24 - Naqsh Bandi [Mozamel] [Qiyamah] [Nazeat 27-33] - @TelavatZibaQuran.mp3
20.66M
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿۱﴾
اى جامه به خويشتن فرو پيچيده.
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۲﴾
به پا خيز شب را مگر اندكى.
نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا ﴿۳﴾
نیمی از شب، یا کمی از نیمه بکاه (تا به یک سوم شب میرسد).
🎵 تلاوت زیبا و ماندگار سوره های مبارکه مزمل، قیامه و آیات 29 تا 33 سوره مبارکه نازعات با صدای استاد سید محمد نقشبندی
🌼@bshmk33
#فاطمیه_ 😔
الا که صاحب عزای تمام غمهایی
دوباره فاطمیه آمده؛ نمیآیی؟
کجا سیاه، به تن کردهای غریبانه
کجا به سینه خود میزنی به تنهایی
#یاصاحبالزمان
🏴😔
🌼@bshmk33
🏴 ... #فاطمیه
دلم از روضه های فاطمیه
گرفته در هوای فاطمیه
بیا ای التیام روی نیلی
بیا صاحب عزای فاطمیه 😔
#یا_مهدے_ادرکنـــــے
... 🏴
🌼@bshmk33
🔥😔
#فاطمیه_
بہ نام سورهے ڪوثَر بہ عصمٺِ مـادر
بہ نام زینب ڪبرے، شڪوه سر تا سر
شروع شُد غَمِ ڪوچہ، درسٺ آنجا ڪه
شڪسٺ هیبٺِ مردے بہ سختےِ حیدر
#اللهمعجللولیڪالفرج
🌼@bshmk33
#فاطمیه
✍ماجرای کوچه و شهادت 😔
کوچه ای بی صدا و یک مادر
عده ای بی حیا و یک مادر
پسرش داشت صحنه را می دید
سیلی بی هوا و یک مادر
نه فقط تازیانه و سیلی
سیلی و ناسزا و یک مادر
موی او شد سفید در کوچه
زخم ها طعنه ها و یک مادر
جای یک دست روی صورت او
دست نامردها و یک مادر
کینه دارند از علی این ها
حملۀ کینه ها و یک مادر
ناگهان راه خانه را گم کرد
ناله ای بی صدا و یک مادر
آخرِ روضه است این جمله
عده ای بی حیا و یک مادر
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🍁😔🍁😔🍁
🌼@bshmk33
#فدک
#خطبهءفدک
✔️ متن و ترجمه ی خطبه ی فدک [۱۱]
➖➖▪️▪️📓🗞..🖊
وَ اَنْتُمُ الاْنَ تَزْعُمُونَ اَنْ لا إِرْثَ لَنا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لا حَظَّ! «أَفَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ» تَبْغُونَ؟ «وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ». أَفَلا تَعْلَمُونَ؟! بَلى، قَدْ تَجَلّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضّاحِيَةِ اَنِّى إِبْنَتُهُ.
أَيْهاً مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ، أَ اُبْتَزُّ إِرْثَ أَبِى؟ يَابْنَ أَبِىقُحافَةَ، أَفِى كِتابِ اللّهِ اَنْ تَرِثَ اَباكَ وَ لا اَرِثَ أَبِى؟! لَقَدْ جِئْتَ «شَيْئاً فَرِيّاً»، جُرْأَةً مِنْكُمْ عَلى قَطِيعَةِ الرَّحِمِ وَ نَكْثِ الْعَهْدِ! أَ فَعَلى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ «وَراءَ ظُهُورِكُمْ»؟
و اكنون شمايان مى پنداريد كه ما اهل بيت را نه ارثى است و نه بهره اى؟ «آيا حكم جاهليت را پى مى جوييد؟» (مائده / ۵۰) «و كيست بهتر از خداوند در حاكميّت اهل يقين؟» (مائده / ۵۰) آيا نمى دانيد؟ آرى، همانند خورشيد تابان برايتان روشن است كه من دختر او [رسول خدا] هستم!
