
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت ،مرد باتعجب پرسید : چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد ، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.
در این هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان
اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند .
شیطان كه نظاره گر ماجرا بود، نعره ها كشيده و راه بيابان پيش گرفت...
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅آیا ولی فقیه مورد تایید امام زمان علیه السلام است!؟
استاد #پناهیان
https://eitaa.com/Bayynat
مارکوپولو در کتابش از پول کاغذی، فاضلاب، پل های بلند، آتش نشانی و پست در مشرق زمین(ایران) سخن گفته بود! که این برای اروپاییان قرن13 باورکردنی نبود و وی را فردی گزافه گو میخواندند
چرا استاد شهریار از پزشکی انصراف داد؟
🔸به مناسبت سالروز درگذشت استاد شهریار و از زبان استاد هوشنگ ابتهاج:🔻
((یکی از خاطراتش مربوط به همان دوران دانشجوی پزشکی بودنش هست که میگفت در زمان دانشجویی مطبی در تهران دایر کرده بودم و مریض میدیدم. روزی دختری به مطبم آمد و گفت: "آقای دکتر دستم به دامنت پدرم دارد میمیرد!" میگفت سریع وسایل پزشکیام را برداشتم و از در مطب بیرون زدم. وقتی آنجا رسیدم دیدم خانه ی مخروبهای است که کف آن معلوم بود که گلیمی یا زیلویی بوده که از نداری بردهاند و فروختهاند. یک گوشه اتاق پیرمردی وسط لحاف شندرهای دراز کشیده بود و ناله میکرد. پدر را معاینه کردم. و چند قلم دارو نوشتم و دست دخترک دادم و گفتم برو فلان جا از آشناهای من هست. این داروها را مجانی بگیر و بیاور. همه این کارها را کردم و نشستم بالای سر بیمار زار زار گریه کردن!
میگفت صاحب مریض (همان دخترک) آمده بود بالای سرم دلداریام میداد که : "عیب نداره آقای دکتر! خدا بزرگه، ان شالله خوب میشه!" میگفت خب من با این روحیه چطور میتونستم پزشک بشم؟
راست هم میگفت. سید محمد حسین بهجت تبریزی نیامده بود که دکتر باشد! آمده بود تا شهریار شعر ایران شود....))