eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
64.1هزار عکس
49.4هزار ویدیو
437 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند ترفند برای استفاده مجدد از بطریهای پلاستیکی https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدل‌سازی جالب ژاپنی‌ها از مقایسه دو حوزه آبخیز که بر روی یکی آب‌بندهای آبخیزداری تعبیه شده و دیگری فاقد آن است. ببینید که سیل چگونه حوزه آبخیزداری نشده را درهم میکوبد! https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشگر ازش میپرسه: به نظر شما چه تعداد فوتی در تصادفات رانندگی قابل قبول است؟ اتفاقی که بعدش می‌افته رو ببینید https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرلشکر قاسم سلیمانی با بوسیدن دست پیرمرد سیل‌زده که حاضر به ترک خانه‌اش نبود: 🔹من قسم‌ات می‌دهم به امام خمینی که عکسش را در دستت گرفته‌ای، از این خانه بیرون بیا تا آسیبی به تو نرسد. 🔺در تاریخ خواهند نوشت؛ سردار ِ سپاه اسلام که ابرقدرت‌ها را در منطقه به زانو درآورده، شهر به شهر و روستا به روستای خوزستان را چرخید و با افتخار دست مردمِ سیل زده اش را بوسید... ✍بیداری ملت https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️افشاگری #ابومحمد_عسکرخانی، استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران از عمق خیانت جریان غربزده به کشور: 💬 «کشوری مثل پاکستان که بودجه اش به اندازه بانک صادرات ما هم نیست، مرحوم ذوالفقار علی بوتو آمد گفت #علف می خوریم، گرسنگی می کشیم اما بمب اتم را می سازیم. 💬 هندی ها و چینی ها هم همین کار را کردند. وقتی در زمان مائو پیشنهاد کردند بیا مذاکره کن؛ گفت مذاکره بی مذاکره. اول اتمام برنامه های هسته ای بعد ادامه مذاکره. 💬 هند هم همین طور. بخش اعظمی از هندوستان در فقر کامل است اما نیامدند #امنیت را معامله کنند. چینی ها و پاکستانی ها هم نفروختند. عراقی ها و لیبیایی ها اما امنیت را فروختند. به نظر می رسد ما هم امنیت را فروختیم..» https://eitaa.com/Bayynat
🔴 وقتی یک قلاده #صهیونیست آدمکش مالک #اینستاگرام است و یکی دیگر مالک #تلگرام.. و مسئولان #نفوذی یا #نادان تمام تعاملات مجازی مردم #ایران را دودستی تقدیم اینها میکنند.. یا #خائن اند یا #نادان چه خار و ذلیل شد ملتی ملتی که دهان آزادگانش را ببندند و دیگران برای او مشخص کنند چه ببیند چه نبیند ،چه بشنود و چه نشنود ،چه بگوید و چه نگوید .. البته با این اوضاع فعلی در وزارت ارتباطات و قرارگاه های کاسب و دچار اختلال به ظاهر انقلابی در فضای مجازی فعلا امیدی به نجات ملت از یوغ پیام رسانها و شبکه های اجتماعی دشمن نیست..... https://eitaa.com/Bayynat
اعتراف ضرغامی به اشتباه خود در دوران آقای خاتمی https://eitaa.com/Bayynat
درهای باز برای ؟ از قرار معلوم سفیر انگلیس اعلام کرده تصمیم دارد یک روز در سال، درب سفارت را برای بازدید" بانوان تهرانی" از داخل محوطه ی باغ سفارت باز کند؛ساده لوحی است اگر گمان کنیم این ورود گزینشی (فقط بانوان) صرفاً برای نشان دادن حُسن نیت یا حتی تهیه خوراک برای جریاناتی همچون چهارشنبه های سفید و ... می باشد!! شاید رصد اتفاقات این روزهای سودان و بولد شدن آلاء صالح (یک دختر 22 ساله) به عنوان نماد اعتراضات از سوی برخی رسانه ها، بیشتر بتواند پرده از بازی سیاسی "درهای باز برای زنان" بردارد!! https://eitaa.com/Bayynat
به حرفِ كسى كه ٤٠ تا پيرهن بيشتر از من پاره كرده هيچ اعتبارى نيست، ولى به حرفِ كسى كه ٤ تا كتاب بيشتر از من خونده ميتونم فكر كنم ... https://eitaa.com/Bayynat
