eitaa logo
بهشت ایران
2.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
🌷🌹گلزار شهدای بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها قطعه‌ای از بهشت است که با عطر آسمانی بیش از ۳۴ هزار شهید معطر شده است این رسانه مرجعی برای معرفی قهرمانانی(شهدا، مشاهیر و مفاخر) است که تاریخ و آینده این سرزمین را رقم زدند و اکنون در #بهشت_ایران آرمیده‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
دست‌نوشته‌ای از شهید حمید باکری: بسم الله الرحمن الرحیم شیطان و نفس در جبهه بیشتر از پشت جبهه زور می‌زنند تا انسان را از خداوند دور نمایند. کسی که در جبهه تابع نفس باشد، در موطن خودش گمراهی‌اش حتمی است و خوشا بحال مؤمنی که با اتکا به عبادات و تزکیه و صداقت و اجرای دقیق احکام الهی به‌طور همیشه از بند شیطان رهایی یابد و به توبه خو. التماس دعا دارم که خداوند همه را به‌خصوص خودم را از شر نفس رهایی بخشد و آنچه تاکنون در جبهه دیده‌ام همین مطلب است و بس. وگرنه جنگیدن با شیطان خارج از جسم (کفار) آب خوردنی بیش نیست. التماس دعا حمید باکری ۱۳۶۱/۱۱/۲۶ شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱ آذر سالروز شهادت سید مهدی تهامی از شهدای غواص لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شهید تهامی قبل از عملیات والفجر ۸ برای از بین بردن یک سنگر مزاحم عراقی داوطلب شد به هورالعظیم برود. او توانست سنگر عراقی را از بین ببرد اما خودش در هور به شهادت رسید و پیکرش پس از ۱۴ سال بی‌خبری به زادگاهش بازگشت. ◇پدر شهید می‌گوید: زمانی که سیدمهدی در سن ۱۵ سالگی می‌خواست به جبهه برود، گفتم تو باید زمانی بروی که بتوانی کاری انجام دهی. باید خودت را نشان بدهی. در طول چهار ماه در زمینه‌های مختلف به او کار می‌دادم و توانش را آزمایش می‌کردم و به او نمره می‌دادم. بعد از این مدت به او اجازه دادم به جبهه برود. ◇مادر شهید می‌گوید: سیدمهدی(با اینکه پاسدار بود) هیچ وقت با لباس سپاه رفت‌و‌آمد نکرد و ما او را با لباس سپاه ندیدیم. همیشه لباس بسیجی به تن داشت. ◇فرازی از وصیت‌نامه: پدر و مادر عزیزم اجر و پاداش شما و همه پدران و مادران شهدا از اجر من و سایر شهدا در نزد خدا بیشتر است، چون شهدا به محض شهادت در نعمت‌های الهی فرو می‌روند، ولی شماها دوری ما را تحمل می‌کنید و صبر می‌کنید. غواص شهید ۱۳۴۴/۷/۱۶ کرمان، ۱۳۶۴/۹/۱هورالعظیم آرمیده در گلزار شهدای کرمان بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
برای همه ما سوغاتی آورده بود. من به او گفتم: "داداش، کربلا رفتی؟" گفت: "یک همچین چیزی. زیارت بودم". گفتم: "نکند سوریه رفتی و به ما چیزی نمی‌گویی؟" گفت: "شما چه‌کار دارید؟ شما سوغاتی‌تان را بگیرید". یک بسته شکلات هم میان سوغاتی‌هایش بود که مارک سوریه داشت. به او گفتم: "داری ما را گول می‌زنی؟ به ما می‌گویی می‌روی جنوب. شکلات‌هایت هم که مال سوریه است". گفت: "مگر از این شکلات‌ها فقط در سوریه هست؟ مگر نمی‌شود در شهرهای خودمان شکلات‌های سوریه را بفروشند؟" شهید مدافع حرم به روایت خواهرش [۱ آذر سالروز شهادت یدالله قاسم‌زاده] بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود لیستی تهیه کرده بود به این شرح: «خوش‌رفتاری با مردم، ذکر روزهای هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردی، ورزش و پیاده‌روی، دروغ نگفتن، ادب در کلام، محاسبه اعمال روزانه.»  شهید مدافع حرم ۱۳۶۱/۱۲/۱۸ رشت، ۱۳۹۵/۹/۱ حلب آرمیده در گلزار شهدای تهران بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
ده روزی می‌شد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود. علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان می‌کردند که جریان آب تند است و نمی‌شود از آب رد شد. اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش می‌کشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوه‌ی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود. نیروهای شناسایی را خواست و به آن‌ها گفت: آخه این چه وضعشه؟ چرا نمی‌تونین کار رو تموم کنین؟ نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند. حسن خیلی جدی خطاب به آن‌ها گفت: خب! می‌گین چه بکنیم؟ می‌خواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه می‌اومدی ما هم کمک می‌کردیم؛ اون وقت چی جواب می‌دی؟ آن‌ها گفتند: آخه گرداب که بشه همه رو ... . حسن اجازه‌ی ادامه‌‌ صحبت به آن‌ها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرف‌شان و فریاد زد: همه‌اش عقلی بحث می‌کنین! بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک می‌کنه. با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد. شهید🕊 بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
