#تفحص_شهیدےکه_خون_ازپیکرش_بیرون_زد
رفیعی با دست های خونی وارد سنگر شد. رنگم پرید. فکر کردم بلایی سر حمزوی آمده.
از سنگر بیرون پریدم، دیدم او هم دستش خونی است.پرسیدم چی شده؟
گفتن برو عقب ماشین روا نگاه کن.
دیدم یه گونی عقب ماشینه.
داخل گونی یه شهید بود که سر و پا نداشت، پیراهنی سفید تنش بود و دکمه یقه رو تا آخر بسته بود.
بچه ها گفتن:"برای شستشوی بیل مکانیکی، جایی رو کندیم تا به آب برسیم.
آب که زلال شد، دیدیم یک تکه لباس از زیر خاک بیرونه. کندیم تا به پیکر سالم شهید رسیدیم.
خون تازه از حلقومش بیرون میزد!
ما برای شستشوی بیل جایی رو انتخاب کرده بودیم که یقین داشتیم هیچ شهیدی اونجا نیست!
اصلا اونجا اثری جنگ و خاکریز نبود."
دور تا دور منطقه را جست و جو کردیم، تا شاید شهید دیگه ای پیدا کنیم؛ اما خبری نبود.
خیلی وقتا خود شهدا به میدان می آمدن تا پیداشون کنیم.
رادیو روشن بود، گوینده از تشییع یک هزار شهید بر روی دست مردم تهران خبر می داد.
شاید مادر این شهید، با دیدن تابوت های شهدا از خدا پسرش را خواسته بود و همان ساعت...
══════°✦ ❃ ✦°══════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 وقتی مزه دیدار برایم تلخ شد!!!
#دیدار_دانشجویی با حضرت آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلق تصاویری زیبا توسط مدافعان سلامت در #شب_قدر
در مرحله اول عملیات، دلیرمردان تیپ ثارالله (هنوز لشکر نشده بود) علیرغم پیشروی اولیه موفق به تثبیت موقعیت خود نشدند و ناچار به بازگشت شدند. درحالیکه پیکر تعدادی از شهدای عزیز بین دو خاکریز مانده بود؛ و چون منطقه در تیررس و آتش بی وقفه دشمن بود، انتقال اجساد مطهر غیر ممکن مینمود و این مسئله هم مزید بر علت شده بود که تاثیر منفی بر روحیه تعدادی از رزمندگان بگذارد و آنان را نسبت به پیروزی مردد سازد!
یک روز که باموتور در خط مقدم در تردد بودم، خودروی روبازِ فرمانده شجاع؛ «حاج قاسم سلیمانی» را دیدم که شخصا برای تقویت روحیه بچهها و شناسایی منطقه برای مرحله دوم عملیات آمده بود. بعثی ها از ترس آغاز مرحله بعدی عملیات بیت المقدس، به شدت منطقه را زیر آتش توپ و خمپاره قرار داده بودند که ناگهان یکی از خمپارهها کنار خودروی حاج قاسم خورد و گرد و غبار و دود غلیظی، سردار و راننده را دربر گرفت.
لحظاتی چند نفس درسینه حبس شد که گویا فرمانده هم به خیل شهدا پیوست! ثانیهها به کندی گذشت تا اینکه خودرو و دو سرنشین آن نمایان و معلوم شد. به لطف الهی به خیر گذشته بود. البته حاج قاسم بی نصیب نمانده بود و چند ترکش به بدن و بخصوص پایش اصابت کرده بود. اما انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، خودرو به راه خود ادامه داد. ماهم با موتور در جاده ی مارپیچ به دنبال آن رفتیم تا به چادرهای اورژانس صحرایی رسیدیم.
سردار با زحمت از خودرو پیاده شد، چندسوراخ بر لباس رزم او، نشانگر تعداد ترکشها بود، بنده و دوستم رفتیم که زیر بازویش را بگیریم تا احساس درد کمتری بکند؛ اما در آن حال که بالطبع، رنجوری و ضعف بر بدن مستولی است، اجازه نداد به او کمک کنیم و اشاره کرد که با پای خود می رود تا در روحیه رزمندگان، اندک بازتاب منفی نداشته باشد!
آری؛ فرمانده قهرمان و شیرِ دلاورِ جنگ، به تجربه می دانست هنوز در آغاز راه دشوار فتح خرمشهر هستیم و رزمندگان باید در چند مرحله روزها و شبها، عملیات نفس گیر را
پشت سر بگذارند تا فتح و ظفر را در آغوش کشند و دل حضرت امام قدس سره و مردم شریف ایران را شاد کنند و مطمئن باشند که فرمانده محبوبشان در کنار و بلکه پیشگام آنها در جای جای صحنه نبرد است.