جنایتکاری که آدم کشته بود، در حال فرار با لباس ژنده خسته به دهکده رسید. چند روزچیزى نخورده بود و گرسنه بود. جلوى مغازه میوه فروشى ایستاد و به سیب هاى بزرگ و تازه خیره شد، اما پولى براى خرید نداشت. دودل بود که سیب را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدایى کند. توى جیبش چاقو را لمس مى کرد که سیبى را جلوى چشمش دید! چاقو را رها کرد... سیب را از دست مرد میوه فروش گرفت. میوه فروش گفت: «بخور نوش جانت، پول نمى خواهم.» روزها، آدمکش فرارى جلوى دکه میوه فروشى ظاهر میشد. و بى آنکه کلمه اى ادا کند، صاحب دکه فوراً چند سیب در دست او میگذاشت. یک شب، صاحب دکه وقتى که مى خواست بساط خود را جمع کند، صفحه اول روزنامه به چشمش خورد. عکس توى روزنامه را شناخت .زیر عکس نوشته بود: «قاتل فرارى»؛ و جایزه تعیین شده بود. میوه فروش شماره پلیس را گرفت ... موقعی که پلیس او را مى برد، به میوه فروش گفت : «آن روزنامه را من جلو دکه تو گذاشتم . دیگر از فرار خسته شدم. هنگامى که داشتم براى پایان دادن به زندگى ام تصمیم مى گرفتم به یاد مهربانی تو افتادم. "بگذار جایزه پیدا کردن من، جبران زحمات تو باشد" https://eitaa.com/Bayynat
‌ ژرفترین گناه در قبال ذهن بشر این است که چیز ها را بدون "مدرک" باور کنی ... . https://eitaa.com/Bayynat
این است قصه دردناک و تلخ بریدگان از انقلاب... . https://eitaa.com/Bayynat
نسل هتل نشین! چهل سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن، همه جای خانه را رفت و روب کرده باشد و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند. پسرها بايد يا صبح زود يا عصر، نان و مايحتاج خانه را خريد مي كردند و كارهاي مردانه را در كمك پدر خود انجام مي دادند. حالا با نسلی روبرو هستیم که صبح که بیدار می شوند، از هتل خانه شان خارج می شوند. چون که والدینشان به عنوان مستخدمین "هتل خانه " همه جا را رفت وروب خواهند کرد. و با يك تلفن همه چيز درب خانه مهياست. نسلی که در برابر اتاقی که در آن می خوابد و خانه ای که در آن زندگی میکند و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد ، آیا در برابر سرزمینی که از آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!! برای این نسل، سرزمین هم چون هتلی است که می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد. سرزمین هم، مثل خانه، برای این نسل، هتل است. با این تفاوت که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند. این نسل را چه کسی وچه کسانی چنین تربیت کردند؟؟؟ کی بود؟ کی بود؟! اتفاقاً این دفعه، من بودم، تو بودی، ما بودیم و...همه بودند. کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان و این نسل هتل نشین بدهیم !!! گرچه به نظر من نسلی که این بچه ها رو تربیت کرد،فکر می کرد چون خودش سختی کشیده باید هرجور امکاناتی رو برای بچه اش فراهم کنه واین موضوع از تهیه سیسمونی برای کودک به دنیا نیومده شروع میشه و متاسفانه ادامه پیدا میکنه تاجاییکه شان والای مادر و پدری خودش رو در حد یک مستخدم برای اربابش پایین بیاره مبادا که آبی در دل فرزندش تکون بخوره.اما غافل شد از اینکه هر باغچه و مزرعه ای با آب زیادی فاسد میشه و به لجنزار تبدیل خواهد شد😕 گاهی باغبان به گیاهش بی آبی رو تحمیل میکنه چون میدونه اون گیاه نیاز داره چند روز بستر خشکی داشته باشه تا بتونه ریشه هاش رو توی خاک رشد و به حیاتش ادامه بده امیدوارم همه ما مادرها و پدرها بتونیم به این درک برسیم که امکانات هتلی ایجاد کردن برای فرزندانمون افتخار نیست!مسئولیت پذیر کردن و قدردان بار آوردن کودکمون افتخاره! https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
کسانی که پس ازتغییر، تغییر می‌کنند زند‌ه خواهندماند کسانی که باتغییر، تغییر میکنند موفق خواهندشد کسانی که تغییررا ایجادمیکنند د‌یگران را رهبری خواهندکرد . https://eitaa.com/Bayynat
همه آدم ها بلدند شکایت کنند؛ اما فقط 5% آدم ها راه حل می دهند. دنیا برای پیشرفت بیشتر به این 5% نیاز دارد. جزء این 5% باشیم! . https://eitaa.com/Bayynat
https://eitaa.com/Bayynat
کسى که جرات دست زدن به خار را ندارد ، هرگز نباید آرزوى گل سرخ را داشته باشد ... می باش چو خار حربه بر دوش تا خرمن گل کشی در آغوش نظامی https://eitaa.com/Bayynat
