#دلنوشته
ســـــلام مــــولاےخوبمـ ...
اےن روزها ڪه همچون باد میگذرد
هر لحظـہ اش نبودنت را
به رخ دلـــــــمـ میڪشد...
دلــــمـ بین نبــودن و بـودنت ســــرگردان است ...
نیستے و نمے بینمت، هستے و حست میڪنم...
هر سہ شنبـہ در توسل هاےدلتنگے ...
هر جمعـہ در ندبـہ هاے فراق ...
هر روز ؛ هر لحظــہ سخت است مولا ...
سخت است این ڪه تو باشے همین اطراف
و من محروم باشم از تو ...
از دیدنت ... از شنیدن صدایت و ...
خستــہ ام...
خستـہ از غرق شدن در روزمرگـــے ها...
و ترس از غفلت از شما...
خستـہ از شهرے خاڪسترے ؛
آقـــــاے من ...
گاهے حس وصلہ اے ناجـــــور را دارم...😔
مےترسم از "جــــور" شدن با این دیار ...
اےن دیارِ بے تو ...
مولاے نازنینم ... مهربانم!
دلـــــــــمـ گرفتــہ از اینجا
دلــــــــمـ فقط تـــو را میخواهد ...
فقط تو را ...
🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌷
🌟🌈🌟
#حتما_بخونید☺️
#تلنگرانه🙃
ای داد از این #روزا. . .😩
⚠️اگه این روزا به یکی بگی
واجب خدا رو انجام بده🙂🌹
مثلا #چشمت رو نگه دار🙈 یا #حجابتو رعایت کن!☺️ بی عفتی نکن!😱😰
میگه: به تو چه #ربطی داره؟😠
#فضولی؟😠
خجالت بکش برو #خودتو درست کن!!😯
🧠ذهن #خراب فلان فلان شده!!😠😠😠
ذهن تو خرابه که با #آرایش💅🏻💄 و چهار تا تار مو گناه میکنی و #گمراه میشی!!😠😡
⬅️ °•اسم امر_به_معروف شده #فضولی‼️ #دخالت کردن‼️ جانماز آب کشیدن°•😔✌️🏽
⚠️اگه این روزا به یکی بگی:
#چشمت👀 دنبال ناموس مردم نباشه. . .🙈چه واقعیش. .چه #مجازی📲!😵
اگه بگی هر آشغالی رو نبین و #لایک 💟 نکن . .😮
چون #تأثیرش برای همیشه تو ذهنت🧠 میمونه!😓
هر پیج نجس و #کثیفی رو دنبال نکن. .🥀🙁
نگذار #فالوراش👥 بره بالا که بازدید👁🗨 پیجش هم بره بالا. .😠
گناهش پای تو هم نوشته میشه🥀. . .😔
نگو چند هزار تا فالور👥 داره من یکی #تأثیر ندارم!‼️😐
به هر #کلیپ وعکس #لجنی🦠 نخند💤 که این چیزا شادی واقعی نمیاره. .زودگذره. .♻️
آخرش فقط غمه و کلی گناه. . .😞💔😔
عکس #عروسی و ناموستو از پروفایل🎫 یاپیجت🎯 پاک کن،😯
هزار جورچشم #هرزه نگاش نکنه🎼. .ناموستو #عمومی نکن!!😡😡😡
⚠️اگه بگی. .
حجابت🦋 چرا این طوریه #بچه شیعه❓
چرا داری فضای🌸 #سالم و عمومی رو خراب میکنی❓
چرا داری چشم و دل بنده های خدارو به #گناه🍂 میندازی ❓
چرا #حقالناس میکنی😔❓
میگه:
🔹مگه تو #نماینده خدایی❓
🔸چرا #قضاوت میکنی❓
🔹چرا #برچسب میزنی❓
🔸چرا #تهمت میزنی❓
🔹تو #مسلمونی واقعا❓
🔸برو #خودتو درست کن!!😠😔
با این #حرفاتون مردم رو از همه چی زده کردید😑
خشکه مقدس هاااا !!!😡
⬅️ #اسم نهی_از_منکر شده قضاوت_کردن😔✌️🏽
☑️خلاصه که
✅اگه بخوای #مسلمون به درد بخور باشی. .👍
بی #خاصیت وخنثی نباشی. .👌
#سیاه لشگر نباشی. .🤜
باید. .✋🏽
✔ #حرف خورت خوب باشه❕😅👌
✔ #فحش خورت هم خوب باشه❕
✔ #کتک خورت ملس باشه❕
✔ #باید پوست کلفت باشی❕
✔ بذار #مسخره ات کنن❕
✔بذار بگن #خشکه مقدس❕🙁😔
#چرا⁉️😯😳
چون #واجب مظلوم خد💕ا،یعنی امربه معروف ونهی از منکر رو انجام بدی❣👏
واجبی که بدجور #فراموش شدهـ💤. . .بدجوری مظلومه. .✌️🏽😔
🍃ولی. . .
