#هجرت
تا یک سال هم در خانه مادرش زندگی کردیم . چند روز بعد از ازدواج به سردشت برگشت . چون مرخصی اش تمام شده بود ، بعد از یک ماه آمد و به من سر زد . ایام همین طور می گذشت تا اینکه بعد از یک سال یک روز از منطقه آمد و گفت می خواهم تو را هم ببرم منطقه . اول خانواده موافقت نکردند و من هم که یک دونه دختر بودم ، مادرم موافقت نمی کرد ولی بالاخره راضی شد . خودم خیلی تمایل داشتم بروم ، می خواستم ببینم آنجا چخبر است!
#شهیدحسنشاطری
🍃 @Beitolshohada
مختصر وسایل را پشت ماشین گذاشتیم و به سردشت رفتیم.خانه هایی آنجا بود که فرمانداری در اختیار سپاه گذاشته بود.خانه هایی بسیار کوچک که سه خوابه بودند.یک هال خیلی کوچک موکت شده ، یک آشپزخانه و سرویس بهداشتی.در هرخانه ای که سه اتاق خواب داشت ، سه خانواده زندگی می کردند و آشپزخانه و سرویس بهداشتی و هال مشترک بود.یک اتاق داشتیم ویک تخت و یک موکت.پنجره ها پرده نداشت و شیشه ها را رنگ کرده بودیم.
#شهیدحسنشاطری
🍃 @Beitolshohada
Fadaeian-Haftegi970810-4.mp3
30.32M
به تو عادت کردم
به تو و حال و هوای روضه هات...
|سیدرضانریمانی|
🍃 @Beitolshohada
يَا مَوْضِعَ سِرِّ اللَّهِ ...
"تـو" حـرف دل خـدایـی ...
#سید_الشهدا_جان❤️
@Beitolshohada
بیــت الشُھــــداء...
به تو عادت کردم به تو و حال و هوای روضه هات... |سیدرضانریمانی| 🍃 @Beitolshohada
به تو عادت کردم
به تو و زیارت کرب و بلات...