داستان جالب «مادر» از استاد محمدبهمن بیگی زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی، معمار و بنیاگذار آموزش عشایر ایران، در فصلی از خاطرات خواندنی خود تحت عنوان داستان «مادر» نوشته است: من سرپرست مدارس عشایری بودم. در کارم اقتدار و اختیار بسیار داشتم از دامن دشت ها تا قله ی کوه ها همه جا را با ماشین و اسب و گاه پیاده می پیمودم. بچه ها را می آزمودم. آموزگاران را راهنمایی می کردم. در تل و تپه های جنوبی طایفه ای... بود. ماه دوم سال غوغایی به پا کرده بود. گل های زمین ستاره های آسمان را از یاد برده بودند و من سرمست هوای بهار از پیچ و خم راهی دشوار می گذشتم. پیرزنی سراسیمه راهم را گرفت. لباسش مندرس و سر و صورتش ژولیده و چروکیده بود. وسط جاده ایستاده بود. تکان نمی خورد جز اطاعت و درنگ چاره نداشتم. از حال و کارش جویا شدم، اشک ریخت و گفت : خبر آمدنت را داشتم، از کله سحر چشم به راهت هستم. گفتم: دردت چیست؟ گفت : پسرم معلم شده است. من بیوه ام. سال هاست که بیوه ام .می بینی که پیر و زمین گیرم. من جان کنده ام که این پسر بزرگ شده و به معلمی رسیده است. او حالا نوکر دولت است، حقوق می گیرد ... برای عروسش لباس های نو می خرد. به مهمانی می رود. مهمان می آورد. رادیو دارد. سیگار می کشد، ولی یک شاهی به من نمی دهد. تو رئیسش هستی. راهت را گرفتم تا به پسرم بگویی تا رفتارش را با من عوض کند. اشک های مادر نه چنان آتشین و روان بود که بتوانم طاقت بیاورم. مژه هایم تر شد. نام معلم و جای کارش را پرسیدم. آموزگار را می شناختم. از چهره های مشخص آموزش عشایری بود. یک تنه چندین کلاس را درس می داد. از چنان معلمی چنین رفتاری بعید بود با آن که ناله مادر گواه صادق گناه فرزند بود، به خیال تحقیق افتادم. معلوم شد که حق با پیرزن است. پس از مدتی کوتاه به مدرسه رسیدم. معلم، کدخدا و تنی چند از ریش سفیدان به پیشوازم آمدند. بچه ها هلهله کردند. پاسخی درخور به محبت های آنان کردم و کارم را آغاز کردم. از کودکان پرسیدم که آیا می توانند شعری در باره مادر بخوانند. بسیاری از آنان دست بلند کردند. خدا پدر ایرج میرزا را بیامرزد که کار ما را، دست کم در باره مادرها آسان کرده بود. یکی از دانش آموزان را... انتخاب کردم ... خواند: با مادر خود مهربان باش آماده خدمتش به جان باش از کودک پرسیدم که آیا می تواند آن چه را که خواند بنویسد؟ قطعه گچی به دست گرفت و خطی خوش تخته سیاه را آراست. آن گاه از او خواستم که توی چشم آموزگار خیره شود و شعرش را با صدای بلند بخواند. خواند. سپس ازهمه بچه ها تقاضا کردم که به آموزگار خود بنگرند و با صدای بلند، خطاب به آموزگار شعر مادر را بخوانند. همه نگریستند و همه با صدای بلند خواندند: با مادر خویش مهربان باش آماده خدمتش به جان باش رنگ بر چهره معلم نمانده بود . همین که سرود دست جمعی مادر پایان یافت، گفتم: «هدف ما از این همه دوندگی جز این نبوده است و جز این نیست که انسان هایی مهربان بپروریم . انسانی که نتواند حتی با مادر خویش مهربان باشد به درد معلمی نمی خورد. .. از این پس این مدرسه معلم ندارد. ... به بچه ها وعده دادم که به زودی معلمی مهربان، معلمی که با مادر خود مهربان باشد، به سراغشان خواهد آمد. هفته ای بیش نگذشت که من از سفر خود بازگشتم. پیش از من کدخدا ...معلم و مادر معلم به شیراز آمده بودند. همه با هم به دیدارم آمدند. مادر بیش از همه پای می فشرد. دو چشمش دو چشمه آب بود و در میان سیل اشک می گفت: فرزندم را ببخش. فرزندم جوان و بی گناه است. گناه از من پیر است که تاب نیاوردم و شکایت کردم. او مهربان است . کدخدا ، راهنما و خود من التزام می سپاریم که او مهربان باشد .. مگر می توانستم از فرمان مادر، ان هم چنان مادری سر پیچی کنم ؟! کتاب بخارای من، ایل من استاد محمد بهمن بیگی https://eitaa.com/Bayynat
این را فهمیده‌ام که بیشتر ماهی‌ها، موقع پیری شکایت می‌کنند که زندگیشان را بی‌خودی تلف کرده‌اند. دائم نفرین و ناله می‌کنند که زندگیشان را بی‌خودی تلف کرده‌اند. دائم ناله و نفرین می‌کنند و از همه چیز شکایت دارند. من می‌خواهم بدانم که، راستی راستی، زندگی یعنی اینکه تو یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ، یا اینکه طورِ دیگری هم توی دنیا می‌شود زندگی کرد؟ 📕 ماهی سیاه کوچولو ✍🏻 داستان سمبلیک ماهی سیاه کوچولو از کتابهای ممنوعه دوره پهلوی و خواندن و داشتنش جرم بود! https://eitaa.com/Bayynat
امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد. ماریا ... ماریا ... و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم‌سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد. من معمولا پای افراد را نشانه می‌گیرم. سعی می‌کنم آن‌ها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینه‌اش خورد. حالا ماریای کوچکش چه‌قدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد. ماریا حتی نمی‌داند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد. جنگ بدترین فکر بشر است ... از بچگی فکر می‌کردم مگر آدم‌ها مجبورند با هم بجنگند و حالا می‌بینم بله. گاهی مجبورند ... چون آن‌ها که دستور جنگ را می‌دهند زیر باران نیستند. میان گل‌ولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی‌میرند. آن‌ها در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. سیگار می‌کشند و دستور می‌دهند ... کاش اسلحه‌ام را به سمت رئیسانی می‌گرفتم که در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. بچه‌هایشان در استخر شنا می‌کنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا می‌کنند. راحت‌تر از نوشتن یک سلام. جنگ را شرورترین افراد بر می انگیزانند و شریفترین افراد اداره میکنند. تفاوت جنگ با دفاع و جهاد مقدس در همین است که مجاهدان اسلام با چشم باز و بصیرت و هدفی متعالی به نبرد میروند و اسیر چشم و گوش بسته فرماندهانشان نیستند در حالی که در جبهه مقابل همان شرورانی هستند که به شوق منافع بیشتر و جهانخوارگی سربازان بیگناه و بی انگیزه و بی پناه را به کشتن میدهند.... این روی سکه جنگ بی نهایت تلخ و سیاه است.... https://eitaa.com/Bayynat
بعضی ها در زمان های خالی شون با شما صحبت می کنند، بعضی ها زمانشون رو خالی می کنند تا با شما صحبت کنند، تفاوتش را بفهمیم...! https://eitaa.com/Bayynat
در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد: مسموم‌کننده‌ها یعنی کسانی که دلسردتان می‌کنند و خلاقیتتان را زیر پا می‌گذارند و می‌گویند که نمی‌توانید کاری بکنید ... سربه‌راه‌ها یعنی کسانی که خوش‌قلبند اما سرشان به کار خودشان است. آنها به فکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را می‌کنند و هرگز برای کمک به دیگران پا پیش نمی‌گذارند ... الهام‌بخش‌ها یعنی کسانی که پیش‌قدم می‌شوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیه آنها را بالا ببرند و به آنها الهام ببخشند. ما باید الهام‌بخش باشیم و خودمان را با افراد الهام‌بخش احاطه کنیم و با آنها معاشرت بیشتری داشته باشیم. https://eitaa.com/Bayynat
خوشبختی چیزی نیست که بخواهی آن را به تملک خود درآوری خوشبختی کیفیتِ تفکر است حالت روحی ست خوشبختی وابسته به جهان درون توست ... https://eitaa.com/Bayynat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«اصغری» کارشناس هواشناسی در برنامه اختیاریه: این که می‌گویند وارد ترسالی شده‌ایم، نادرست است. https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم تولد صداست مابقی به دست خداست... . https://eitaa.com/Bayynat
ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت: مرگ خیلی آسان می‌تواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا می‌توانم زندگی می‌کنم. نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که می شوم مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد... https://eitaa.com/Bayynat
و گفت: اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آنکه عشق خود، او را صد بار سوخته است.. 👤 عطار نیشابوری 📚 تذکرة الولیاء https://eitaa.com/Bayynat