🌸به خود خدا قسم . . .
🍃همش در راه خدا #شیرینه. . .
به شرط اینکه #خالص خالص🌈 باشی بی ادعای بی #ادعا🕶. . .#مغرور نشی!😒
خودتو بالاتر و بهتر #نبینی👑 . . .
برای اینکه کمک🎈 کنی به #نزدیکتر شدن ظهورامام زمان💕
#فحش خوردن شیرینه. . .😁
#کتک خوردن شیرین تره. . .😅
مثل شهید علی خلیلی #شهید شدن😍که دیگه هیچی. . .
احلا من العسله🍯😋. . .[شیرین تر از #عسله😋]
همه اش می ارزه به یه لبخند #رضایت امام زمان . .☺️😍
میگی نه⁉️
#امتحان کن.☺
️ ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
══════°✦ ❃ ✦°══════
نذر دیدارش ؛
فراوان روزهها دارم به دل
ربنّــا سر داده شد
خرمای افطارم کجاست ؟
#شهید_مهدی_باکری
#لحظات_سبز_افطار
#التماس_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 #ماه_خدا
🔸️•••
افـطار روزبیستوسوم، ماهمهمانیخدابه نيت شهید🇮🇷 مدافع حرم
#محمد_مهدے_لطفی_نیاسر🕊
#اَللهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُمْ
🔸️•••
▫️ #ماه_مبارک_رمضان
▫️ #استوری
▫️ #دل_نوا
🇮🇷
#فرازی_از_وصیت_نامه📜
●در این عالم، صوتی که #روزانه من میشنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن🎵 به من آرامش میداد.
◾️صدای #فرزندان_شهدا بود که بعضا روزانه با آن مأنوس بودم
●صدای پدر و مادر شهدا🌷 بود که وجود #مادر_وپدرم را در وجودشان احساس میکردم.
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🌹🍃🌹🍃
🔰تهران که بود، با ماشین🚗 خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول #همسر معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم👥 بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ میخورد📳 همهاش هم تماسهای #کاری.
🔰چند باری خیلی جدی به او گفتم #پشت_فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است⚠️ ولی بخاطر ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی خسته و #بیخواب بود اما ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود👌 خیلی.
🔰من هیچوقت توی ماشینش احساس #خطر نکردم❌ همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود☺️ یکی از همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از #محمودرضا یاد گرفتم؛ توی #سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: محسن! میدانی چقدر مواظب بودهام که با #تصادف نمیرم⁉️»
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
دلم " تنگ " است
برای یک" دلتنگی "
ازجنس جا ماندن...
که درمانش " رسیدن " باشد
رسیدن به قافله ی
" یارانی سفرکرده "...
#اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک😢
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#یا_حیدر✊
🔹جمعیت زیادی👥 روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون #آموزش_دیده بودند و آماده هر اقدامی بودند. بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسیده بودند.
🔸من و حاج محمد و برادر خانمش روبروی جمعیت ایستاده بودیم. اوج درگیری های #فتنه88 بود. حاج محمد گفت: باید یه کاری کرد. انگار که فکری به ذهنش رسیده باشه، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد زد: #یا_حیدر!
🔹جمعیت روبرو حسابی وحشت کردند😰 و شروع کردند به عقب نشینی. حسابی گیج شده بودند. بچه های خودمون هم از عقب رسیدند و تونستیم همه رو متفرق کنیم. اون روز خود #حضرت_حیدر بهمون مدد کرد...
شهید مدافع حرم حجتالاسلام #شهید_محمد_پورهنگ
#شهدا_را_فراموش_نکنیم
🌹🍃🌹🍃
دنیا را
بازیچه دانستند
آنانی که
دنیا بازیشان نداد ...
#سرگرمی_در_جنگ
#رزمندگان_لشکر۲۵کربلا
✍️ یادداشت خواندنی #همسر_شهید مدافع حرم بعد از حضور در برنامه سحر شبکه سه
📝زهرا گاهی #دلتنگ_پدر می شد. از من می پرسید چرا بابا نمیاد خونه؟ چرا نمیاد منو بغل کنه⁉️ دلم براش تنگ شده... میگفتم #بابا شهید شده و رفته تو آسمونها🕊 رفته بهشت...
📝میگفت مامان، من #بال می خوام که باهاش بتونم برم تو آسمونا تا #بهشت. میگفتم: دخترم ما باید خیلی خوب باشیم تا بتونیم بریم بهشت🌺
📝تو برنامه، زهرا چند بار نگاهش به #عکس_بابا خیره شد؛ بعد از برنامه ازش پرسیدم: «دخترم! موقع برنامه به چی نگاه میکردی‼️» گفت: «به عکس بابا...» گفتم: «قشنگ بود؟» گفت:« بله مامان؛ من فکر کردم اونجا #بهشته میخواستم برم پیش بابا، اما نمیدونستم از کجا باید برم😔»
#شهید_جواد_الله_کرم
🌹🍃🌹🍃
mohamadhosseinpouyanfar-@yaa_hossein.mp3
7.28M
🍃 آقا سلام ..
🎤محمدحسین_پویانفر
#احساسی
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا ❤️
تا بـا خـاک #انس
نگیری
راهی به مراتب
#قُرب ،
نخواهی داشت ...
یاد کنید شهدا را با ذکر #صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
روایت "آقا"از شهیدی که مادرش فکر می کرد جاروکش سپاه است ...
مقام معظم رهبری :"در اطلاعاتی که به من داده شد، خواندم که در بین همین شهدای همدانِ شما، یک سردار سپاهی - که دارای شأن و موقعیتی هم بوده است - وجود داشته که وقتی مادرش از او میپرسد تو در سپاه چه کارهای، جواب میدهد: من در سپاه جاروکشی میکنم. مادرش خیال میکرده واقعاً این جوان در سپاه یک مستخدم معمولی است. حتی وقتی برای این جوان به خواستگاری هم میروند و خانوادهی دختر سؤال میکنند پسر شما چهکاره است، مادرش میگوید در سپاه مستخدم است! بعد در اجتماعی که مراسمی بوده، یک نفر داشته سخنرانی میکرده، این مادر میبیند آن شخص خیلی شبیه پسرش است. میپرسد این شخص کیست.
میگویند این فلانی است؛ یکی از سرداران سپاه. آن مادر، آن وقت پسرش را میشناسد!
شهید ناصر قاسمی فرمانده بسیج همدان در سالهای میانی جنگ و فرمانده محور عملیاتی لشکر انصار الحسین در عملیات کربلای پنج بود که در شلمچه سال 65 به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #دلدادگان_حرم 7⃣
💠شهید مدافع حرم محمدتقی سالخورده
🔅شهادت ۹۵ خانطومان
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ
خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔
هوا تاريک شده بود.
#جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم.
مرا بہ آرامی بلند کرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهستہ و آرام.👌
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. #او_دوست_ماست!❤️
لحظاتے بعد #ابـراهيـم آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔😔
#رفیق_شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی
══════°✦ ❃ ✦°══════
#تفحص_شهیدےکه_خون_ازپیکرش_بیرون_زد
رفیعی با دست های خونی وارد سنگر شد. رنگم پرید. فکر کردم بلایی سر حمزوی آمده.
از سنگر بیرون پریدم، دیدم او هم دستش خونی است.پرسیدم چی شده؟
گفتن برو عقب ماشین روا نگاه کن.
دیدم یه گونی عقب ماشینه.
داخل گونی یه شهید بود که سر و پا نداشت، پیراهنی سفید تنش بود و دکمه یقه رو تا آخر بسته بود.
بچه ها گفتن:"برای شستشوی بیل مکانیکی، جایی رو کندیم تا به آب برسیم.
آب که زلال شد، دیدیم یک تکه لباس از زیر خاک بیرونه. کندیم تا به پیکر سالم شهید رسیدیم.
خون تازه از حلقومش بیرون میزد!
ما برای شستشوی بیل جایی رو انتخاب کرده بودیم که یقین داشتیم هیچ شهیدی اونجا نیست!
اصلا اونجا اثری جنگ و خاکریز نبود."
دور تا دور منطقه را جست و جو کردیم، تا شاید شهید دیگه ای پیدا کنیم؛ اما خبری نبود.
خیلی وقتا خود شهدا به میدان می آمدن تا پیداشون کنیم.
رادیو روشن بود، گوینده از تشییع یک هزار شهید بر روی دست مردم تهران خبر می داد.
شاید مادر این شهید، با دیدن تابوت های شهدا از خدا پسرش را خواسته بود و همان ساعت...
══════°✦ ❃ ✦°══════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 وقتی مزه دیدار برایم تلخ شد!!!
#دیدار_دانشجویی با حضرت آقا