eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
125.1هزار عکس
135.3هزار ویدیو
215 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهدای امنیت اصفهان🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊 و سلام بر او که می گفت: «میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س) را بگیرم!»❤️ 🌷تکاور پاسدار شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹در محضر شهیدان: 🔸از شما می خواهم ، به جان امام زمانمان مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) پشت ولایت را خالی نکنید. گوش به امر رهبر انقلاب و دنباله رو ایشان، هر چه امر می کنند بی چون و چرا بپذیرید،که والله سعادتتان در همین است. 🌷فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم احمد اعطایی.. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️رفیق شهیدم خداحافظ 😞 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 صحبت های زینب خانم دختر شهید مدافع امنیت ؛ 🔹 پدرم عاشق حاج قاسم بود و دوست داشت پرچمش همیشه بالا باشه 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مادر شهید دانیال، که روی سر مردم شکلات میریزه ام وهب ها هنوز هستند... رستگاری و شهادت ، جشن گرفتن دارد🌹 آشوبگران فتنه گر بترسید که عاقبت موش های آدم خوار جز ذلت نیست.... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹بیرون از سنگر خوابیده بود!! ممکن بود براثر اصابت خمپاره‌های دشمن آسیبی به او برسه ، بیدارش کردم و گفتم حاجی چرا اینجا خوابیده‌ای؟! وقتی بیدار شد سوالم رو با این قطعه شعر جواب داد : گر نگه‌دار من آن است که می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
23.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نظر شهید علی‌وردی درباره نحوه مقابله با معترضان 🔸مادر شهید «آرمان علی وردی» ماجرای گفتگویی که چند شب قبل از فرزندش با خود درباره نحوه برخورد با معترضان داشته را روایت کرد. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍| اولا فقط به خاطـر مظلـومیت سیـده زیـنب بہ سوریـہ میـروم دومـاً اگر بہ سوریـہ بروید قـطعاً زمینـہ ظهـور را مے‌بینیـد. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
داوود داشت به دنیا می اومد از اومدیم دنبال بیمارستان میگشتم. پرس و جو که کردیم ، گفتند : " تنها یه بیمارستان مناسب توی این منطقه است ، بیمارستان حضرت زهرا سلام الله " تا حاجی اسم بی بی رو شنید طوری گفت یــا زهـرا که فکر کردم اتفاقی افتاده ، ولی خودش گفت: " اسم همسرم زهراست ، توی عملیات فتح المبین مجروح شدم با رمز یا زهرا سلام الله ، حالا هم که تولّد بچم تو بیمارستان حضرت زهراست . " حاجی راست میگفت ، همه زندگیش گره خورده بود به حضرت زهرا سلام الله، پیکرش هم شد مهمون همیشگی بهشت زهرا سلام الله. 🕊🌹 🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📣📣سخنی عبرت‌آموز از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔰چند وقت قبل آقای «محمود عثمان» نماینده سُنی کُرد عراقی پیش من آمد، نماینده مجلس و شخصیت بارز سیاسی عراقی هست. تعریف می¬کرد که یک بار به منطقه خضرا(منطقه تحت حفاظت آمریکا در عراق) رفتم. رفتم داخل کارت نمایندگی‌ام را نشان دادم، گفتند باید بازرسی شوید. گفتم خب بازرسی کنید. گفتند الان نمی‌توانیم باید یک سگ شما را بازرسی کند که آن سگ هم الان خواب است. گفتم خب سگ را بیدارش کنید. گفتند الان نمی‌شود این سگ را باید یک افسر آمریکائی بیدار کند. این‌ها قصه نیست مربوط به دوره قاجار هم نیست، مربوط به همین دوره کنونی ماست. فاعتبروا یا اولی‌الابصار 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یک بار بدون اینکه دعوت شوم به جلسه‌ای رفتم که حاجی حضور داشت. من دنبال این بودم که حاجی هر وقت می‌آید بروم و ببینمشان. در حیاط یکی از ساختمان‌های روستای العماره با حضور فرماندهان حزب الله، فاطمیون، درجه داران سوری و حاج قاسم جلسه‌ای بود. با اینکه به جلسه دعوت نشده بودم وارد حیاط شدم، نگاهی به جلسه انداختم و خود را در حدی ندیدم که به این جمع اضافه شوم. برای خودم چای ریختم و گفتم به یکی از اتاق‌های این ساختمان می‌روم تا جلسه تمام شود. تنها فردی که من را می‌دید، حاجی بود، یک دفعه دیدم حاجی در همان حال که با فرماندهان صحبت می‌کند، با دستش نیز به من اشاره کرد که به کنارش رفته و آنجا بنشینم. ایشان گویا فهمیده بود من به عشق ایشان آمده‌ام. خلاصه از بین فرمانده‌ها رد شدم و در کنار حاجی نشستم. هنگام نشستن پایم به موکتی گیر کرد و باعث شد چای داغی که دستم بود، روی پای حاجی ریخته شود، با خجالت سرم را پایین گرفتم. افرادی که آنجا بودند با لحن تندی به من گفتند که بچه جان چه کردی و… حاجی همینطور که دستشان را روی شانه‌ام گذاشته بودند، گفتند پای من است، شما برای چه سر و صدا می‌کنید؟ جلسه را ادامه بدید. 🎤راوی: امیرحسین حیدری 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin