eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
674 دنبال‌کننده
51.6هزار عکس
33.7هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰رسول خدا صلی الله علیه وآله: ✍أَلَا وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى الْبَاكِينَ عَلَى الْحُسَيْنِ رَحْمَةً وَ شَفَقَةً وَ اللَّاعِنِينَ لِأَعْدَائِهِمْ وَ الْمُمْتَلِئِينَ عَلَيْهِمْ غَيْظاً وَ حَنَقا.  ⚫️آگاه باشيد؛ خدا بر گريه‏ كنندگان حسين،و اشخاصى كه دشمنان او را لعنت كنند، و افرادى كه قلبشان از غيظ و غضب بر آنان پر باشد، صلوات و رحمت می‌فرستد. 📚مستدرک سفینةالبحار، ج۷، ص۲۱۱ ➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بستن آب بر کاروان سیدالشهدا قسمت هفتم توضیحات کامل استاد رجبی دوانی درباره وقایع روز هفتم محرم 🔻دستور بستن آب بر سپاه سیدالشهدا 🔻بستن آب بر عثمان و کمک رسانی امیرالمؤمنین و حسنین برای رساندن آب 🔻 اعزام 20 نفر توسط امام حسین برای آوردن آب ➯@Bshmk33
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅دریای خون 👈 وقتی که امیرالمومنین(ع) برای مظلومیت امام حسین بشدت گریه کرد🖤 🔰 @Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻ظهورات عاشورایی تاریخ انقلاب ۱. پیش از شما، مصائب کربلا را شنیده بودیم و از آنها در ذهن خویش، تصاویر تلخ می‌آفریدیم، اما شما گوشه‌ای از آنچه که تاریخ کربلا به خود دیده بود را در برابر چشم‌های مبهوت ما نمایان کردید. شما کربلا را به اکنون آوردید و ما را به شهود حقیقت سرخ فراخواندید. اگر مشاهده‌ی مصائب شما، این‌چنین آتش حزن و بی‌قراری به دل‌مان افکند، پس در کربلا چه گذشته است؟! ۲. دریافتیم که به‌راستی، همه‌ی زمین‌ها، کربلاست و همه‌ی زمان‌ها، عاشورا. و بیش از همه، این تاریخ قدسی انقلاب است که می‌تواند حقایق کربلا را در عالم و آدم خویش، تجسم ببخشد. این انقلاب، نه‌فقط در امتداد کربلاست، بلکه تجلی آن در تاریخ کنونی‌ست. این انقلاب در متن صیرورت قدسی‌اش، مهاجران مشتاقی همچون آرمان و روح‌الله را به قافله‌‌ی خونین کربلا ملحق می‌کند. هر تاریخی به قدر استعداد خویش می‌تواند مجرا و مسیر ظهور کربلا شود و تاریخ انقلابی ما، در قله‌ی بضاعت‌ها و امکان‌ها درونی نشسته است. ازاین‌رو، رویدادها و انسان‌هایش، بیشترین شباهت را به تاریخ کربلا دارد. ۳. تقدیر این بود که پاره‌ای از تاریخ کربلایی سال شصت‌ویک هجری، قرن‌ها پس از آن و در خیابان‌های شلوغی که سرشار از غربت و تنهایی‌تان بود، تکرار شود؛ بی‌پروا و خون‌بار. ما دیدیم که درندگان یزیدی، بر پیکرتان زخم نشاندند و سنگ افکندند و پا کوفتند. ما دیدیم که در هجوم گله‌ی ناکسان، محاصره شدید و ذره‌ذره، طعم درد را چشیدید تا جان سپردید. آری، این بار روضه را نشنیدیم بلکه دیدیم. السلام علیک یا أباعبدالله‌الحسین. مهدی جمشیدی ➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞تحقیقات انجام شده پزشکی روز بر اثراث گریه و سینه زنی بر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که تا کنون نمی دانستیم کلیپ را چندین مرتبه با آرامش و دقت گوش دهید و برای دیگران هم ارسال کنید ارسال آن ان شاءالله صدقه ای ماندگار خواهد بود. ➯@Bshmk33
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) ⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند. 🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه می‌توانستند به خیمه‌ها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانی‌ها و مجالس به آن اشاره شده است. 💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند. ▫️ حال سوال اینجاست چرا؟ 💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند: 🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف. ▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند. حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت می‌کردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد. همه از چشمان قمر بنی هاشم می‌ترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک می‌شود. به حرمله گفت: 🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه می‌کند، همچون روباه به گوشه ای می‌گریزد. 🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند. ⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد. 📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲) 🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت. 🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳) (و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می‌گردند.) ⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》 (۲). عین این جمله در کتاب‌های 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است. (۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء 🏷 @Bshmk33
💕شمر نمازش را میخواند، روزه‌اش را هم میگرفت، آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد، و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود... معاویه و ابن‌زیاد و عمربن‌سعد هم همینطور..... یادمان باشد، زیارت عاشورا که میخوانیم وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش: لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم: نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!! مایی که گاه خودمان را "ارزانتر" از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشیم...... جمله ای بس سنگین از شهید آوینی: "کربلا"به رفتن نیست... به شدن است!.. که اگر به رفتن بود! شمر هم "کربلایی" است! ➯@Bshmk33
🍃 بخشی از زیبــائی‌های🍃 ↯↯‌ وقــایــع کــــــربـــلا ↯↯ ✿ زيباترین ↯ همراه کردن زهير با امام حسین علیه‌السلام توسط همسرش ✿ زيباترين ↯ توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين علیه‌السلام ✿ زيباترين ↯ آب نخوردن حضرت اباالفضل علیه‌السلام در شط فرات ✿ زيباترين ↯ نبرد حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام با دشمن ✿ زيباترين ↯ پرتاب کردن سر وهب توسط مادرش به طرف دشمن ✿ زيباترين ↯ احلیٰ مِن الْعَسَل جناب قاسم ابن الحسن علیه‌السلام ✿ زيباترين ↯ تقديم عون و محمد به امام حسين علیه‌السلام توسط مادرشان حضرت زينب سلام الله علیها ✿ زيباترين ↯ نماز ظهر عاشورا در زير باران تير ✿ زيباترين ↯ حائل قرار دادن دست ها، توسط عبدالله ابن الحسن علیه‌السلام و دفاع از عمو ✿ زيباترين ↯ سخنرانی امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زينب سلام الله علیها در کاخ ظلم ❗️ از همه زیبائی‌ها زيباتر، جمله «ما رأيتُ إلّٰا جميلاً» که حضرت زينب سلام الله علیها حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب، چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: ⇦ غیر از زیبائی‌ چیزی ندیدم ⇨ ➯@Bshmk33
🔶امام موسی صدر آیا می شنوی؟ ای کسی که برای امام حسین اندوهگین هستی و بر امام حسین گریه می کنی، امروز هر چه فساد بیشتر شود و اصلاح جامعه کمتر، کمکی است برای به نابودی کشاندن اهداف امام حسین. اهدافی که امام حسین برای آنها کشته شد. ➯@Bshmk33
حسین ،ع، کیست ✨💫✨💫✨ این حسین کیست که درقلب جهان جا دارد ✨💫✨⚡️🤔🤔🤔⚡️ این همه عاشق و دیوانه و شیدا ، دارد این حسین کیست که نام کرمش در دو جهان ، این چنین پیش خدا رتبه اعلا دارد ✨💫✨ این حسین کیست که درقتلگه کرب وبلا رقص او دربر شمشیر ، تماشا دارد ⚡️ این حسین کیست که درسلسله عرش خدا این همه از غم این داغ ،،، مُعزّا دارد ، محرم ماه پیروزی خون برشمشیر است اسلام علیک یا ابا عبد الله الحسین ع✨ ➯@Bshmk33