من این دومین باری بود که از نزدیک، شاهد زخمی شدن حاج قاسم عزیز بودم. اولین بار شهریور سال 60 و قبل ازعملیات
"ثامن الائمه" (شکست حصرآبادان) بود که ایشان مربی آموزش رزمی بود و تیر به دستش اصابت کرد؛ اما آه و ناله ای از او شنیده نشد!
شکر و سپاس به درگاه ایزد منان که با وجود حضور مداوم حاج قاسم در صحنه های مرگ و زندگی، و بارها مجروح شدن در معرکه های مخاطره آمیز جبهههای جنوب و غرب کشور؛ و نیز بعد از دوران دفاع مقدس، حضور در هر نقطه ای که اقتضاء کرده؛ در داخل و یا خارج از مرزهای کشور از جمله رویارویی با داعش در سوریه، عراق و لبنان؛ خداوند حکیم همواره حافظ این سردار سرافراز و مجاهد فی سبیل الله بوده است. «فالله خیرحافظا وهوارحم الراحمین
ای آب ندیـده هــا و آبی شده هــا
بی جبهه و جنگ انقلابی شده ها
مدیون شب حمله ی جــانبـــازانید
ای بر سر سفره آفتابی شده هـا
خلیل جوادی
من غیــــرت بازوان آرش بــــودم
باپنجه ی مرگ در کشاکش بودم
ای مدعیان گرم چه کاری بودیــد
آن روز کــه من مـیان آتش بـودم
خلیل جوادی
جهنم خُلق تنگ و خــوی زشت است
بخند ای غنچــه تـــا اردیبهشت است
شراب و شــعر و عشق و ســاز و آواز
به هر جا جمع شد آنجا بهشت است
خلیل جوادی
لبخندت از بلـــــور باید بــــــــاشد
چشمت دریــــــای نور باید بـاشد
اصلا می دانی این همه زیبـایی
از نـــا محرم به دور بـــاید باشد ؟
شاعر : خلیل جوادی
ماهی تو، که بربام شکوه آمده است
آیینه ز دستت به ستوه آمده است
خورشید اگر گرم تماشای تو نیست
دلگیر نشو ز پشت کـوه آمده است
شاعر : خلیل جوادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 یاری که طاقت دوری از حاج قاسم را نداشت، سر داد و پر کشید
┈ ┈ • •✾•🍀 💐 🍀•✾• • ┈ ┈
🌼سال نومبارڪ
سال نو؟؟!!
اره رفیق تقدیر های یکسالت نوشته شد....
شروع شد....
کیا اربعین ڪربلاتونو گرفتید؟؟
کیا مشهدالرضاتونو گرفتید؟
کیا توبه شون قبول شد؟
کیا خودشونو تودل امام زمان جا دادن؟
تموم شد....
شب قدر امسالم تموم شد
امام زمان رو که فراموش نکردید!
یعنی میشه امسال تو تقدیرامون نوشته باشن امسال سال ظهور مهدی فاطمه میباشد....
دعای همه دوستان مورد قبول حق..
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
4_5911523064146823215.mp3
2.62M
🎧 اگر تورا نداشتم...
#تنظیم_استودیویی
🔘نواهنگ فوق العاده👌
#صلی_الله_علیڪ_یاامیرالمومنین
مشق هایش را نوشت و رفت
در #والفجر_هشت شیمیایی شد
در #کربلای_چهار مجروح شد
در #کربلای_پنج جلوی چندتانک فریادمیزد:
"یا #اباعبدالله!شاهدباش جلوی دشمنانت ایستادم"
درحالی که پانزده سال بیشترنداشت
پر کشید
گفتم بهانهای نیست
تاپر زنم به سویت
گفتاتو #بال بگشا
راه بهانه بامن
#شیدا_و_مجنون_حضرت_اباعبدالله #شهید_هادی_ثنایی_مقدم🌷
⭕️مصطفی الکاظمی یونیفرم حشد شعبی را بر تن کرد
🔺پس از نبردهای اخیر حشدالشعبی با داعش در دیالی عراق و شهادت تعدادی از نیروهایش، مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق به مقر حشدالشعبی رفته و با رهبران آن دیدار و گفتگو نمود. فالح الفیاض فرمانده حشدالشعبی نیز یک دست لباس نیروهای این سازمان را به شخص نخست وزیر اهدا کرد که وی بلافاصله آنرا به تن نمود.
🔺الکاظمی: حفاظت از الحشد الشعبی یک وظیفه است و من خادم آن هستم.
🇮🇷
🔹شهید مدافع حرم اصغر پاشاپور
🔸اصغر پاشاپور یعنی نشاط و شوخ طبعی؛ بین اطرافیانش کسی پیدا نمیشه که از حاج اصغر خاطره مزاح و خنده نداشته باشه؛ در عین حال در مسوولیت پذیری تمام عیار بود؛ کاری نبود که بهش سپرده شه و قبل از اتمام و نتیجه، دست از کار بکشه...
