#سردار_شهید_علی_قوچانی
شهید که شد جنازش موند تو منطقه، حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم!
رفتم منطقه، همه جا رو آب گرفته بود، هرچی گشتم اثری از علی نبود خبرش رو که به حاجی دادم، باورش نشد.
خودش اومد باز گشتیم، فایده نداشت، جنازش موند که موند ...
علی دو سال قبل توی بقیع ...
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهدا_شرمنده_ایم
افسر عراقی تعریف میکرد: یه پسربچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من. خیلی کم و سن و سال بود.
بهش گفتم: مکگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد.
گفتم: تو که هنوز هجده سالت نشده!
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: ...
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهدا_شرمنده_ایم
خیلی گشته بودیم نه پلاکی نه کارتی!
چیزی همراهش نبود، لباس فرم سپاه به تنش بود.
چیزی شبیه دکمه پیراهن نظرم رو به خودش جلب کرد، خوب که دقت کردم دیدم یک نگین عقیق است که انگار ...
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهدا_شرمنده_ایم
داد زدم: بشین ...! دید داره، اگه ببینن میزننت!!
گفت: نترس نمیزنن ...
اولا من اینجا شهید نمیشم!
دوما تیر میخوره به پیشونی ام و میافتم به سجده، اون وقت یا حسین (علیهالسلام) میگم و شهید میشم.
پنجاه روز بعد ...
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت
●➼┅═❧═┅┅───┄