عبد الله با این که در جبهه بود و کلی مشغله داشت، اما از احوال خانواده و پدر و مادرش غافل نمی شد. گاهی به واسطه هم محلی هایی که در جبهه بودند، برای پدر و مادرش پول می فرستاد. به رزمنده ها توصیه می کرد که احسان و رسیدگی به پدر و مادر  را به بهانه کار و دوری راه فراموش نکنند. می گفت: بروید گشایش حاصل می شود. اگر هم قصد زیارت پدر و مادر را داشته باشید، خدا خرجی تان را از غیب فراهم می کند. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
طبق معمول موقع عملیات کفش هایش را در آورده بود و با پای برهنه توی منطقه راه می رفت. ازش پرسیدم:چرا با پای برهنه راه می ری سید...؟ گفت :برای پس گرفته شدن این زمین خون داده شده این زمین احترام داره و خون بچه ها رویش ریخته شده،آدم باید با پای برهنه روش راه بره. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
شهیدی که تا آخرین لحظه زندگی به محرومان خدمت کرد 🔹همسر شهید دکتر نوید ذکری می‌گوید: " نوید هیچ زمانی به مادیات اهمیت نمی‌داد و هر موقع پیشنهاد می‌شد مطب مستقل داشته باشد، قبول نمی‌کرد و می‌گفت: همین حقوق درمانگاه برای من کافی است. " 🔹فروردین سال ۹۸ که در شیراز سیل سنگینی آمد و نواحی جنوب شهر شیراز خسارت زیادی دید، دکتر ذکری همراه با یکی از اقوام، روزها و هفته‌ها در حال تهیه وسایل بهداشتی، پوشاک، پتو و دیگر ملزومات سیل‌زدگان بودند تا به دست نیازمندان برسانند. 🔹شهید ذکری با شروع علایم بیماری و سرفه‌های شدید، مجبور به قرنطینه کردن خود در خانه می‌شود. به دلیل نفس تنگی‌های سخت و طاقت‌فرسا به مدت ۶ هفته در بیمارستان کوثر بستری می‌شود و در این مدت تنها از طریق ارتباط تصویری با خانواده‌اش در ارتباط بود. بنا به گفته خانواده در طی مدت دوران بستری‌اش در بیمارستان و حین تماس با آنها، هرگز از مرگ و ناامیدی حرفی به زبان نمی‌آورد و امید برگشت به منزل و زندگی را داشت. شهید🕊 بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده!» هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن. مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد. اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد .. با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می زد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این قدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجی‌هایی..!» شهید از کتاب "کاندیدای اصلح" بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
در هیاهوی زندگی متوجه شدم چه دویدن‌هایی .. که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی‌ که گویی ایستاده بودم. چه غصه‌هایی .. که فقط باعث سپیدی مویم شد! اما دریافتم کسی هست .. که اگر بخواهد می‌شود وگرنه، نمی‌شود. کاش نه می‌دویدم، نه غصه می‌خوردم .. فقط او را می‌خواندم! شهید مدافع حرم بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
در عصری اینچنین .. در روزگاری که بشر .. بنده‌ی اهوای خویش است و بت خویشتن را می‌پرستد، ظهور این جوانان چه معنایی دارد؟ اینان طلیعه‌دار عصر توبه‌ی بشریت .. و نمونه‌ای از انسان‌های آینده هستند و آینده‌ی انسان آینده‌ای الهی است. آنان ابراهیم‌وار هجرت کرده‌اند و اسماعیل‌گونه سر به قربانگاه سپرده‌اند تا انسان به خلیفة‌اللهی و امامت رسد .. و این است معنای باطنی این سخن .. که راه قدس از کربلا می‌گذرد .. شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
