eitaa logo
#بیدارباش
457 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
326 فایل
کانال فرهنگے و تحلیل مسائل سیاسے روز ایـــــــ🇮🇷ـــــــران و جہـــــ🌍ـــــان @Bidarb_a_s_h 👈ارتباط با ادمین : @iliashojae
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 | فاصله "خنک کردن جگر" تا "انتقاد دلسوزانه"‼️ 🔻 | ؟ وقتی مثلا با یک خبر بد مواجه می شوید اول احساسات تان درگیر می شود. بعد هم متناسب با این احساسات به یک شناختی می رسید و در نهایت یک رفتارهیجان زده از خود نشان می دهید. البته هیجان سیاسی همیشه هم بد نیست. 🔹حالا؛ "هوش هیجان سیاسی" چیست؟ نوعی مهارت برای کنترل هیجان ها در برخورد با رویداد های سیاسی. این روزها که عصر شهروند رسانه است، فاصله "تحریک پذیری سیاسی" تا "رفتار رسانه ای" به اندازه نوشتن یک توئیت است. به این "هوش هیجانی" رسیدگی نکنیم اول به خودمان ضرر می زنیم و بعد هم به دیگران. یک روز به خودمان می آئیم، می بینیم تبدیل به یک ربات "هورا کش" و "هوار کش" شدیم. 🔻ثمره اش چیست؟ 🔹مهمترین عارضه اینست که "ائمه خبائث و پلیدی" روی این هیجان ما "حساب ویژه" باز کرده اند و اگر مراقبت نکنیم ناخواسته به "شبکه توزیع اهریمن" تبدیل می شویم. ببخشید اگر صریح نوشتم؛ اما مهم است. چون اغلب هم هیجان را با اسم آرمانخواهی به خوردمان می دهند. 🔻؟ 1⃣ اول تلاش و تمرین کنیم هیجانی شدنمان را ببینیم. "خودآگاهی هیجانی" نیازداریم تا متوجه شویم چه وقت هیجانی شدیم. 2⃣ به محض اینکه متوجه هیجان شدیم توقف کنیم. شنیدید در دعوا می گویند صلوات ختم کن. همان. مختصری تامل کنیم تا فرصت تمرکز پیدا کنید. 3⃣ ببینیم می شود هیجان مان را با استدلال توضیح دهیم؟ اگر نتوانستیم و دیدیم هنوز به فحش دادن نیاز داریم، یعنی زود است. بازهم صبر. 4⃣ حالا به اصل موضوع مراجعه کنیم ببینیم ماجرا را درست دیدیم یا تحریف شده. این مرحله یعنی هیجان شناختی. 🔹اولا روایت را باید از منابع دست اول بگیریم. روایت اکثریت و روایت سلبریتی های اینوری و آنوری نمی شود منبع معتبر. 🔹 دوم. برای اینکه جو گیر نشویم باید مغالطات دشمن را بشناسیم. مثلا مراقبت کنید در دام مغالطه استقرایی "تعمیم جز به کل" نیافتیم. امان از "تعمیم شتاب زده"؛ دراین باره انشالله بیشتر خواهم نوشت. 5⃣ مرحله پنجم هیجان رفتاری است. این مرحله هم مهم است. چند نکته: اولا هیچ چیز انقدر حیثیتی نیست که نتوان درباره اش استدلال کرد. دوم اینکه هیچ چیز صفر و صد نیست. ما با مسائل خاکستری اغلب مواجهیم. سوم اینکه در کنار هر بلا و مصیبتی، نعمت ها را هم ببینیم. چهارم اینکه حق تنها نزد من و شما نیست. پنجم وزن کشی. وزن مسائل فرعی را باید در کنار مسائل اصلی ببینیم. ششم اینکه آرمان بدون دیدن واقعیت ها، توهم و خاک بازی کودکانه است. 🔻درنهایت: تلاش کنیم بجای فریاد محوری غلیانی، مساله محور باشیم. مساله محوری یعنی توجه به علت ها و فکر کردن برای راه حل ها. فاصله "خنک کردن جگر" تا "انتقاد دلسوزانه" همین هوش هیجانی است. ✍ 🆔http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔴|دختر شهید سلیمانی: بودجه حاج‎قاسم را به حل اختصاص دهید ؛ 🔹زینب سلیمانی: تقاضایی از جانب خانواده شهید و بنیاد مکتب حاج‎قاسم برای اختصاص ردیف بودجه صورت نگرفته است. 🔹به اطلاع میرسانم اقدام شایسته در این زمینه، حذف عنوان بنیاد از ردیفنــ بودجه و اختصاص این بودجه ها به حل مشکلات مردم است که سلوک آن شهید عزیز نیز همین مرام بوده است. ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔴 |خدمتگزار گمنام؛ تلاش‌های علمی و فنی شهید فخری‌زاده http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
85139_805.pdf
2.75M
