eitaa logo
'𝘋𝘦𝘭𝘶𝘴𝘪𝘰𝘯‌. انتقال‌یافته
224 دنبال‌کننده
57 عکس
8 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حرفی‌بزن،صدایت‌را‌ببوسم؛
جان‌و‌جهان‌تویی‌و‌بس!
یکی‌ازقلبش‌برات‌مایه‌میذاره، یکی‌محل‌سگ‌بهت‌نمیذاره؛ تامیتونی‌دنبال‌دومیش‌بدو،چون‌لیاقت‌اولی‌رونداری!..
اگر‌او‌برای‌تو‌ساخته‌شده، من‌برای‌تو‌ویران‌شده‌ام!
تسکین‌تمام‌درد‌هایم‌،تنها‌آغوش‌توست.
شوقِ‌رسیدن،عرضه‌ی‌نگه‌داشتن‌میخواد!
می‌دهم‌جان،مَرو‌از‌من؛
زیراکه‌مردگان‌این‌سال،عاشق‌ترین‌زندگان‌بوده‌اند؛
بی‌روی‌خوش‌تو‌زنده‌بودن،مرگ‌است‌به‌نام‌زندگانی!
و‌آنکس‌که‌تورا‌،بی‌تو‌کند،‌یارِتواوست!
نظری‌کن،که‌به‌جان‌آمدم‌از‌دلتنگی!
استادادبیات‌با‌نگاهی‌به‌دانشجویانش‌گفت: عشق‌چیست؟ کلاس‌در‌همهمه‌ای‌فرو‌رفت،هرکس‌از‌گوشه‌ای‌چیزی‌می‌گفت؛ بعدازآنها‌خواست‌نظرات‌خود‌را‌بر‌روی‌کاغذ‌نوشته،و‌به‌او‌تحویل‌بدهند؛ دخترجوانی‌که‌بر‌روی‌آخرین‌صندلی‌کلاس‌نشسته‌بود،بی‌آنکه‌چیزی‌بنویسد،استاد‌را‌می‌نگریست.. استاد‌پوزخندی‌‌زد‌وطعنه‌آمیز‌گفت: حضوردر‌کلاس‌برای‌نمره‌آوردن‌از‌این‌درس‌کافی‌نیست؛اگر‌تنبلی‌را‌کنار‌بگذارید‌و‌کمی‌تلاش‌کنید،مجبور‌نمی‌شوید‌برای‌چندمین‌بار‌این‌درس‌را‌بگیرید. تعدادی‌از‌دانشجویان‌نگاه‌استاد‌را‌دنبال‌کردند‌تا‌مخاطب‌این‌جملات‌را‌بیابند،و‌برخی‌تک‌خنده‌ای‌کردند. دختر‌،شرمنده‌و‌خجالت‌زده‌نگاهش‌را‌از‌استاد‌گرفت‌و‌مشغول‌نوشتن‌شد؛بعد‌از‌مدتی‌کاغذ‌را‌روی‌میز‌گذاشت‌و‌کلاس‌را‌ترک‌کرد.. همه‌ی‌کاغذها‌جمع‌شدند‌؛استاد‌با‌صدایی‌رسا،شروع‌به‌خواندن‌آنها‌کردو‌هرجمله‌ای‌که‌از‌نظرش‌جای‌بحث‌داشت‌را‌با‌خطی‌درشت‌روی‌تابلو‌می‌نوشت. ناگهان‌نگاهش‌بر‌روی‌برگه‌ای‌ثابت‌ماند؛حالت‌چهره‌اش‌دگرگون‌شد‌و‌چند‌لحظه‌ای‌سکوت‌کرد. با‌قدم‌هایی‌آرام‌و‌سنگین‌به‌سمت‌تابلو‌رفت،خطی‌بر‌روی‌تمام‌جملات‌کشید‌و‌نوشت: «عشق،وسیع‌تر‌از‌قضاوت‌ماست!» و‌بعد،به‌صندلی‌آخر‌کلاس‌‌که‌حالاخالی‌بود،خیره‌شد؛ هیچکدام‌از‌دانشجویان‌متوجه‌علت‌این‌رفتار‌نشدند‌،اما.. بر‌روی‌کاغذی‌که‌در‌دست‌استاد‌بود،این‌چنین‌نوشته‌شده‌بود: «عشق،برگه‌ی‌امتحان‌سفیدی‌است‌که‌هر‌ترم،خطی‌از‌غرور‌بررویش‌کشیدی‌و‌نخواندی‌اش؛ عشق‌امروز،برروی‌صندلی‌آخرکلاست‌مرد!..»
بیابغلم‌کن‌و‌صداهای‌توی‌سرمو‌ساکت‌کن .
من؟من‌که‌بیشتراز‌همه‌ی‌اینا‌دوستت‌داشتم!
گَر‌با‌دِگَران‌بِه‌زِ‌منی؛وای‌به‌مَن.. وَر‌باهمه‌کس‌همچو‌منی؛‌وای‌همه!
اما‌من‌تمامی‌آهنگام‌و‌به‌یاد‌تو‌گوش‌میدم..!
خطاب‌به‌صمیمی‌ترین‌آدم‌زندگیم: به‌قول‌شایع.. یه‌بار‌میگم‌و‌دیگه‌نه! شما‌تکون‌نمیخوری‌از‌پیش‌من:)
حیف‌که‌مانده‌پیش‌من‌،خاطره‌ات‌به‌جای‌تو!