«همه‌ شرایط را بسنجید، اما بدانید آنکه به کار ما نتیجه می‌دهد، دست عنایت خداست.» شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۲ آذر سالروز شهادت مدافع حرم علی‌اکبر زوار؛ از نیروهای ایرانی لشکر فاطمیون برای آنکه بتواند به‌عنوان مدافع حرم برای اعزام به سوریه پذیرفته شود، شناسنامه افغانی با نام «علی حیدری» گرفت. در ابتدا پذیرفته نشد و برای رفع مشکلش، نماز شب خواند، تا پذیرفته شد. از آن پس تا هنگام شهادت نماز شب خواندنش را ادامه داد .. شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
گریه کردم و از او خواستم نرود. به او گفتم: «تو بچه کوچک داری. فکرش را کرده‌ای؟» پاسخی داد که دیگر حرفی برای گفتن باقی نماند؛ گفت: «فرزندان من از فرزندان امام‌ حسین(ع) بالاتر نیستند ..» شهید مدافع حرم به روایت پدر بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۲ آذر سالروز شهادت جانباز شیمیایی مدافع حرم‌ محمد امین زارع است؛ ناوبان سوم پاسدار شهید محمد امین زارع، ۳۱ ساله از تکاوران تیپ امام سجاد(ع) نیروی دریایی سپاه بود که سال ۹۴ برای نبرد با داعش عازم سوریه شد. او در جریان نبرد با داعش در منطقه حلب و خان‌طومان بر اثر آلودگی شیمیایی مجروح و برای درمان به ایران اعزام شد و سرانجام پس از گذران چند ماه بیماری بر اثر عارضه شیمیایی، به شهادت رسید.  شهید مدافع حرم بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
31.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان «محمد رعد» رئیس فراکسیون حزب‌الله در پارلمان لبنان، در واکنش به شهادت پسرش توسط صهیونیست‌ها: نیت کرد و رسید. اگر ملامت می‌کنم، به این دلیل است که او از من پیشی گرفت. او باهوش‌تر و سریع‌تر از من بود .. خداوند اعمال و شهادتش را قبول کند و سیمایش را مانند سیمای همه خانواده‌های شهدا و مجاهدینی که در مسیر جهاد در راه خدا برای رفع ظلم و مقاومت با وحشیگران صهیونیستی می‌جنگند، بپذیرد. ما در این خط ثابت قدم هستیم و این راه را ادامه خواهیم داد. مبارک باشد به سید مقاومت سید حسن نصرالله که به ما آموخت پدران شهدا می‌بایست صبور، قوی و در مسیر جهاد و مقاومت، ثابت قدم باشند. شهید (سراج) بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
مراحل شناسائی عملیات ثامن الائمه بود. یک شب مصطفی گفت: من میروم برای بچه های منطقه کُفیشه دعا بخوانم. صبح رفتم دنبالش. بچه های این منطقه صفر کیلومتر بودند و مصطفی را نمی شناختند. پرسیدم: آن آقایی که دیشب برایتان دعا خواند کجاست؟ گفتند: نمی دانیم. دیشب فقط یک نفر آمد اینجا و دید که بچه ها خیلی خسته اند، تا صبح جای آنها نگهبانی داد و الان هم آنجا خوابیده. رفتم یک لیوان آب ریختم داخل یقه پیراهنش و گفتم: مرد حسابی! حالا دیگر کلک میزنی. مگر نیامده بودی که دعا بخوانی؟! خندید و گفت: مگر بد است؟ اما عوضش دعا کردم که تو آدم شوی اما حیف … بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🖼 | انا طفل غزه اثر هنرمند: فاطمه طیوب بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای از شهید مدافع حرم راوی مقاومت محسن خزایی به نقل از همکار شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
وقتی شهید مهدوی گفت: امام را نمی‌شود تنها گذاشت 🔹️ نادر تازه از عملیات برگشته بود و در جمع رفقا گفت: داریم بزرگترین کاروان دریایی را از بندر امام تا فاو میبریم. آمده‌ام تا چند قبضه ضدهوایی بگیرم تا روی یدک کشهایمان بگذاریم. ◇ هواپیماهای دشمن دائم در حال شکار کاروان‌های دریایی ما هستند. سیصد بار تاکنون به کاروان ما حمله کرده‌اند. ◇ تا امروز سه تا از هواپیماهای عراقی را که قصد یورش به کاروان ما را داشته‌اند، انداخته‌ایم. ◇ نادر می‌گفت که هواپیماهای دشمن برخی از کاروان‌ها را در راه و در همان دریا، بمباران و نابود می‌کنند. آرام و قرار نداشت. 🔹️ نادر تا تابستان سال ۶۵ در خط فاو ماند و مشغول تدارکات بود. چندی بعد برای مرخصی به خانه برگشت. ◇ آن‌قدر در آفتاب کار کرده بود که پوست شانه‌اش رفته بود. روی کمرش نمی‌توانست بخوابد. ◇ سرخی گوشت کمرش را هرگز از یاد نمیبرم. از دیدن حال و روزش گریه‌ام گرفت. ◇ گفتم: چرا این‌همه روی خودت فشار می‌آوری؟ ◇ نگاه معصومانه‌ای به من کرد و گفت: تکلیف است. امام را نمی‌شود تنها گذاشت. ◇ به نقل از برادر شهید در کتاب بار دیگر ، نادر بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca