eitaa logo
بیّنات
1.3هزار دنبال‌کننده
65.1هزار عکس
50.2هزار ویدیو
442 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
مالک مکلف به کاشت ۱۳ اصله درخت در خیابان ولیعصر شد 🔹مدیرعامل سازمان فضای سبز تهران: یک مالک عمدا ۱۳ اصله درخت با محیط بن بالا بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ تنومند خیابان ولیعصر را در مقابل ساختمان خود خشکانده است. 🔹دادستانی به این موضوع وارد شده و توقف هرگونه عملیات ساختمانی در این محدوده صادر و ابلاغ شده است. 🔹مالک مکلف شده که ۱۳ اصله درخت را در همان موقعیت و با همان محیط بن بالا بکارد.
🔖 *تئوری سوسک در توسعه شخصی* 📝*ارسالی از:* سعید مشیری /محمد مرادی *نشر:* گاهنامه مدیر بازنشر: از میان کتاب ها 📌ساندار پیچای یک مهندس و مدیر اجرایی هندی تبار در حوزه فناوری اطلاعات است که آگوست ۲۰۱۵ به عنوان مدیر عامل اجرایی شرکت گوگل انتخاب شد. این داستان را ساندار در سخنرانی خود در گوگل بیان کرده است. □در رستورانی، یک *سوسک* ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانم می نشیند. آن خانم از روی ترس فریاد می زند وحشت زده بلند می شود و سعی ‌می کند با پریدن و تکان دادن دست هایش،”سوسک” را از خود دور کند. ●واکنش او مُسری بوده و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده می شوند. بالاخره آن خانم موفق می شود، سوسک را از خود دور کند. ○“سوسک” پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او می نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش است که همان حرکتها را تکرار کنند! ■“پیشخدمت” به سمت آنها می‌دود تا کمک کند. در اثر واکنش های خانم دوم، اینبار”سوسک” پر میزند و روی”پیشخدمت”می نشیند. پیشخدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه می کند و در زمانی مناسب”سوسک” را با انگشتانش می گیرد و به خارج رستوران پرت می کند … □در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریانات بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد که “آیا “سوسک” باعث این رفتارِ هیستریک شده بود؟ اگر اینطور بود، چرا “پیشخدمت” اینگونه نشد؟ ●چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه( در خودش یا دیگران) آشفتگی ایجاد کند؟ ○نتیجه ای که گرفتم اینست که “سوسک” باعث ناآرامی و ناراحتی خانم ها نشده بود، بلکه عدم توانایی افراد در برخورد با “سوسک” موجب ناراحتیشان شده بود. ■من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتیم می شود، بلکه ناتوانی من در برخورد با مسائل است که ناراحتم می کند. □این ترافیک بزرگراه نیست که ناراحتم می کند، بلکه ناتوانیم در برخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم میشود. ●فهمیدم که در زندگی نباید “واکنش” نشان داد، بلکه باید “پاسخ” داد! آن خانم‌ها به اتفاق رخ داده “واکنش” نشان دادند، در حالیکه پیشخدمت ”پاسخ” داد. ○”واکنش” ها همیشه غریزی هستند در حالیکه “پاسخ” ها همراه با تفکرند! این یک مفهوم مهم در فهم زندگیست… آدمی که خوشحال است، به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است؛ بلکه او به این خاطر خوشحال است که: دیدگاهش و پاسخش نسبت به مسائل درست شده است!
شهادت مامور فراجا در کرمان 🔹سخنگوی فرماندهی انتظامی کرمان: در درگیری دیشب نیروهای انتظامی کرمان با اشرار مسلح، ۶ نفر از اشرار مسلح به هلاکت رسیدند و سرهنگ علی برزگر به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سید حسن نصرالله: به مناطق اشغالی ۳ پهپاد فرستادیم تا ببینیم صهیونیست‌ها از کجا و چطور آن‌ها را می‌زنند 🔹آن‌ها با F۱۶ و گنبدآهنین دو پهپاد را هدف قرار دادند اما پهپاد سوم تا نقطه مورد نظر ما رسید و ما در پایان ماموریت، آن را در دریا انداختیم. 🔹ما درباره استخراج نفت و گاز لبنان توسط صهیونیست‌ها جدی هستیم، حتی اگر کار به جنگ برسد.
وزیر راه و شهرسازی: اجبار متقاضیان برای خرید عرصه واحدهای مسکن مهر غیرقانونی است
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 آیت‌الله تهرانی: مجالس روضه واجب است نه مستحب! ۴ شب تا محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وزیر بهداشت: عراق برای سفر اربعین همه واکسن‌های ایرانی را قبول دارد 🔹افرادی که می‌خواهند اربعین به کربلا بروند حتما باید دُز یادآور واکسن کرونا را تزریق کنند.
✿❀✨﷽✨❀✿ داستان راهب مسیحی رومی ✍روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. ✍پس راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. 🌿ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. 🍃راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. 🌿راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . 💐سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. 🌿ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ 🌸 *امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است.* پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ 🌷 *امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.* پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. 🌹امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک ♥️ *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.* ♥️ *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است* ♥️ *و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است* *پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:* *"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"* ✳️ *به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.* 🍃 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: *پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند* 📗منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی ✨ *اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ*✨ ✨ *اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج* ┅┅✿❀✨✨✨
قایق‌های تندروی جدید سپاه رادارگریز شدند 🔹فرمانده نیروی دریایی سپاه: ما بدنه‌های قایق‌هایمان را رادارگریز کردیم. حجم و کیفیت حضور ما در منطقه باعث شده تا دشمن از خلیج فارس متواری شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طغیان برخی رودخانه‌های سیستان‌وبلوچستان 🔹از ظهر دیروز بارش باران در بخش جنوبی سیستان‌وبلوچستان آغاز و باعث طغیان رودخانه‌های نیک‌شهر و سرباز شده است.
ریزعلی خواجوی جدید/ جوان شیرازی: با سنگ مردم را زدم تا از سیل نجاتشان دهم 🔹جوان ۳۰ ساله‌ای که در مزرعه پرورش ماهی در نزدیکی محل سیل استهبان کار می‌کرد متوجه صدای بلند رودخانه می‌شود. با موتور راه می‌افتد و کسانی که در مسیر سیل بودند را خبردار می‌کند. 🔹به‌خاطر آفتابی‌بودن هوا کسی حرف او را باور نمی‌کند تا جایی که جوان مجبور می‌شود برای دور کردن مردم از مسیر سیل به آن‌ها سنگ پرت کند تا به دنبال او بروند. 🔹این جوان می‌گوید: یک پژو پارس با پنج شش جوان را دیدم که دور هم نشسته بودند. داد زدم از اینجا بروید، الان سیل می آید. گفتند مسخره نکن. سیل به ۲۰۰ متری آن‌ها رسیده بود و با من سرِ راست یا دروغ بودن سیل چانه می‌زدند. 🔹دیدم بلند نمی‌شوند، با سنگ شیشه ماشین‌شان را شکستم. آن‌ها هم سربالایی را دنبالم کردند و وقتی بالا آمدند، با چشم خودشان سیل را دیدند. همان‌جا مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند که جانشان را نجات دادم.