وَه مسلمانان بس كنيد! آيا به زور، ارث پدرم از من گرفته شود؟ اى پسر ابى قحافه؛ آيا اين در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث برى و من از پدرم ارث نبرم؟ اگر چنين است، «نكته اى شگفت آورده اى!» (مريم / ۲۷) به قطع رحم و شكستن پيمان به جرأت اقدام كرده اى! پس آيا به عمد كتاب خدا را ترك كرده و «به پشت سرخود انداخته ايد؟» (انعام / ۹۴)
➖➖▪️▪️📓🗞..🖊
📚شکوه یاس، ص ۳۶، سیدحسین حسینی
🌼@bshmk33
#فدک
#خطبهءفدک
✔️ متن و ترجمه ی خطبه ی فدک [۱۰]
➖➖▪️▪️📓🗞..🖊
بِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ! «أَلا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ» فَهَيْهاتَ مِنْكُمْ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ «اَنّى تُؤْفَكُونَ»؟! وَ كِتابُ اللّهِ بَيْنَ اَظْهُرِكُمْ. أُمُورُهُ ظاهِرَةٌ وَ اَحْكامُهُ زاهِرَةٌ وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ وَ زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ أَوامِرُهُ واضِحَةٌ، قَدْخَلَّفْتُمُوهُ وَرآءَ ظُهُورِكُمْ.
أَرَغْبَةً ـ وَيْحَكُمْ ـ عَنْهُ تُرِيدُونَ أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ؟ «بِئْسَ لِلظّالِمِينَ بَدَلاً» «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ» ثُمَّ لَمْتَلْبَثُوا اِلاّ رَيْثَ اَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُها وَ يَسْلَسَ قِيادُها، ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَها.
وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِىِّ وَ اِطْفاءِ اَنْوارِ الدِّينِ الْجَلِىِّ وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِىِّ الصَّفِىِّ، تَشْرَبُونَ حَسْواً فِى ارْتِغاءٍ.
وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِى الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ الْمُدى، وَ وَخْزِ السِّنانِ فِى الْحَشا.
البته اين كارها را به بهانه ى ترس از بروز فتنه، شتابان انجام داديد در حالى كه به گفته ى قرآن «هان كه در فتنه افتادند و همانا جهنّم، كافران را فراخواهد گرفت». (توبه / ۴۹) از شما بعيد و دور بود! چگونه چنين كرديد؟! چرا و «به كدام راه انحرافى مى رويد؟!» (انعام/ ۹۵)
حال آن كه كتاب خدا در ديدگاه شماست؛ كتابى كه موضوعاتش روشن و احكامش درخشان و پرچم ها و علاماتش تابان و دورباش هايش فروزان و فرمان هايش واضح است. ليكن شما آن را به پشت سر خود افكنديد. واى بر شما! آيا از قرآن گريختيد؟ يا غير آن را [در كارهايتان] حاكم نموديد؟
«ستمگران را چه جايگزينى است [كه مخالف قرآن كنند]». (كهف / ۵۰)
«و هركس به جز اسلام دينى بجويد، هرگز از او پذيرفته نبوده، در جهان ديگر از زيان كاران خواهد بود». (آل عمران / ۸۵)
آن گاه درنگ نكرديد؛ مگر به اندازه اى كه مركب خلافت آرام گيرد و مهارش به دست آيد. در آن هنگام به افروختن آتش آن و شعله ور كردن جرقه هايش پرداختيد.
و بانگ شيطان گمراه گر را پاسخ گفتيد و به خاموش كردن فروغ دين و روش هاى پيامبر برگزيده برخواستيد و به نيرنگ و حيله رفتار كرديد؛ مانند آن كه به بهانه ى گرفتن كف روى شير، آن را جرعه جرعه مى نوشيد. و نسبت به اهل بيت و فرزندان او [پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم] در ميان مخفى گاه ها گام برداشتيد و ما بسان خنجرى بر گلو خليده و نيزه اى بر دل فرو نشسته، شكيبايى كرديم.
➖➖▪️▪️📓🗞..🖊
📚شکوه یاس، ص ۳۲-۳۴، سیدحسین حسینی
🌼@bshmk33
سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. وی با علاقه و عشقی وصف ناشدنی به روحانیت و به قصد ادامه راه آبا و اجداد خود، در اواخر سال 1320، پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد. شهید از طرف مادر به سادات درچه اصفهان منتسب و از طرف پدر میرلوحی است.
شهید عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، دانشمندی روحانی بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وکالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.
مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با (داور) وزیر عدلیه ی رضاخان، غیرت علویش به جوش آمد و یک سیلی نثار وی کرد که در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
علی اکبر داور وزیر عدلیه رضاخان
شهید نواب پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت اللَّه سیدابوالحسن اصفهانی جهت مبارزه با کجرویهای کسروی به ایران آمد و با تشکیل "جمعیت فداییان اسلام" به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی این جمعیت میباشد.
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگیناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نامهای خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت گردید.
شهید پس از ورود به نجف اشرف، بدون کوچکترین درنگی به فراگیری مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگی با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله صاحب کتاب جهانی و کم نظیر الغدیر، آیت الله علامه امینی قدس سره برقرار کردعد از شهریور 1320 و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار شرایط دشواری شد، از یک طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت و از طرف دیگر سود جویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می کردند و از طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا آنچه رضاخان از طریق زور قلدری نتوانسته بود انجام دهد، از طریق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند.
۱ 👇👇👇
فداییان اسلام «هژیر» را اعدام انقلابی کردند و با نامزد نمودن آیت الله کاشانی و مصدق، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت.با وجود این که نواب میانه ی خوبی با ملی گراها نداشت، اما با توجه به رهبریت آیت الله کاشانی و به منظور وحدت مبارزات اسلامی و ملی، از همگامی و همراهی با آن ها دریغ نورزید فداییان اسلام از راه تشکیل جلسات تفسیر قرآن و اسلام شناسی بر اساس مکتب تشیع، به فعالیت خود ادامه می دادند و پرچم سبز و سفید خود را با کلمات زیبای «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله» آراسته بودند.
عبدالحسین هژیر
در اول آذر 1334، نواب و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و جمعی دیگر از فداییان اسلام دستگیر شدند و در یک محاکمه ی فرمایشی نواب، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر محکوم به اعدام شدن
تقاضای شهید نواب در پای جوخه اعدام
سحرگاه يكشنبه 27 ديماه سال 1334 اعضاي فداييان اسلام را از لشگر يك پياده به محل لشگر دو زرهي بردند. در وسط سالن پادگان وسايل شخصي آنان بر زمين ريخته بود, نواب جلو رفت عمامه و عبايش را برداشت, و با لبخند به دوستانش گفت: «به جدم قسم با همين لباس شهيد ميشوم.» رهبر فداييان براي آخرين مرتبه يارانش را در آغوش گرفت. ثانيه تلخ خداحافظي براي او به شوق ديدار در بهشت سخت نبود. آنان صبور و استوار به سلولهاي انفرادي خود رفتند. نزديك صبح جوخة اعدام در كنار ميدان بزرگ پادگان به خط ايستادند, نواب و يارانش از سلول بيرون آمدند. ناگهان سيد محمد واحدي فرياد زد: «الله اكبر, الله اكبر» به اشاره سرهنگ اللهياري پاسباني دست بر دهان سيد محمد گذاشت.
زندانيان از روزنه در به بيرون نگاه ميكردند. سرهنگ پرسيد: «اگر خواسته اي داريد بگوييد؟» سيد تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر ميكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر ميشود. رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خليلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام فاطمه زهرا (س) منتظر ماست.» پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه ميكردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود.
سخن آخر
پس از اتمام نماز عشق سيد بار ديگر امت جدش را هدايت نمود : «شما بندگاني ضعيف در برابر خداي جهان هستيد, چند روزه دنيا به زودي ميگذرد, كاري كنيد كه در جهان ديگر در برابر آفريدگارتان شرمنده نباشيد. شما به دستور شاه ستمگر ما را شهيد مي كنيد ولي طولي نمي كشد كه همگي از اين كردار زشت پشيمان مي شويد. آن روز پشيماني ديگر سودي ندارد. شما بايد سرباز اسلام باشيد و در راه دين بجنگيد نه اين كه سلاحتان را براي حفظ حكومت شاه رو به سينه عاشقان اسلام نشانه بگيريد. روزي حقايق آشكار مي شود و آن وقت از اينكه از شاه حمايت كرده ايد, پشيمان خواهيد شد. اي افسران و مقامات عالي مرتبه ارتش شما هم به جاي اينكه خود را به حكومت پوسيده و فاسد شاهنشاهي بفروشيد به اسلام رو بياوريد تا در دو جهان به عزت برسيد. فريب اين درجه ها و مقامات ظاهري را نخوريد و بدانيد كه قيامت بسيار نزديك است. والسلام.»
ماجرای نبش قبر شهید نواب
پیکر شهید نواب صفوی ابتدا در روستای مسگرآباد (واقع در شرق تهران) تدفین شد اما بعداً با اجازه مرحوم آیتالله مرعشی نجفی و با اقامه مجدد نماز میت توسط این مرجع عالیقدر، به قم منتقل و در قبرستان وادیالسلام این شهر خاکسپاری شد.
