eitaa logo
بیّنات
1.3هزار دنبال‌کننده
65.1هزار عکس
50.2هزار ویدیو
441 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
اینکه کشتی گیر جماعت ثابت کرده راهش از بقیه سواست تا الان به خیلیامون ثابت شده؛ اما اینبار امیررضا معصومی سه مدال طلای خودشو به مادر شهیدان یوسفی در رشت که مادر سه شهیده تقدیم کرد. مردونگی و غیرت رو اینجوری میشه نشون داد :) https://eitaa.com/Bayynat
۲۱شوال سالروز فتح است راستی مهمتر از موضوع فتح باید اشاره کرد ب چگونگی ک این روزها دشمنان شکست خورده ایران دارن با ترویج شراب خوری،بیحیایی،بی حجابی و عادی سازی همجنسگرایی این جریان رو در کشور پیاده می کنند با کمک عناصر نفوذی‌شان https://eitaa.com/Bayynat
16.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک... قضاوت با شما برخی از کامنت های زیر این پست رو هم ببینید واکنش مردم جالبه https://eitaa.com/Bayynat
⭕️ کاهش ۳.۹ درصدی آمار ازدواج در کشور سرپرست مرکز جوانی جمعیت: 🔻میزان موالید در کشور ۳.۷ درصد کاهش یافته اما شیب کاهش کمتر شده که نشان می‌دهد اگر قانون جوانی جمعیت به خوبی اجرا شود می‌توانیم کشور را از سالخوردگی نجات دهیم. 🔻در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۴۰۰، آمار ازدواج ۳.۹ درصد کاهش یافته است. https://eitaa.com/Bayynat
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ یکی از بچه های مشهد در حضور رهبر خاطره خنده‌دار تعریف میکنه😁 اونم به لهجه مشهدی 😀 چقدم باحال تعریف میکنه https://eitaa.com/Bayynat
💠مقام معظم رهبری(مدظله العالی) : هر کس کوچکترین قدمی در راه جمعیت و فرزندآوری بردارد شامل دعاهای نمازشب من می‌شود. ♻️ اگر فرزندآوری از سن‌تان گذشته و یا شرایط را برای فرزندآوری ندارید، در راه ترویج و تبلیغ فرزندآوری و یا همراهی با زوج‌های جوان ( کمک مالی اعم از هزینه های دوران بارداری و یا پی از زایمان اعم از مای بیبی و.. ، ترویج و حمایت از ایشان به اشکال مختلف مالی و معنوی) قدم بردارید. https://eitaa.com/Bayynat
💠داستان باقی گذاشتن راه آشتی یکی از علماء به همراه کاروانی از سفر زیارت کربلا و نجف برمی گشتند که گرفتار راهزنان شدند و دار و ندارشان را دزدیدند. آن عالم می گوید: « من در بین اموالم کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود همه جا همراه خودم می بردم. برای همین دزدها آن کتاب را هم دزدیدند. مانده بودم چه کار کنم. دست آخر یکی از دزدها را کنار کشیدم و گفتم: من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید. به دردتان نمی خورد، اگر ممکن است آن را به من برگردانید . دزد گفت: ما بدون اجازه رئیسمان نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم. گفتم: رئیس شما کجاست؟ گفت: پشت این کوه چادر زده است. با آن دزد همراه شدیم و به چادر رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها در حال خواندن نماز است! وقتی که نمازش تمام شد آن دزد به رئیس خود گفت: این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد، اگر اجازه دهید کتابش را پس دهیم. من به رئیس راهزنان گفتم: نمی دانستم رییس دزدها هم نماز می خواند؟! نماز کجا؟!! دزدی کجا؟!! گفت: هیچ عاقلی همه ی پل های پشت سرش را خراب نمی کند. درست است که من رئیس دزدها هستم ولی نباید رابطه‎ی خود را با خدا از بیخ قطع کنم. بالاخره باید یک راه آشتی را باقی گذاشت. فکر نمی کردم عالمی مثل شما بین کاروان باشد؛ به احترام شما همه ی اموال را برمی گردانیم. و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به سمت وطن روانه شدیم. پس از مدّتی که دوباره به زیارت کربلا و نجف رفتم، در حرم امام حسین علیه السّلام همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت: مرا می شناسی؟ گفتم: آری! گفت: راه آشتی کار خودش را کرد! من نماز را ترک نکردم خدا هم توفیق توبه به من داد. از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم. حالاهم افتخار زیارت امام حسین را پیدا کرده ام. خدا هوای همه ی بنده هایش را دارد. https://eitaa.com/Bayynat
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 ✍پدر پیری در حال احتضار و در بستر بیماری فرزندش را نصیحتی کرد. پدر گفت: پسرم! هرگز منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا مباش و اشک‌هایت را با دستان خود پاک کن. (همه رهگذرند) پسرم! زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی است که بتواند براحتی سری سخت را بشکند. (پس مراقب حرف‌هایت باش) فرزندم! به کسانی‌که پشت سرت حرف می‌زنند بی‌اعتنا باش؛ آن‌ها جایشان همانجاست، دقیقا پشت سرت، و هرگز از تو نمی‌توانند جلوتر بیفتند. (پس نسبت به آنان گذشت داشته باش) پسرم! عمر من هشتاد سال است، ولی مانند هشت دقیقه گذشت و دارد به پایان می‌رسد؛ پس در این دقیقه‌های کوتاه زندگی، هرگز کسی را از دست خودت ناراحت نکن و مرنجان! پسر عزیزم! قبل از این‌ که سرت را بالا ببری و نداشته‌هایت را به پیش خدا شکوه و گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و از داشته‌هایت شاکر باش! https://eitaa.com/Bayynat
