‹ رد ِخــون ›
-
مبهوت جمالش شدم
و طرز نگاهش
با چادر و
آن مقنعه و موی سیاهش .
ظاهرم از خنده پُر شد
تا نبینی غصهام
این نقاب خسته را
با خود به گورم میبرم .
‹ رد ِخــون ›
-
تا رسیدم دم ایوان نجف فهمیدم ،
نه فقط شاه نجف ، شاه جهان است علی .