🔸حاج اصغر چندین سال بطور کامل در سوریه جهاد کرد؛ ۱۳ بهمن ۹۸ به شهادت رسید و امروز پیکر بی سرش تشییع و تدفین شد.
#عند_ربهم_یرزقون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر لو رفته از خانوادهی شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون، ببینید دارن چیکار میکنن 😱
میگفتند پول گرفتن تا بجنگن، میخواستند نرن سوریه، حالا اونهایی که زخم زبان میزدند زیر پتو خوابیدند و خانوادههای شهدای فاطمیون درحال #جهاد_علیه_کرونا هستند...
♥️سردار حاج قاسم سلیمانی در منطقه
البارحه سوریه در جبهه های نبرد علیه
داعش◼️
#حاج_قاسم
♥️
الا بذکرالله را گفتی
چشمهایت را بستی
آرامشت در معرکه
تعبیری داشت
هرکس در نزد خدا باشد
خیالش راحت است...
#حاجقاسمسلیمانی
•┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈•
ابراهیم میگفت:
چادر یادگار حضرت زهرا ( س ) است،
ایمان یک زن وقتی کامل میشود
که حجاب را کامل رعایت کند...
#هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#چادر_یادگار_مادر
4_5811944161489716001.mp3
3.99M
🌹 بسم رب الشهدا
خاطرات ماندگار و به یاد ماندنی از سردار سلیمانی
دفترچه خاطرات دوستان📝
خودش که چیزی نمی گفت اما پلک های خسته و چشم های سرخش همه چیز را روایت میکرد خواب یکی دو ساعته اش یا توی ماشین بود یا توی هواپیما
غیر از این ها هم هر وقت که خیلی خسته بود و خوابش می گرفت هر جا که بود دراز می کشید روی زمین و سرش را می گذاشت روی دستش
فرقی نداشت کجا باشد حلب ، سامرا ، بغداد و هر جا
محل اسکانش را که میدیدی با خودت می گفتی این طور که نمیشود حتما باید لوازم دیگری هم باشد بله لوازم بود
👈موکتی رنگ و رو رفته
👈و یک متکا
👈 و یک پتو
میشد تمام امکانات مردی که تمام ابر قدرت ها را به زانو در آورده بود
👈 مالک اشتر سید علی همچون مولایش علی (ع)ساده زیست بود
روح مطهرش شاد و یادش تا ابد در قلبهای ♥️عاشقان جاودان باد به برکت صلوات🌹
🎤 راوی سردار حافظی
📚 سلیمانی عزیز
🦋*﷽*🦋
#آقازاده_فقط_تویی_و_بس✋
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم...
پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است.
این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
امیر سرافراز سرتیپ خلبان؛
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🕊🌷
#یاد_عزیزش_با_صلوات
چگونه باور کنم خبر رفتنت را سردار؟
پاشو مگر نمی بینی شامیان دور علی را گرفته اند؟
پاشو برادر
دلم رفته بین الحرمین
کنار علقمه
بند بند وجودم دم گرفته" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
پاشو دلمان برای لبخندت
برای بصیرتت
برای آرزوهای شهادتت تنگ می شود
پاشو امیر لشگر ایران
پاشو هنوز فتوحات زیادی باقی مانده
پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده
برای اخم های پرصلابت
برای فرماندهی پر صلابتت
چگونه باور کنم رفتنت را!؟
آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال شهادت گشتی
تا آخر تو را در آغوش گرفت
تو شهید زنده بودی
و حالا یارانت دورت را گرفته اند
قسم به حرمت حضرت مادر
برای هر قطره خونت باید هزینه ها بدهند
حاج قاسم، بشنو
"بسم الله القاصم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند!
علم بر روی زمین نمی ماند
برای شهید شدن به هر دری زده بود ، امّا شهادت قسمتش نمیشد😔. بعد از عملیّات کربلای ۴ حسابی رفته بود تو هم ؛
شب عملیّات کربلای ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمه (س)😢حاجی نشسته بود توی سنگر فرماندهی
توی اون اوضاع و احوال ڪہ همه در تب و تاب عملیّات بودند سراغ مدّاح رو گرفت 😞.
راضیش ڪرده بود تا براش روضه بخونه ، روضہ حضرت زهرا (س) ، مدّاح میخوند و حاجي گریه میکرد😭 :
🌺"وقتی ڪه باغ میسوخت ، صیّاد بیمروّت
🍃مرغ شکسته پر را ، در آشیانه میزد*
🌺گردیده بود بود قنفذ ، همدست با مغیره*
🍃او با غلاف شمشیر ، این تازیانه میزد*
همون شب بـیبی شهادتش رو امضا ڪرد 🌷، صبح عملیّات ڪه اومده بود برای سرڪشی خط ، خمپاره خورد ڪنارش فقط دو تا ساق پاش سالم ماند🌹 ...
🌺#شهید_احمد_کریمی