🗞 هفته‌نامه صبح صادق 🗞 📎 شماره 979 ✔️مجلس دست دولت را پر کرد ✔️سپاه در خط مقدم ✔️پیروزی عقلانیت در برابر ترامپیسم! ✔️خروج به نفع ملت ✔️یک منبع و ده‌ها سیگنال! ✔️جو بایدن و پرونده سوریه ✔️گروگان‌گیری دولت با ابزار بودجه! ✔️مشق ترامپیسم ✔️معرکه‌گیری منابع غیررسمی! ✔️ترور عصر جمعه و سکوت سؤال برانگیز 🌐شبکه های اجتماعی @ssweekly http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
... موضوع: ✡️صهیونیسم جهانی و http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
📷 اگر می‌خواهید خواب آرامی داشته باشید این موادغذایی را مصرف نکنید!!! ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃 ‌ آقام که رفت سیده خانومم رفت.... غیر از پیش نماز اون سالها فقط آقام بود که سیده خانوم صدام میکرد. بقیه صدام میکردن رقی(مخفف اسم رقیه) اینقدر منو با این اسم صدا زدند که دیگه از اسمم بدم میومد. هرچقدر هم آقام میگفت این اسم مبارکه نباید شکستش کسی برای حرفش تره خورد نمیکرد. البته در حضور خودش رقیه خطابم میکردند ولی در زمان غیبتش من رقی بودم و دلیل میاوردن که ما عادت کردیم به رقی. رقیه تو دهنمون نمیچرخه!! اول دبیرستان بودم که به پیشنهاد دوست' صمیمیم اسمم رو عوض کردم و تو مدرسه همه صدام میزدند عسل!!! دوستم عاطفه ، عاشق این اسم بود و چون به گفته ی خودش عاشق منم بود دلش میخواست همه منو به این اسم صدابزنند . عاطفه بهترین دوست وهمدم من بعد ازمرگ آقام بود. من فقط سیزده سال داشتم که آقام تصادف کرد و مرد. مامانمم که تو چهارسالگی بخاطر هپاتیت ترکم کرد و از خودش برای من فقط یک مشت خاطره ی دست به دست چرخیده و یک آلبوم عکس بجا گذاشت که نصف بیشتر عکسهاش دست بدست بین خاله هام و داییهام پخش شد واسه یادگاری !!! از وقتی که یادم میاد واقعا جای خالی مادرم محسوس بود. هرچند که آقام هوامو داشت و نمیذاشت تو دلم آب تکون بخوره. ولی شاید بزرگترین اشتباه آقام این بود که واسه ترو خشک کردن من، دست به دامن دخترعموی ترشیده ش شد وگول مهربونیهای الکیشو خورد و عقدش کرد. تا وقتی که مهری بچه نداشت برام یکمی مادری میکرد ولی همچین که بچه ش بدنیا اومد بدقلقی هاش شروع شد و من تبدیل شدم به هووش. مخصوصا وقتی میدید آقام از درکه تو میاد برام تحفه میاره آتش حسادت توچشمش زبونه میکشید ولی جرات نداشت به آقام چیزی بگه چون شرط آقام واسه ازدواج احترام ومحبت به من بود. ادامه دارد ... به قلم✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔶 | شخصی گرسنه بود! برایش کلم آوردند ... اولین بار بود که کلم می دید . با خود گفت : حتما میوه ای درون این برگها است ‌. اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد ... اما زیرش به برگ دیگری رسید . و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت : حتما میوه ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه اش نهادند ...! گرسنگی اش افزون شد و با ولع بیشتر برگها را میکند و دور می ریخت . وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه ای در کار نبود! آن زمان بود که دانست کلم مجموعه ی همین برگهاست ... ما روزهای زندگی را تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی آنطرف روزها پنهان شده ! که باید هرچه زودتر به آن برسیم . درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم ... و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم ، نه خوردنی و نه پوشیدنی بود ، فقط دور ریختنی بود ...! زندگی ، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم . بنابراین قدر فرصت ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم . چه زیبا فرمود امیر بیان ، حضرت علی علیه السلام ؛ "فرصتها مثل ابرها در گذرند." ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔴 | چرخش درب سیاست خارجی بر پاشنه سابق‼️ 🔻 | در دنیای امروز عموماً اهداف راهبردی و منافع تعیین کننده رفتار بازیگران سیاست و روابط بین الملل است و هر دولتی حق دارد متناسب با اهداف راهبردی خود سو گیری کرده و عمل نماید ولی به نظر میرسد با اطمینان از روی کارآمدن دولت دموکرات در ایالات متحده ، غول شرقی نیز از چشم دولتمردان افتاده است! 🔹 جمهوری اسلامی به یک سیاست خارجی مبتنی بر موازنه مثبت با شرق و غرب نیاز دارد و ایجاد رقابت بین آنان جهت تحصیل منافع ملی مثمرثمرتر خواهد بود. 🔹 ولی متاسفاته هیچگاه درک مناسبی از روابط بین الملل در بین تصمیم سازان و تصمیم گیران سیاست خارجی ایران وجود نداشته و افراط و تفریط ، تنگ نظری و رقابت های جناحی ارجح بر منافع ملی دیده شدند و دستگاه سیاست خارجی دولت اعتدال از روی استیصال هنگامی به سمت چین چرخش نمود که کوچکترین روزنه امیدی از سوی غرب ندید. 🔹حال که ژنرال های دیپلماسی در تلاشند تا بار دیگر با دموکرات ها بند و بست نمایند و مشعوف اند از این کوشش ، کاتب نوشتار هشدار می دهد مبادا تخم مرغ هایشان را به طور کامل در سبد غرب بچینند، زیرا در صورت بدعهدی مجدد ایالات متحده، دیگر چینی ها به سلامشان هم پاسخ علیک نخواهند داد چه برسد به خرید نفت و کمک به دور زدن تحریم. 🔹نباید به گونه ای رفتار کرد که دولت چین ( که بی شک اقتصاد اول جهان در چند سال آینده است)، احساس کند در نگاه مسئولان ایران اهرم فشاری ست برای ترسانیدن غرب و به محض گوشه چشم نشان دادن عموسام، در دیده دولتمردان جمهوری اسلامی به محاق خواهد رفت. ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔸شایعه پیرامون سلامتی رهبر انقلاب!! http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔶 🍃 | حاج ساکن روستای شیرکلا چمستان ؛ 🌱یک خانه با زمین اطراف، 🌱2دانگ از یک کارخانه شالیکوبی 🌱و 2هکتار زمین مزروعی جمعاً به ارزش بیش از 30 میلیاردتومان رو بعد از شهادت شهید وقف توسعه و تحقیق علمی با اولویت کرده! 💬 محسن پورعرب http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | مدل آرژانتینی مارادونا چه چیزهایی را می فهمید که سیاستمداران نمی دانستند؟ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃 مرگ آقام برخلاف یتیمی وبی پناه شدن من برای مهری خالی از لطف نبود. میتونست باحقوق بازنشستگی و سود کرایه بدست اومده از حجره ی پدری آقای خدابیامرزم هرچقدر دلش خواست خرج خودش ودوتا پسراش کنه و با من عین یک کلفتی که همیشه منت نگهداری مو تو سر فامیل میکوبوند رفتار کنه! به اندازه ی تمام این سی سال عمرم از مهری متتفرم. اون منو تبدیل به یک دختر منزوی تو اون روزگار و یک موجود کثیف تو امروزکرد. اون کاری کرد تو خونه ی خودم احساس خفگی کنم و مجبورم کرد در زمان دانشجوییم از اون خونه برم و در خوابگاه زندگی کنم. اما من کم کم یاد گرفتم چطوری حقمو ازش بگیرم. به محض بیست ودو ساله شدنم ادعای میراثم رو کردم و سهم خودم رو از اموال و املاک پدرم گرفتم وبا سهمم یک خونه نقلی خریدم تا دیگه مجبور نباشم جایی زندگی کنم که بهترین خاطراتم رو به بدترین شرایط بدل کرد. اما در دوران نوجوانی خوشبختیهای من زمانی تکمیل شد که عاطفه هم به اجبار شغل پدرش به اروپا مهاجرت کرد و من رو با یک دنیا درد و رنج وتنهایی تنها گذاشت. بی اختیار با بیاد آوردن روزهای با او بودنم اشکم سرازیر شد و آرزو کردم کاش بازهم عاطفه را ببینم. غرق در افکارم بودم که متوجه شدم جلوی محوطه ی مسجد دیگر کسی نیست. نمیدونم پیش نماز جوون وجدید مسجد و جوونهای دوروبرش کی رفته بودند. دلم به یکباره گرفت. باز احساس تنهایی کردم. از رو نیمکت بلند شدم و مانتوی کوتاهمو که غبار نیمکت بروش نشسته بود رو پاک کردم. هنوز رطوبت اشک رو گونه هام بود. با گوشه ی دستم صورتم رو پاک کردم و بی اعتنا به نگاه کثیف وهرز یک مردک بی سروپا و بدترکیب راهمو کج کردم و بسمت خیابون راه افتادم. ادامه دارد.. به قلم✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
