eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
66.6هزار عکس
51.5هزار ویدیو
445 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببينيد راننده هاي رالي چجوري مويرگي رانندگي ميكنن 👌 https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
قرص دل بستگی! ( همه ی ما توی فامیل یا دوست و آشنا کسی را داریم که با بقیه فرق دارد. زن و مردش مهم نیست. حتماً یکی هست یا بوده که حالا از او بگوئیم و بعد با یک خدابیامرزی، یادش بخیری ... چیزی خاطره اش را بدرقه کنیم. درست مثل عمّه زیور ما که یک روز سرد زمستانی _بی کس و تنها_ مُرد. مُرد و آب از آب تکان نخورد. هر که هم شنید فقط گفت: راحت شد ... همین! (جا را به کی تنگ کرده بود؟!) زار و زندگی این پیرزن، یک چادر نماز سفید بود و سجّاده ای گل ترمه ای. با یک تسبیح صدویک دانه ی یُسرِ نقره کوب و شیشه ای کوچک عطر گل محمّدی که بویش هفت تا حیاط آن طرفتر هم می رفت. (هنوز هم وقتی می خواهم توی ذهنم تجسّمش کنم، پای همان سجّاده می بینمش. با آن صورت چون قرص ماه سفید که تسبیح می گردانَد و زیر لب ذکر می گوید) توی فک و فامیل ما، آنچه از عمّه زیور نقل است حجب و حیای اوست و بیشتر اینکه عمری زندگی کرد و دهانش به هیچ حرف بد و ناشایستی آلوده نشد. یک روز که پیرزن بیچاره دچار دل درد و بیرون رَوی می شود، از شرم و خجالت دردش را کتمان می کند و به اهل خانه چیزی نمی گوید. چای و نبات اِفاقه نمی کند و دست آخر به این بهانه که: "کمی هوا به سرم بخورد"، راه می افتد توی خیابان پی دواخانه ای چیزی. بعد که به داروخانه می رسد، پای پیشخوان می فهمد که اصلاً حرفش نمی آید. لابُد با خودش گفته: چه بگویم به این مرد غریبه؟! عیب است برای من که بگویم دوا را برای چه دردی می خواهم! سرخ و سفید می شود. لب می گزَد. این پا و آن پا می کند. چند بار کلامش را قورت می دهد. عاقبت نگاهش را به پائین می دوزد و بریده بریده و آرام می گوید: آقا...آقا! قرص دل بستگی دارید؟! بنده خدا عمّه زیور! نمی دانست که اقبال بدش شهر کوچک است و همان وقت آشنایی آنجا هست و گوش تیز کرده و هر آنچه که دیده و شنیده است را به زودی به این و آن خواهد گفت. همینطور هم شد. به همین دلیل است که قدیمی های فامیل ما به قرص دل پیچه می گویند: قرص دل بستگی! عمّه زیور سالها پیش _خیلی دور_ مُرد. مُرد و چیزی ازش نماند. جز این خاطره ی کوتاه. و من به این فکر می کنم که نه برای مرضی که عمّه زیور به آن دچار بود بلکه برای دردی که سالهاست به آن مبتلائیم، تنها یک چیز لازم است. فقط یک دانه قرص دلبستگی! https://eitaa.com/Bayynat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیماری خویشاوندسالاری در بیان فضلی نژاد https://eitaa.com/Bayynat
5bfd453758147c2341d60e53_-5405594576597421824.mp3
4.66M
#کتاب_صوتی 🎧 به داستان کوتاه «حالا دراز می‌کشم» از مجموعه داستان‌های کتاب «مردان بدون زنان» از نویسنده‌ نامدار، ارنست همینگوی، گوش بسپارید. https://eitaa.com/Bayynat