7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تلفیق زیبای صدای ۴ موذن از خاندان موذن زاده اردبیلی
https://eitaa.com/Bayynat
«حکایت سعدی از کاروانیان خفته و شوریدهای همراه»
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشهای خفته، شوریدهای که در آن سفر همراه ما بود نعرهای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود؟ گفت بلبلان را دیدم که بنالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه. اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته.
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش
🔹منبع: گلستان سعدی، باب دوم: در اخلاق درویشان
https://eitaa.com/Bayynat