eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
704 دنبال‌کننده
51.3هزار عکس
33.5هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت، بر چگونه گذشت؟ سوالی که در عالم خواب از پرسیده شد و ایشان اینگونه پاسخ دادند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بجز وصآل تو هیچ از خدا نخواسته‌ایم که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو... فروغی بسطامی ♥️ @Bshmk33
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🌸اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ ➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕رمان 🔻قسمت شصت و یکم ▫️چشمانم را گشودم و دیدم همانطور که کنارم نشسته، از گوشه پیشانی تا روی گونه‌ام را دست می‌کشد و طوری با محبت نگاهم می‌کرد که برای یک لحظه ترس تهدیدهای عامر فراموشم شد. ▪️تا دید چشمانم را گشودم، لبخندی دلربا لب‌هایش را ربود؛ طوری که دندان‌هایش مثل مروارید درخشید و برای نخستین بار غرق احساس به رویم خندید: «آروم بخواب عزیزم، من همینجا کنارتم تا تو راحت خوابت ببره! برای سحری بیدارت می‌کنم!» ▫️شاید دلش برای وحشت و لرزش بدنم سوخته بود که لحن و نگاهش لبریز احساس شده و محبت از سرانگشتانش روی صورتم می‌چکید. ▪️همین امشب مرا از آغوشش پس زده بود؛ اینهمه بارش احساسش باورم نمی‌شد و در این نیمه‌شب وحشتناک، فقط همین حس حمایت و نوازش‌های بی‌منت را می‌خواستم که دوباره چشمانم را بستم و در برزخی از وحشت، بلاخره خوابم برد. ▫️نمی‌دانم چقدر از خوابم گذشته بود که از صدای فریادی تمام تنم تکان خورد و روی تخت نیم‌خیز شدم. ▪️مهدی کنارم نبود و سایۀ مردی از مقابل درِ اتاق رد شد که وحشتزده صدا زدم: «مهدی؟» ▫️می‌ترسیدم از جایم تکان بخورم و خبری از او نبود که بدن کرختم را از روی تخت کَندم و با قدم‌هایی سست از اتاق بیرون رفتم. ▪️چندبار صدایش زدم اما در اتاق نشیمن و آشپزخانه نبود، درِ اتاق زینب را آهسته گشودم و از اینکه تختش خالی بود، بیشتر وحشت کردم. ▫️دور خانه می‌چرخیدم و مضطرب مهدی و زینب را صدا می‌زدم و انگار هیچکس در این خانه نبود که جز سکوتی مرگبار، چیزی نمی‌شنیدم. ▪️مطمئن شدم به هر ترفندی بوده، قفل موبایلم را باز کرده و پیام‌های عامر را خوانده و به همین جرم، به همراه زینب ترکم کرده که میان خانه و از اینهمه تنهایی به گریه افتادم. ▫️باورم نمی‌شد بی‌هیچ توضیحی رهایم کرده باشد؛ هنوز مزۀ نوازش‌های آخرش زیر زبانم مانده و حرارت سرانگشتانش روی گونه‌هایم بود که در غربت بغداد و خلوت این خانه، دور خودم می‌چرخیدم و با گریه نامش را صدا می‌زدم. ▪️باید تا خیلی از خانه دور نشده بود، التماسش می‌کردم برگردد که برای برداشتن موبایل به سمت اتاق خواب دویدم و از وحشت آنچه دیدم، قلبم از تپش افتاد. ▫️عامر روی تخت خوابم لَم داده و با نیشخندی به تماشای تنهایی‌ام نشسته بود. همین یک ساعت پیش پیام داده بود و نمی‌فهمیدم چطور وارد خانۀ ما شده و ترسیدم بلایی سر مهدی و زینب آورده باشد که از شدت ترس بی‌اختیار جیغ زدم. ▪️مطمئن بود کسی نیست تا به دادم برسد که با غرور از روی تخت بلند شد و شبیه شکارچی بی‌رحمی که به سمت صیدش برود، با خنده‌ به طرفم می‌آمد. ▫️موهایم بی‌حجاب بود و همین که مرا با این سر و وضع می‌دید، برای کشتن دلم کافی بود تا از اتاق خواب فرار کنم و وحشتزده مهدی را صدا بزنم که ضربه‌ای محکم کمرم را شکست و با صورت به زمین خوردم. ▪️طوری با لگد در کمرم کوبیده بود که احساس کردم استخوان‌هایم در هم خُرد شده و روی زمین از درد به خودم می‌پیچیدم. ▫️پنج ماه بود تنم از