🔺نجوا لاشیدایی (تصویر بالا سمت راست) و همسرش ۳۳۰۰ میلیارد تومان از مردم ایران کلاهبرداری کرده و ۱۸ میلیارد تومان آن را به حساب #آیه_دریس مجری شبکه من و تو (تصویر پایین سمت راست) واریز کردهاند.
🔹دو کلاهبردار تصویر بالا به اعدام محکوم شدند؛ انشاءالله نوبت به پایینیها هم برسد.
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
🔺نجوا لاشیدایی (تصویر بالا سمت راست) و همسرش ۳۳۰۰ میلیارد تومان از مردم ایران کلاهبرداری کرده و ۱۸ م
⭕️ ماجرای ارتباط مجری شبکه «منوتو» با سلاطین خودرو و طلا چیست؟/ ۱۸میلیارد تومان پول بیت المال در جیب مجری شبکه ضدانقلاب
🔹نام «آیه دریس»، مجری منوتو در پرونده سلاطین طلا و خودرو دیده میشود.
🔹در این پرونده که برای «وحید بهزادی» و همسرش «نجوا لاشیدایی» به جرم اخلال عمده در بازار خودرو و طلا به اعدام محکوم شدهاند، ارتباط مالی میان متهمان و مجری شبکه معاند منوتو مشاهده می شود.
🔹با تحقیقاتی که از حسابهای «وحید بهزادی» و «نجوا لاشیدایی» در شرکت شهاب پارس برآمده است، بالغ بر ۱۸ میلیارد تومان به حساب خانمی واریز شده که گفته میشود مجری شبکه ضد انقلاب منوتو و مجری مرجان تیوی بوده که سال ۹۴ از کشور خارج شده است.
🔹بر همین اساس آیه دریس، مجری شبکه «من و تو» فردی است که ۱۸ میلیارد از سرمایه بیت المال را به غارت برده و در سال ۹۴ از کشور گریخته است.
@Beyzai_ChanneL
⭕️بسم الله قاصِم الجبّارین
#ایران به سیم آخر زده است!
همزمان با ارسال ۵ #نفتکش به #ونزوئلا، ۴ نفتکش ایرانی دیگر راهی چین شدند. نکته مهم این است که بر خلاف همه سال های تحریم ایران، این نفتکش ها با پرچم ایران و سامانه موقعیت یاب روشن حرکت می کنند. .
. [ موقعیت 4 تانکر نفتکش ایرانی در حال گذر از تنگه مالاکا / سنگاپور - در حال حرکت به سمت چین ]
.
. 🔹ایران در اقدامی بی سابقه با به چالش کشیدن تحریم های آمریکا، همزمان با ارسال 5 نفتکش ایرانی به ونزوئلا، 4 نفتکش دیگر ایرانی را به چین ارسال کرد.
.
. 🔹نکته قابل توجه این نفتکشها روشن بودن سیستم شناسایی خودکاراست
@Beyzai_ChanneL
اگر براتون سؤاله که آقای #همتی رئیس کل #بانک_مرکزی چه ساعتی پوشیده، باید بگم [احتمالا] وشرون کنستانتن رفرنس ۴٩١۴۵ با قیمت حدودی ١۶ هزار #دلار .
@Beyzai_ChanneL
آقامهدی همیشه گفت:یه روزی همگی توی قدس قدم میذاریم...
🌷شهدای مدافع حرم تو غربتِ محض و سکوت کامل رسانه ای رفتن و ایستادن و نذاشتن اسرائیل یه روز نفس راحت بکشه.
کار ناتمامشون رو با آزاد کردن قدس تمام خواهیم کرد و آماده شهادتیم ...
#روز_قدس
#مدافعان_حرم
#شهید_سید_مهدی_حسینی
#اللهم_الرزقنا_حلاوت_شهادت
@Beyzai_ChanneL
1_13714624.mp3
9.04M
دلم گرفته ای رفیق
گرشا رضایی
#سردار_سلیمانی
@Beyzai_ChanneL
📸"علیرضا احمدی روشن" فرزند دانشمند هسته ای شهید "مصطفی احمدی روشن" در حال بسته بندی بسته های غذایی ویژه نیازمندان
@Beyzai_ChanneL
16.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ار پی جی زن خانم تا حالا دیده بودین؟؟؟🤔
توصیه میشه این کلیپ ببینید👌😍
@Beyzai_ChanneL
⭕️ زندان در انتظار آقایان
دو نماینده مجلس به جرم اخلال در نظام اقتصادی به زندان محکوم شدند
پ.ن: مدتی پیش که قوه قضائیه فریدون احمدی و محمد عزیزی رو بازداشت کرد، هیئت نظارت مجلس اعلام کرد که این دونماینده از هر جرمی مبرا هستن
🔸 فکر کنم حالا یکی باید به وضعیت هیئت نظارت مجلس رسیدگی کنه 😏
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سیزدهم 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خو
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Beyzai_ChanneL
🍃🌸شهید محمودرضا بیضائی میگفت :
هدف از جنگی که تو سوریه راه افتاد ،
از بین بردنِ مقاومت شیعی مقابل صهیونیست هاست.
🌷شهدای مدافع حرم تو غربتِ محض و سکوت کامل رسانه ای رفتن و ایستادن و اجازه ندادن اسرائیل یک روز نفس راحت بکشه
به یاری خدا ، ان شاءالله کار ناتمامشون رو با آزاد کردن قدس شریف تمام خواهیم کرد ...
@Beyzai_ChanneL
هدایت شده از شهید محمودرضا بیضائی
🕊🍃🕊🍃🕊🍃
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند
#یاد_شهدا
@Beyzai_ChanneL