💢 | اینفوگرافیک 💠 🔻ویژگی های شخصیتی 🔹دستاورد بزرگ زندگی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🔺 http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
هدایت شده از خبرگزاری فارس
آیت‌الله محمد یزدی دار فانی را وداع گفت او عضو خبرگان رهبری بود و چندی پیش به‌علت بیماری از عضویت شورای نگهبان استعغا کرد. ریاست مجلس خبرگان، ریاست قوه قضاییه، ریاست جامعه مدرسین قم، عضو شورای نگهبان و نمایندگی مجلس را در کارنامه داشت. @Farsna
🔷سوابق در خدمت به ایرانیان! 🔵 «حسن عابدینی»، کارشناس صداوسیما و تحلیلگر مسائل در نوشت: شهیدان مسعود علی محمدی دی ۸۸، مجید شهریاری آذر ۸۹، داریوش رضایی‌نژاد مرداد ۹۰، مصطفی احمدی روشن دی ۹۰، خرابکاری صنعتی و ارسال استاکس نت در تأسیسات تیر ۸۹، اجرایی کردن قانون تحریم‌های جامع CISSADA در آبان ۹۰ و در ۹۴، از کارنامه پدرخوانده بایدن [اوباما] در قبال ایران است». 🔴 بایدن در طول 8 سال ریاست اوباما، معاون اول وی بود و طی این مدت، بسیاری از و فشارها بر ایران، با مشورت و پیشنهاد او انجام گرفته است. ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔸فرمانده سپاه: منتظر واکنش قاطع باشید. 🔹 فرمانده کل در حاشیه مراسم گرامیداشت دانشمند شهید، محسن زاده گفت: «به ملت عزیز ایران اطمینان می‌دهیم که واکنش قاطعی نسبت به ترور خود خواهیم داشت. 💢دشمنان باید منتظر واکنش‌های جمهوری باشند، با کیفیت و وضعیتی که خودمان تعیین می‌کنیم». ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مذاکرات آنلاین زم با ربع پهلوی و گروه های ضد انقلاب بخش یک ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ترانزیت جاسوس بخش دوم ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زم چرا و چگونه با سرویس اطلاعاتی فرانسه همراه می شود؟ بخش چهارم ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زم: من لیدر اغتشاشات دی ماه 96 بودم بخش سوم ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای حمله موشکی زم به نقاط حساس و امنیتی کشور بخش شش ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
🔶ماجرای و !!! ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد! هیچ وقت!!! دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود . صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم ، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم!!! خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم... چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید! شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست ؟؟؟ !!! در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم ! پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند!!! چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟! حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد: "من آدم زمختی هستم" زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛ فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه... میوه داشتیم یا نه... همه چیز کافی بود: من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک . پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...! 🌹مواظب مهربانی های دیگران به ویژه پدر ومادرها باشیم ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h