دست کتک‌هایش نجات پیدا کرده و دوباره امشب وحشیانه به خانه‌ام آمده بود تا آوار مستی‌اش را سرم خراب کند که امان نمی‌داد تکانی بخورم و بی‌امان می‌زد. ▪️ظاهراً امشب از همیشه مست‌تر بود که به قصد کشتن، کتکم می‌زد و من زیر هجوم مشت و لگدهایش، نه از شدت درد که از وحشت آنچه به سر مهدی و زینب آورده بود، با صدای بلند ضجه می‌زدم. ▪️فشار شدیدی روی بازوهایم حس می‌کردم و ضربه‌های سنگینی که تنم را به شدت تکان می‌داد و صدای آشنایی که نامم را فریاد می‌زد و مثل اینکه روحم به بدنم بازگشته باشد، روی تخت کوبیده شدم و با جیغی بلند از خواب پریدم. ▫️هنوز بازوهایم در دستانش مانده و او همچنان تکانم می‌داد تا از این کابوس وحشتناک نجاتم دهد و من از وحشت آنچه دیده بودم‌، تنم رعشه گرفته و با هر نفس انگار قلبم به گلو می‌رسید. ▪️از خرابی بی حد و اندازه حالم، نفس مهدی به شماره افتاده و اینبار نه از داغ فاطمه که برای اولین بار به خاطر من، روی چشمانش را پرده‌ای از اشک گرفته بود و حتی نمی‌فهمید چه بلایی سر دلم آمده که فقط با چشمانی سوخته از غصه نگاهم می‌کرد. ▫️شاید می‌ترسید تنهایم بگذارد که حتی برای آوردن یک لیوان آب از اتاق بیرون نمی‌رفت و من بین دستانش مثل پرنده‌ای وحشتزده پر و بال می‌زدم و دیگر نتوانستم تحمل کنم که نفس‌هایم در هم شکست: «من می‌ترسم مهدی‌.. من دارم از ترس می‌میرم...» ▪️شاید از ضجه‌ها و کلمات برید‌ه و درهمی که در خواب گفته بودم چیزهایی فهمیده بود که به سر و صورتم دست می‌کشید و با هر نفس، نجوا می‌کرد: «از چی می‌ترسی عزیزم؟ کی داره اذیتت می‌کنه؟ عامر کیه؟» ▫️از اینکه نام عامر را شنیده بود، وحشتزده نگاهش کردم و همین وحشتِ چشمانم، جگرش را آتش زد: «کی انقدر تو رو ترسونده؟»... 📖 ادامه دارد... ➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02-Hojorat-13-end-Qaf-Sharh-Toehid.mp3
11.78M
تلاوت سوره حجرات 13 تا پایان ، ق ، انشراح ، توحید تلاوتی بسیار قدیمی و زیبا و به یاد ماندنی از مصطفی اسماعیل ➯@Bshmk33
الشيخ مصطفى الفاتحة والبقرة 1-25 (Trimmed).mp3
20.79M
‍🎙تلاوت استودیویی زیبا از أکبـرالقُـرّاء، استاد مصطفی اسماعیل 📖سوره مبارکه حـمد ، آیات اول تا آخر و سوره مبارکه بـقره آیات ۱ الیٰ ۲۵ 🗓اجرا شده در سال ۱۹۵۸ میلادی _ رادیو قاهره ⏰مدت‌زمان : ۲۸:۵۲ 📥این تلاوت زیبا با کیفیت بالا تقدیم به شما قرآنیان عزیز به‌ویژه طرفداران مکتب این اسطوره بزرگ عرصه تلاوت قرآن‌کریم ➯@Bshmk33
عبدالباسط محمد عبدالصمد -کهف و قصارالسور (Trimmed).mp3
31.34M
🎙شاهکاری زیبا و ماندگار از استاد عبدالباسط محمد عبدالصّمد 📖سوره مبارکه کهف آیات ۶۰ تا ۷۸ و ۱۰۷ تا آخر و سوره‌های تکویر ، ضحی ، انشراح و حمد 🛕اجرا شده در شهر دمشق کشور سوریه _ مسجد دانشگاه یلبغا 🗓سال ۱۹۵۷ میلادی 🕰مدت‌زمان تلاوت : ۴۳:۳۱ ➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💮خداوند بزرگ را تسبیح گوی! 📖سوره مبارکه اعلی آیات 5-1 🎤استاد عبدالباسط عبدالصمد @Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🍃🌸جمعه ها بهار صلوات هست در این آدینه 🌸🍃 دهانمان را خوشبو کنیم به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش🍃🌸 (🌸)اللّهُمَّ ✨(🌸)صَلِّ ✨✨(🌸)عَلَی ✨✨✨(🌸)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌸)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(🌸) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌸)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(🌸)فَرَجَهُمْ ✨✨(🌸)وَ اَهْلِکْ ✨(🌸)اَعْدَائَهُمْ (🌸)اَجْمَعِین @Bshmk33