🌼@bshmk33
فعالیت های شهید نواب
«احمد کسروی» از جمله افرادی بود که خط معارض و مهاجم علیه اسلام تشیع را دنبال می کرد. او نه تنها در کتاب «شیعی گری» به روحانیت، مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم علیهم السلام حمله می کرد، بلکه در کتاب های صوفی گری، بهاییگری، مادی گری و حتی تاریخ مشروطیت، مقدسات دینی و روحانیت را مورد حمله قرار داد.
نواب با کتاب های کسروی در نجف آشنا شد و موجی از احساسات مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت. کتاب ها را نزد علما برد و از آنها نظر خواست. همه حکم به مهدور الدم بودن نویسنده ی کتاب ها دادند.
احمد کسروی
سید در اواخر 1323، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه کسروی رفت و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه ی شیعه علیهم السلام و روحانیت برحذر داشت و وقتی مطمئن گردید که وی اصلاح پذیر نیست، آماده اجرای حکم الهی شد.
شهید نواب در هشتم اردیبهشت 1324، در سر چهارراه حشمت الدوله به کسروی حمله کرد ولی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. بعد از آزادی از زندان، موجودیت فداییان اسلام را طی یک اعلامیه ی رسمی با جمله هوالعزیز و تیتر « دین و انتقام» اعلام کرد و اعدام کسروی را پیگیری نمود.
نواب صفوی به تدریج با جاذبه خود، جوانانی چون شهید سید حسین امامی را جذب نمود و امامی در 20 اسفند 1324، بر کسروی یورش برد و او را زیر ضربات اسلحه ی سرد و گرم قرار داد و چون فرشته ی قهر جانش را گرفت. فداییان اسلام و مجریان حکم الهی دستگیر شدند و خبر اعدام انقلابی کسروی در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور نمود.
بعد از سال 1327، که جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروه های مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرار داد «گس گلشاییان» گردید، رژیم استبدادی شاه برای این که حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط «هژیر» دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانه ی ترور شاه و دست داشتن آیت الله کاشانی در این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید کرد.
۲ 👇👇👇
فدائیان اسلام تا پیش از استوار شدن جایگاه آیت الله بروجردی مورد حمایت برخی مراجع قم از جمله آیت الله محمد تقی خوانساری بودند. اما بنابر روایات شفاهی موجود از سال ۱۳۲۹ش به بعد نواب و طرفدارانش مشکلاتی با دستگاه آیت الله بروجردی پیدا کردند.
ریشه این اختلافات را در نوع نگاه و نگرش فدائیان که سخت سیاسی بودند با آیت الله بروجردی که چنین نگاهی به سیاست و مداخله در آن نداشت (تا جایی که هیچ مداخلهای در جریان ملی شدن صنعت نفت نکرد) دانستهاند.این اختلافات با ورود و نفوذ فدائیان در حوزه علمیه قم شدت گرفت و تا منازعات فیزیکی برخی منسوبین به بیت آیت الله بروجردی از جمله فردی به نام شیخ علی لر با شماری از فدائیان پیش رفت.
مطابق برخی نقلها آیت الله بروجردی در یکی از جلسات درس خود و در یکی از برخوردهای مستقیم با فدائیان اسلام میگوید: «دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست. با تهدید و غصب اموال مردم که نمیشود مبارزه کرد.» این سخنان در پی نامههایی بود که در شکایت از فدائیان به وی رسیده بود.
برخی افراد بروز این اختلافات و موضعگیریها را حاصل اقدامات برخی افراد مشکوک میدانند که هم میان طرفداران فدائیان در قم و هم در میان هواداران آیت الله بروجردی حضور داشتند.
در کنار این جریانات، خاطرات مختلفی درباره کمکهای مالی آیت الله بروجردی به فدائیان و به خصوص نواب صفوی وجود دارد.نواب در یکی از بازجوییها با اذعان به اعلمیت آیت الله بروجردی و درباره عدم اقدام سیاسی توسط وی میگوید: «من سرباز اسلام هستم و آقای بروجردی افسر هستند. و تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمیرود. ایشان، مقامشان عالیتر است و از طرفی، ما هستیم، اگر ما نبودیم، ایشان اقدام میفرمودند. و با وجود ما، لازم نیست که ایشان اقدام بکند.» آیت الله بروجردی در قضیه اعدام نواب صفوی و فدائیان اسلام دخالتی نکرد که البته این را ناشی از اطمینان وی به عدم اعدام آنان توسط رژیم میدانند.
🌼@bshmk33