‼️ ✅امام حسین(ع) در واقعه کربلا 57 سال سن داشت و حضرت ابوالفضل 34 ساله بودند! ✅شمر و مادر حضرت ابوالفضل از یک قبیله بودند و بنا بر رسم اعراب، افراد هم قیبله را فامیل میدانستند. شمر قبل از حمله به سپاه امام حسین(ع) رو به سپاه امام کرد و فریاد زد" خواهرزادگانم در امان هستند"(منظور حضرت عباس و برادرانش بود! ). حضرت عباس در جواب گفتند تو اگر دایی ما هستی چطور به ما امان میدهی اما به فرزند رسول خدا نه؟؟! ✅شهر‌بانو شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع) بود .عده ای معتقدند شهربانو شاهزاده ایرانی، پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت! ✅شمر 16 بار پای پیاده به حج رفته بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه حضرت علی بود و در آن جنگ جانباز شد و تا مرز شهادت پیشرفت. مناجات های شمر را اگر کسی بخواند و نداند مناجات شمر است اشک شما را در خواهد آورد. ✅ آیا میدانید امام حسین (ع)، نسبتا ثروتمند بودند و لباسهای زیبا بر تن میکردند. چنان که وقتی دعای عرفه ی معروفشان را میخواندند و میگریستند، مردم محلّی فکر میکردند یک فرد گناهکار و همه کاره متموّل، در حال توبه است؟(برخلاف باور عموم که اکثرا امامان را فقیر و با لباسهای مندرس تصوّر میکنند) ✅امام سجاد در واقعه کربلا به روایتی 24 سال سن داشت و فرزند او امام محمد باقر هم در واقعه کربلا حضور داشت و در آن زمان 3یا 4ساله بود! ✅ بعد ازشهادت امام حسین (ع)، دشمن دست از مظلوم کشی برنمیدارد و 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر غیر از زخمهای تیر به بدن آن حضرت میزند! ✅رنگ موی شمر قرمز بود و در روایت های تاریخی آمده وقتی شمر به دستور مختار دستگیر شد، مختار سر از بدن «شمر» را جدا کرد و او را در دیگ سوزان انداخت و برخی میگویند بدن شمر تکه تکه شد و خوراک سگها گردید. اما در افسانه ها آمده سگی قرمز از دیگی که شمر را در آن انداختند بیرون آمد و گریخت! که تلفیقی از دو اتفاق ذکر شده و نفرت مردم از شمر است! ✅در بحارالنوار نقل شده مدت بارداری امام حسین، حضرت عیسی و حضرت یحیی 6 ماه بود. یعنی این سه بزرگوار 6 ماهه به دنیا آمدند! ➯@Bshmk33
﷽ ✍️ دلنوشته کربلاییِ ، با خداوند متعال در آرزوی جهاد و 🔺خدایا، تو را به مُحرَّم حسین علیه‌السلام مرا هم مَحرَم کن... یا رب الحسین (ع) 🔸خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکرده‌ام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد... 🔹خدایا؛ حسین (ع) رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید... 🔸محرم رو به اتمام است و من هنوز... 🔹خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کرده‌ام که اینگونه باید رنج و فراق بکشم؟ 🔸خدایا؛ می‌دانم... می‌دانم روسیاهم، پرگناهم... 🔹اما... تو را به (ع)... تو را به (س)... تو را به (ع)... 🔸خدایا... دیگر بس است... اصلاً بگذار این‌گونه بگویم... غلط کردم. 🔹خدایا... بگذر... بگذر از گذشته‌ام. ببخش... 🔸باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد. 🔆یا اله العالمین... 🔹ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام داده‌ام. 🔸ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم. 🔹خدایا، تو را به مُحرَّم حسین (ع) مرا هم مَحرَم کن... 🔸این غلام روسیاه پرگناه بی‌پناه را هم پناه بده... 🔹خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز گذراندم... 🔸زنده‌ام به امید دوباره رفتن... 🔹مپسند... مپسند که این‌گونه رنج بکشم... 🔸سینه‌ام دیگر تاب ندارد... 🔹مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟ 🔸یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟ 🔹مگر جز این است که حسین (ع) هم عباس (ع) را برد و هم حُرّ را... 🔸مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جو ْن... 🔹خدایا اگر هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس... 🔸می‌توانستی مرا هم در این دنیا کنی... 🔹می‌توانستی مرا هم آنقدر کنی که فکر هم نباشد جه برسد به رفتن... 🔸می‌توانستی آنقدر وابسته‌ام کنی که نتوانم از داشته‌هایم بکنم... 🔹اما خدایا، از همه چیز دل بریده‌ام... 🔸از زن و فرزندم گذشتم... 🔹دیگر هیچ چیز این برایم ارزشی ندارد جز آنچه که مرا به تو برساند... 🔸خدایا، من از همه چیز این دنیا گذشتم تو نیز از من ... 🔹و این همه را فقط از تو می‌دانم... 🔸پس: ای که مرا خوانده‌ای؛ ... ✍️ ۱۳۹۵/۷/۳۰ دفاع همچنان باقیست ➯@Bshmk33