12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ قابل توجه ...؟.! 👍 این یکی از کلاهک‌های هسته‌ایه ❤️حُبُّ الْحُسَيْنِ اَجِنَّنی https://eitaa.com/Bayynat
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهاردهم : يدالله ✔️راوی : سيد ابوالفضل كاظمي 🔸ابراهيم در يکي از مغاز ههاي مشغول کار بود. يك روز را در وضعيتي ديدم که خيلي تعجب کردم! دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشش بود. جلوي يک مغازه،کارتنها را روي زمين گذاشت. 🔸وقتي کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما! نگاهي به من کرد و گفت: که عيب نيست، بيکاري عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچي نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره! 🔸گفتم: اگه کسي شما رو اينطور ببينه خوب نيست، تو ورزشكاري و... خيلي ها ميشناسنت. خنديد وگفت: اي بابا، هميشه كاري كن كه اگه تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم. ٭٭٭ 🔸به همراه چند نفر از نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم. يكي از دوستان كه ابراهيم را نميشناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟ با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟! 🔸گفت: من قبلاً تو سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار مي ايستاد. يه كوله هم مي انداخت روي دوشش و بار ميبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟ گفت: من رو صدا كنيد! 🔸گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: ايشون واليبال و كشتيه، آدم خيلي باتقوائيه، براي شكستن نفسش اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم! 🔸صحبتهاي آن آقا خيلي من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با اصلاً با جور در نمي آمد ٭٭٭ 🔸مدتي بعد يكي از دوستان را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب. يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين و سالاد و نوشابه را سفارش داد.خيلي خوشمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا گفت: چطور بود؟ گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/Bayynat
🌹سفره شان بی‌رنگ و لعاب بود ولی صفا داشت... https://eitaa.com/Bayynat
⭕️هشدار دقیق و قابل تأمل رهبر انقلاب 🔰 آنچه مشروطه را شکست داد، نمی‌تواند انقلاب اسلامی را شکست دهد؟! مقام معظم رهبری: «این جزو تعالیم اسلام است كه با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقی آشنا كرد و از منكرات دور نگه‌داشت. این به جای خود درست؛ اما با و با تظاهرِ به آن باید مقابله كرد. اسلام مرتكبِ منكر را نصیحت و هدایت می‌كند؛ اما حد هم برای او می‌گذارد. با صِرف زبان و توصیه نمی‌شود كاری كرد. باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید كه هوس های یك عدّه‌ی معدود و یك گروه كوچك و اندك در داخل جامعه، موجب اغوای ذهن و فكر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنی شود كه هیچ انگیزه‌ی فسادی ندارند. شما باید جلوِ آن‌گونه افراد را بگیرید. همه‌ مسؤولان بخش‌های مختلف كشور در این زمینه مسؤولند. اجازه ندهید عدّه‌ای با تكیه به نام آزادی - كه واقعاً باید بر عنوان مظلوم آزادی گریست كه چه سوء استفاده‌هایی از این نام می‌شود - منكرات و فحشا و بی‌بندوباری را در جامعه رایج كنند. عكس‌العملِ آن این است كه عدّه‌ای به نظام بدبین شوند؛ مثل اوّل مشروطه. یكی از عواملی كه موجب شكست مشروطیت در ایران شد، این بود كه متدیّنین بعد از مدتی احساس كردند كأنّه كار به سمت بی‌دینی پیش می‌رود. جنجال زیاد مطبوعاتی كه آن وقت همه‌ی انگیزه‌ی خودشان را این قرار داده بودند كه به مقدّسات دینی حمله كنند - البته كسانی كه در مشروطیت با اساس دین و مظاهر دینی و اعتقادات دینی و روحانیت و با این‌طور چیزها در مجامع به صورت قلمی و شعاری مقابله و اهانت می‌كردند، عدّه‌ی زیادی نبودند، اما جنجالشان زیاد بود - موجب شد كه متدیّنین و علما كه در صفوف اول مبارزه‌ی مشروطیت بودند، بتدریج دلسرد شدند و كنار نشستند. وقتی چنین شد، نهضت شكست می‌خورد؛ و مشروطیت شكست خورد. بعد از پانزده، شانزده سال از عمر مشروطیت، دیكتاتوریِ رضاخانی به وجود آمد. این بسیار عبرت‌انگیز است. رضاخانِ قلدر و چكمه‌پوش كجا، شعار مشروطیت كجا؛ چقدر اینها با هم فاصله دارند! چرا این‌طور شد؟ چون اطمینان و اعتماد مردم مؤمن سلب شد؛ كنار نشستند و از صحنه بیرون رفتند. مسؤولان نباید بگذارند چنین حالتی در مؤمنین به وجود آید.» ۱۳۸۰/۰۵/۱۱ https://eitaa.com/Bayynat