⤹.' #توصیه ‹.🧕🏻💕.› .'⤸.⬚.
توصیھ برای دختران ꧇)!🌚' . .
𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒
𝟷- خودت رو اولویت قرار بدھ🌱👀.
𝟸- ریسك ڪردن رو یـٰاد بگیر📙🖇.
𝟹- بیشتر ڪتـٰاب بخون🌸🍰.
𝟺- هدفهـٰات رو تعیین ڪن✨🤏🏻.
𝟻- وابستگۍ رو حذف ڪن💕🔥
@CafeYadgiry🍀
اگر حرف آخر فامیلیت به "ی" ختم نمیشه تو خیلی باکلاسی😂♥️
#توییت
@CafeYadgiry🙈
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
محبوبم...اگه تو بودی...بهت میگفتم همه رو بخری🤌🏻🙂
#توییت
@CafeYadgiry🤓
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_216 تلویزیون رو روشن کردم و خیره شدم ب تلویزیون... کاش زودتر این روزا ب
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_217
_چیشده !
+ه.هی...هیچی!
دستی به موهاش کشید وگفت:
_دو دیقه رفتم بیرون برگشتم! تواین دودیقه چه اتفاقی افتاد که حالت ازین رو به این رو شد؟!
داشتم خفه میشدم!
دوست داشتم با یکی حرف بزنم که حرفامو بفهمه!
درکم کنه!
آقا من نگرانم!
میترسم!
از مرگ نه ها!
از سیاه شدن زندگیم!
از بی کسی!
از تنها شدن !
چیزایی ک حتی حامد هم متوجهش نبود!
چیکار میکردم!
اگر یدفه میزدم زیرش و میگفتم نه ...
نه نه...
نمیتونستم!
قلبم اجازه همچین کاریو نمیداد!
خیره شدم به جفت چشای تیله ای رنگی...
دلم میسوخت!
حیف بود!
اینکه پاسوز من و رادین بشه!
_آرام چرا اینجوری نگام میکنی کلک؟
لبمو گاز گرفتم و سرمو انداختم پایین...
به حالت تاسف بار نگاش کردم
+خ..خدا ب..بخیر کنه ب...با او..اون مغز ک...کثی...فت!
_عی جان.
+م..مرض !
_عهه ! آرام ! زشته ! الان بچمون بشنوه نمیگه چه مامان بیتربیتی دارم من؟
لپام گل انداخت که دستمال رو صندلی رو سمتش پرت کردم...
+خ...خجالت بک...بکش!
خ...خیرت سرت م... مذهبی هستی!
لبخندی زد و سرشو انداخت پایین..
_اولا اینکه ...... زنمی!
دوما ! هیچ ربطی نداره!
ثالثا...
مکثی کرد و خیره شد بهم!
_مذهبی ها عاشق ترن !
سکوت کردم که گفت:
_الان بهتری؟ میتونی بیای بریم خرید؟
دو دل بودم..
برم ...نرم...
_سکوت علامت رضاست حاجی... پاشو!
+ب...باشه حاجی!
خندید که بلند شدم...
سمت اتاق قدم برداشتم که وسط راه برگشتم...
+خو..خوب من الان لب..لباس ندارم!
_همینجوری بیا...نه صبر کن!...در کشوی میز تلویزیونو باز کرد و کادویی از توش درآورد..
گرفت سمتم که گفتم:
+ای..این چیه؟
_چادر عربیه! نرگس ازین جور چیزا دوست داره....برا اون خریده بودم ...الان براتوئه!
اخمی کردم و دست به سینه وایستادم...
+به...بهت نگفته بودم ا..از چادر خو...خوشم نمیاد؟
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_217 _چیشده ! +ه.هی...هیچی! دستی به موهاش کشید وگفت: _دو دیقه رفتم بیرون
گند زدی داش حامد:)✅😂
برا نرگس آخه؟🗿