چشم تو دیدم و چشم تر من ریخت به هم حال با وضع سر تو،سر من ریخت به هم نه علمدارِسپاهم، که سپاهم بودی تا تو پاشیده شدی، لشکر من ریخت به هم مادرم آمده بالای تن بی دستت از به هم ریختنت، مادر من ریخت به هم قبل از آنی که تنم زیر سم اسب رود ازتماشای تنت، پیکر من ریخت به هم صحبت از معجر زینب شده از جا برخیز حرنف معجر شده و خواهر من ریخت به هم بی تو ناموس مرا در ملاءعام برند غیرت الله ببین دختر من ریخت به هم ➯@Bshmk33
☑️ ماجرای نبش قبر حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها در سال ۱۲۴۲ دفن شدن حضرت رقیه سلام الله علیها با غل و زنجیرهای اسارت ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب ‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: جناب سيّد ابراهيم دمشقی كه نَسَبش به سيّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد بعد از نبش قبر حضرت رقیه مدام از شدت گریه و غصه غش می‌کرد! چون به هوش می‌‌آمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف می‌کرد. می‌گفت: بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی، چادر یا لباس سیاه پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم برمی‌خاست. ✍ اما شرح حکایت: قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علماء شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند. والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّی امر كرد كه غسل كنند و لباس‌های پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند. صلحاء و بزرگان در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچكس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌ الله عليها، ميان لحد و كفن صحیح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است. سيّد ابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيّد افتاد، زير بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من... وای بر من... به ما گفته بودند يزيد بن معاویه لعنة الله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون که دختر با پيراهن خودش دفن شده! من بدن را منتقل نمی‌كنم، می‌ترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سيّد، بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگهداشت و گريه می‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند. وقت نماز كه می‌شد سيّد بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز بر می‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. از معجزه آن حضرت اينكه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد. دعای سيّد به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سيّدمصطفی" گذاشت. آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت، او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيدابراهيم واگذار کرد. اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده در آخر اضافه کرده است: آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادی ضربات مجروح بود. پس از در گذشت سيّدابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيّدعبّاس رسيد، فرزندان سيّدابراهيم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ ✍ پی‌نوشت: 📓منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📗اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦ 📕مقتل جامع مقدم، جلد۲، صفحه۲۰۸ 📘تراجم اعلام النساء، جلد۲، صفحه۱۰۳ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ➯@Bshmk33
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه " نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه " این چه خورشید غریبی است که با حال نزار پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه " شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه " هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین " ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه " اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 ➯@Bshmk33