《جنگ برپا شده بود تا از خرمشهر دروازهای به کربلا باز شود و محمد جهانآرا به آن قافلهای ملحق شود که به سوی عاشورا میرفت.》
شهید #آوینی
۷ مهر سالروز شهادت
#سید_محمدعلی_جهانآرا
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
"انشاالله امامخمینی زنده باشد"
«در روزهای نخست جنگ در خرمشهر، روزی وارد حیاط مدرسه شدم. بوی باروت شدید میآمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست. همینطور بچهها در خون خودشان میغلطند. اسلحهام را برداشتم آمدم بیرون، شهید محمد جهانآرا تازه رسیده بود. گفتم:
«دیدی همه بچهها را از دست دادیم!»
در حالی که شدیداً متأثر شده بود،
مثل کوه، استوار و مصمم گفت:
«اگر بچهها را دادیم، خدا و امام را داریم.
انشاءالله امامخمینی(ره) زنده باشد.
اگر دین بماند همهچیز میماند.»
شهید #سید_محمدعلی_جهانآرا
به روایت محمد نورانی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
3.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 ۷ مهر سالروز سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ و شهادت جمعی از فرماندهان ارشد نظامی کشور و سرداران بزرگ اسلام: فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهانآرا
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 فیلم اصلی نوحهخوانی"ممد نبودی ببینی"
در رثای سید مقاومت خرمشهر
شهید سیدمحمدعلی جهانآرا
مداح: غلامعلی کویتیپور
شاعر: جواد عزیزی
#شهید #سید_محمدعلی_جهانآرا
#ممد_نبودی_ببینی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 شهیدی که از پزشکی انصراف داد تا یکی از مهمترین خلبانان تاریخ شود
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
به دنبال حمله ارتش عراق به ایران در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹، سرهنگ فکوری با موفقیت عملیات البرز یا طرح کمان۹۹ را که شامل حملهٔ سراسری به پایگاههای نیروی هوایی عراق و مراکز حساس نظامی و اقتصادی این کشور بود به اجرا گذاشت.
موفقیت نیروی هوایی در اجرای این عملیات در شرایط بحرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و وضعیت جنگی شگفتی ناظران جهانی را بهدنبال داشت.
#شهید_جواد_فکوری
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
یک روز تعدادی نوار قرآن با خودش آورد. بعد دیدم روزی چند ساعت در اتاق به بچهها قرآن آموزش میدهد. با خودم میگفتم: "بچهها حوصلهشان سر نمیرود؟"
یک روز به اتاقشان سرزدم. دیدم، دارد با صوت زیبایی برای بچهها قرآن میخواند.
اول به عربی میخواند و بعد مثل یک قصه با زبان ساده برای آنها داستان آن آیه را تعریف میکرد. بچهها هم دستها را میگذاشتند زیر چانه و با ذوق و شوق گوش میدادند.
به روایت همسر
#شهید_جواد_فکوری
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هیچوقت ندیدم در منزل صحبت از کارش بکند. باورش مشکل است ولی وقتی شهید شد تازه متوجه شدیم که قائممقام فرماندهی کل سپاه بوده ..
وقتی هم برای ثبتنام بچهها به مدرسه رفته بود، از شغلش که پرسیده بودند گفته بود: پاسدار.
راوی همسر شهید
#یوسف_کلاهدوز
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
شهیده زینب کمایی:
هر کار که انسان انجام می دهد اگر برای خدا باشه عبادته اگر به هر نیت دیگه ای که باشه فقط ضرره
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🖼 ایستادگی
حاج احمد متوسلیان:
برای آنچه که اعتقاد داريد ایستادگی کنید؛ حتی اگر هزینهاش تنها ايستادن باشد.
#احمد_متوسلیان
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🌷 سالگرد ازدواجمان بود. فکر نمیکردم که یادش باشد. داشت توی زیرزمین خانه کار میکرد. مغرب شد. با همان لباس خاکی و گچی رفت بیرون و با دسته گل و شیرینی برگشت. گفتم: تو اینطوری با این سر و وضع رفتی شیرینیفروشی؟ گفت: آره مگه چه اشکالی داره؟ سالگرد ازدواجمونه؛ نباید شیرینی و گل میگرفتم؟ گفتم: وقتای دیگه اگه خط اتوی لباست میشکست، حاضر نبودی بری بیرون! گفت: آره، اما اگه میخواستم لباس عوض کنم، شیرینیفروشی تعطیل میشد.
#شهید_سید_محمد_مرتضی_نژاد
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
#متن_خاطره🌷
عباس از اینکه کاری کند که مورد تقدیر مردم قرار بگیرد، سخت ابا داشت. وی در یادداشت روز هشتم تیر ۱۳۶۰ مینویسد:
«دلم نمیخواهد از سختیها با مهناز حرفی بزنم. دلم میخواهد وقتی خانه میروم جز شادی و خنده چیزی با خود نبرم نه کسل باشم، نه بیحوصله و خوابآلود تا دل مهناز هم شاد بشود.
اما چه کنم؟ نسبتبه همهچیز حساسیت پیدا کردهام. معدهام درد میکند. این اسهال و استفراغ خونی هم که دیگر کهنهشده. دکتر میگوید فقط ضعف اعصاب است.
چطور میتوانم عصبی نشوم ؟! آن روز وقتی بلوارِ نزدیکِ پایگاهِ هواییِ شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشمهای مهناز دیدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط بهخاطر دل مهناز گرفتم و بهخاطر او و مردم که اینهمه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم.
ولی همینکه پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله زمین را پاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر میکنند ما پرواز میکنیم و میجنگیم تا شجاعتهای ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند!
کاش این سفر یکماهه کمی حالم را بهتر کند. سفریِ ما در راه است و من میفهمم مهناز چقدر به یک شوهر خوب و خوشاخلاق احتیاج دارد.
باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من. چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است.
#شهید_عباس_دوران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca