eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.2هزار دنبال‌کننده
136.3هزار عکس
166هزار ویدیو
237 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
شرط عشق ؛ جنـون است ما که ماندیم مجنـون نبودیم ... 🌱سالروز شهادت شهیدان: 🕊شهید مدافع حرم عمار بهمنی 🕊شهید مدافع حرم علی بیات 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
4.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخرین لحظات شهید عماربهمنی یادش گرامی وراهش پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ شهید مدافع حرم علی بیات دسته گلی ازجنس صلوات نثار شان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰 شهادت استاد و مربی فنون هوابرد سپاه هنگام آموزش 🔹 سرهنگ پاسدار­ "علی فرامرزی ها" از پیشکسوتان و اساتید و مربیان چتربازی و هوابرد تیپ 66 نیرو‌های ویژه هوابرد نیروی زمینی سپاه هنگام آموزش چتربازی ­بر اثر سانحه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
| عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری| رفاقت واقعی وخدایی یعنی رفاقت این دوشهید♡ شاید به نظرمان خیلی عادی بیاید ولی خیلی چیز مهمی‌ست که رفاقت دو آدم آخرش ختم به شهادت شود❤️ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌸شبیه ابراهیم باشیم...🌸 📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول کسی هستند مرتب می گفت: بفرست😇و یا هر طریقی بحث را عوض می کرد. غیبـت کـردن 🚫 پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌وآله: ترك از ده هزار ركعت نماز مستحبى😊 پيش خدا محبوبتر است. بهشت بر سه گروه است: بر گذار، غيبت كننده و دائم الخمر، (اين سه گروه از بهشت محروم هستند) 📚 بحار الانوار ج۷۵ ص۲۶۱ وسائل الشيعه ج۸ ، ص۵۹۹🍂 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یادمان باشد ڪہ ماخون داده ایمـ... یک بیابان مرد مجنون داده ایمـ .. یادمان باشد پیام آفتاب دست نیفتد انقلابـــ... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📞 از سیدمصطفی به ملت ایران : مـا دستمـان از این دنیا ڪوتاه است، تا جایی ڪه شما می توانید براے حفظ وحـــــدت و سرافرازی حزب‌الله کوشش نمایید ... 🌷 ۸ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
من و آقا وحید از طریق دوستان به یکدیگر معرفی شدیم... اولین دیدار ما در اواخر مردادماه در شبستان حرم حضرت عبدالعظیم بود. حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و حجب و حیای آقا وحید من را جذب کرد،آقا وحید به قدری خصوصیات مثبت داشت که من به خطرات و شرایط کاری او فکر نمی‌کردم ما 5 شهریور ماه 98 نامزد شدیم و بیشتر رفت‌وآمد‌های ما در آن دوران بود؛ چون بعد از عقدمان در 17 آبان‌ماه، شرایط آشوب در عراق پیش آمد که رفت‌وآمد سردار سلیمانی و آقا وحید به عراق بیشتر شد؛ به همین خاطر ما در دوره عقد زیاد همدیگر را نمی‌دیدیم. همسر شهید درباره آرزوی شهادت همسرش می‌گوید: «در روز عقد، من به آقاوحید گفتم: «در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب می‌شود🤲 .» آقا وحید خوشحال شد و لحظه‌ای به فکر رفت و پرسید: «هر دعایی؟!» گفتم: «بله.» بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید... شادی روح تمام شهدای اسلام صلوات❤️ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سوم راهنمایی بود که بیماری پدرش پیش آمد و این شهید بزرگوار بخاطر پرستاری از پدر ترک تحصیل کرد. پدرش که مریض شد می گذاشتش پشتش و جا به جاش می کرد. هر وقت که پدرش میخواست بلند شود مدام بالای سرش بود و ازش مراقبت میکرد. پدرش که چشم باز میکرد میدید جواد بالای سرش نشسته میگفتم: مامان شما دیگه خسته شدی، برو استراحت کن. میگفت : نه ﺑﻤﺐ ﮔﺬاﺭﻱ ﺣﺴﻴﻨﻴﻪ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فرمانده بود ، ولی هرگز کسی ندید دستور بده از بالا به کسی نگاه کنه و به حالت ریاست و برتری حرف بزنه... می گفت کار دست خودتونه، فقط هر کاری می خواهید انجام بدید با هماهنگی باشه... 🌷 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💌 فرمانده دست تكان داد. حاجي از راننده خواست بايستد. از پنجره‌ي ماشين كه نيمه ‌باز بود، سلام و احوالپرسي كردند. فرمانده به حاجي گفت «اين بسيجي رو هم برسونين پايگاهش.» - حالا براي چي اومده بودي اين‌جا؟‌ بسيجي به كفش‌هاش اشاره كرد و گفت «اينا ديگه داغون شده. اومده بودم اگه بشه يه جفت بگيرم، ولي انگار قسمت نبود.» حاجي دولا شد. درِ داشبورد ماشين را باز كرد و يك جفت كفش در آورد «بپوش! ببين اندازه است؟» كفش‌هاش را كند، و سريع كفش‌هايي را كه حاجي داده بود پوشيد «به! اندازه است.» خودم اين كفش‌ها را براي حاجي خريده بودم؛ از انديمشك. كفش‌هايي را كه به بسيجي‌ها مي‌دادند نمي‌پوشيد. همين امروز پنجاه جفت كفش از انبار گرفته بود. ولي راضي نشد يك جفت براي خودش بردارد. حاجي لبخندي زد و گفت:«خب پات باشه.» بسيجي همين‌طور كه توي جيب‌هاش دنبال چيزي مي‌گشت گفت:«حالا پولش چه‌قدر مي‌شه؟» و حاجي خيلي آرام، انگار به چيزي فكر مي‌كرد گفت «دعا كن به جون صاحبش.» سردار بی سر خیبر 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin