7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ بسیار زیبا ویژه میلاد امام زمان نیمه شعبان
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
همه باهم دعا 🙏 فرج را میخوانیم
اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
صابر خراسانی
#طلب_منجی_موعود
#نیمه_شعبان
💔
ڪار من رد شدہ از حسرت و دلتنگی چون
دل نمانده ست ، پس از آن ڪه
از اینجا رفتی . . .🕊
#سردار_دلها
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مجموعه"برای دلتنگی..."
🥀 روایتی تکان دهنده از نحوه شهادت، نوجوان سیزده ساله...
#حتما_ببینید
#نشر_حداکثری
#این_راه_ادامه_دارد
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود خیابانی زیبای امیر دلها
واکنش مردم از بالکن و پنجرهها دیدنی ست👌
🌷خواهران و برادران #مجاهدم در این عالم، ای کسانی که "سرهای" خود را برای خداوند♥️ عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار #عشقبازی به سوق فروش آمدهاید،
👈عنایت کنید: جمهوری اسلامی، #مرکز_اسلام و تشیّع است.
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
#انتقام_سخت
🌹🍃🌹🍃
🕊۲۰ فروردین سالروز حمله هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هوایی T4 و شهادت جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی
💐شهیدان مدافع حرم
🌷حامد رضایی از شهر تهران
🌷اکبر زوار جنتی از شهر تبریز
🌷مهدی لطفی نیاسر از شهر قم
🌷سید عمار موسوی از شهر اهواز
🌷مرتضی بصیری پور از شهر بیرجند
🌷مهدی دهقان از شهر کاشان
🌷حجت الله نوچمنی از گلستان
💠شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت امیر عبداللهیان از اخلاص حاج قاسم سلیمانی
🔺کسی که مانند همرزمانش تکیه زدن بر نخل های نیمه سوخته فاو را از تکیه زدن بر صندلی ریاست در تهران با ارزش تر می دانست...
🚨 داستان عجیب نجات جان آیتالله مرعشی توسط #امام_زمان_عج
💠 با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به #سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم. شمع نیم سوختهای را برداشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود درب سرداب را به آهستگی باز کردم و با احتیاط از پلهها پایین رفتم. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم رویم را به سمت پلهها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که #خنجری در دست داشت. #عزرائیل را در چند قدمی خود میدیدم عرق سردی بر پیشانیام نشسته بود آن مرد عرب نعره زنان به سوی من حمله کرد شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند. در آن لحظه به #امام_زمان_عج توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان» یکوقت مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و به مرد مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بیهوش بر زمین افتاد من نیز دچار ضعف شدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا میزند. چشمانم را که باز کردم دیدم سرم به زانوی مرد عرب است هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، دیدم همچنان بیهوش در وسط سرداب افتاده است. رمق نداشتم مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که هرگز خرمایی با آن طعم نخورده بودم. در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید میکند تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی.» یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یکباره در این سرداب ظاهر شود و نام مرا بداند و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟ ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و با او حرف زدهام اما او را نشناختهام. غم عالم بر دلم نشست، با دیدهای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج شدم تا بلکه یار را در آنجا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بیهوش در کف سرداب افتاده بود.
📙کتاب تشرفات مرعشیه، حسین صبوری
🖼 #حاج_قاسم_سلیمانی به آیتالله بهاءالدینی چه جملهای گفت که ایشان ده دقیقه گریستند؟
💠 سردار سلیمانی میگوید #شهید_حسین_عالی یک جوان زابلی بود که در شبهای عملیات وقتی سیم خاردار آخری را باز میکرد روی سیم خاردار میخوابید و با گریه التماس فرماندهان و بچهها میکرد از رویش رد بشوند. این را برای آیتالله بهاءالدینی تعریف کردم بیش از ده دقیقه گریست.
📙 کتاب ذوالفقار، ص۷۳