🔰 توصیه معنوی رهبر انقلاب پیرامون تعطیلی #اعتکاف امسال
🔻 حضرت آیتالله خامنهای همواره با اشاره به برگزاری مراسم معنوی اعتکاف در #ایام_البیض (۱۳-۱۵) ماه رجب آن را یک فرصت با ارزش برای صفا دادن به دل، توبه و خودسازی دانستهاند. مؤمنین و بهویژه جوانان نیز در طول سالیان بعد از انقلاب اسلامی با گرایش به این پدیدهی معنوی آن را مغتنم شمرده و برای استفاده از این پدیدهی معنوی در مساجد شهرها سه روز معتکف شدهاند.
🔹 اما امسال به دلیل شیوع #ویروس_کرونا و توصیهها و دستورالعملهای مجموعههای مسئول برای پرهیز از اجتماع به منظور جلوگیری از ابتلا به این بیماری، قرار شد مراسم معنوی اعتکاف در سراسر کشور برگزار نشود.
🔹 با توجه به شرایط پیش آمده، رئیس ستاد مرکزی اعتکاف با ارسال نامهای از رهبر انقلاب درخواست کرد برای کسانی که قصد شرکت در مراسم معنوی اعتکاف را داشتند و اکنون از این فیض محروم ماندهاند توصیهای داشته باشند.
🔺 حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ به این نامه و برای استفاده از فرصت ایامالبیض #ماه_رجب به تمام مشتاقان مراسم معنوی اعتکاف امسال توصیهای مرقوم داشتند که متن آن را پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR منتشر میکند:
«کسانی که از عمل با فضیلت اعتکاف محروم ماندهاند، بهتر است در هر یک از این سه روز #نماز_حضرت_جعفر_طیار علیه السلام بخوانند.»
•••❤️
"منازتــوجزتــونمیخواهم :)
#روزتمبارڪمردترینمرددنیـــا
#سردار_دلها
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 #روایت_ویژه
🔰نماهنگ | پاداش مجاهدت در راه خدا
🌷 سردار سرلشکر پاسدار #حاج_قاسم_سلیمانی فرمانده نیروے قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوے فرمانده معظم کل قوا حضرت #امام_خامنهای (مدظله العالی) بہ دریافت نشان عالی #ذوالفقار مفتخر شد.
۱۳۹۷/۱۲/۱۹
💔یڪسال گذشت از دریافت نشان عالۍ #ذوالفقارے و
حاج قاسم ... همچنان در غم از دست دادنتــ میسوزیم ...
33.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مروری بر خاطرات سردار دلها
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
امروز یاد حاج قاسم هم زیاد باشیم🌹🙏
التماس دعای شهادت
دست همیشه به معنای آغوش نیست!
گاهی فقط امنیت است ...
فقط مثل دست پـــــدر . . .
🌷فرزند خردسال شهید شیرخانی در آغـوش پـدر اُمت؛
#شبتـــون_آرام_بایاد_شھـــــدا 🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران ابتدایی(به روایت مادر)
صفحات 29-30
#پارت_هفتم🦋
بعدازآن روز#محمد-حسین ومحمدرضااین راه نسبتا طولانی را پیاده طی می کردند.
یک سال گذشت که محمد هادی درهمان مدرسه شروع به درس 📚خواندن کرد.
تفاوت سنی آن هاکمترازدوسال بود.حالااوراه مدرسه 🏫تاخانه🏡وبالعکس رابا#محمد-حسین می آمد.آن دومعمولاباشیطنت های کودکانه و بازی،، این مسیررابرای خودشان کوتاه می کردند.
یادم می آید یک روزسردزمستانی❄به محض اینکه دررابازکردم دوتایی سراسیمه واردخانه🏡شدند.خودرادرآغوشم انداختند.
اینقدردویده بودند که رنگ به رخسارشان نمانده بود.صدای تپش قلبشان🧡به گوش میرسید.نسیم سردزمستانی نوک دماغشان راقرمزکرده بود.
ازآن هاپرسیدم :《چی شده؟چرااینقدرآشفته اید؟》
#محمد-حسین گفت:《نیمه های راه مدرسه بودیم که یک سگ🐕ولگرددنبالمان افتادنزدیک بود به ما حمله کند،تا همین نزدیکی های خانه تعقیبمان کرد،باتمام توان این مسیررادویدیم.》
هردورادرآغوش گرفتم وبوسیدم:《سریع برویدداخل اتاق و پای بخاری دست وصورتتان را گرم 🔥کنید،امایادتان باشد وقتی سگی 🐕رامی بینیداگرفرارکنید،بیشتردنبالتان می آید.》
بعدازدقایقی هردوفراموش کردن چه اتفاقی برایشان افتاده است،زیراازاین دوموارد،یکی دوبارهم پیش آمده بود همین امر سبب شده بود آن هاشجاع ونترس باربیایند...........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦شهید سرافراز ابومهدی مهندس:
آمریکا به دست ترامپ ان شاءالله خراب میشود.
روزت مبارک بزرگمرد🌹
بسم الله القاصم الجبارین
پرواز کردن هم عالمی دارد اگر بال و پرت خدا باشد...
اگر یاد داشته باشی که هنگام پرواز ، دستت را به دست ارباب وفا، علمدار کربلا بسپاری...
باباجان تو هم بال و پرت خدا بود و هم بلد بودی که دستت را به دست علمدار بسپاری!
بابایی تو میدانستی لذت بدون دست عروج کردن چیست؟...
دستی که عقیق رویش، ذکر شفاعتت شده بود!
تو که رفتی اما با شهادتت یک عباس(س) دیگر در کربلا متولد شد...
راستی آغوش اباعبدالله چه حسی داشت؟!
گرم بود و پر از مهربانی.درست میگویم؟
باباجان سپهبد دلم،سردارترین سردار ها آسمان تا کنون کسی را به زیبایی تو نپذیرفته بود و نخواهد پذیرفت...
لبخند بزن باباجان
آرام بگیر در آغوش خدا و لبیک بگو به سلام امام زمانت (عج)...
وبدان که لبخندت، هزار لاله ی تازه شکفته را در دل های پر از دلتنگی ما زنده میکند
اکنون که در دمادم غروب زنگار دنیا بدون تو نشسته ایم،
برای عاقبتمان دعا کن...
عاقبتی که تهش خودت باشی و خدا...
من میترسم از کلمه هایی که از فراق می گویند از آن روزی که بمیرم ولی آنقدر روسیاه باشم که نتوانم ببینمت...
فاصله ها از قرن ها هم بیشتر است اما،
گرمای نگاهت انگار همین امروز است...
حرف آخر و تمام...
نمیدانم این دلنوشته به دستت میرسد یا نه؟ اما بدان این روح پر از گناه، نیازمند دعای توست باباجان...
و این دل های ناآرام، نگاه یک باره ی تو را می خواهد...
به حرمت خونت قسم چادرم را نذر خنده هایت میکنم و زینبی وار پشت سنگر عشق که تو باشی میمانم...