eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
909 عکس
242 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸رایحه هایی که سرحالت می‌کنه : 1- دارچین : افزایش تمرکز و بهبود حافظه. 2- قهوه : کاهش استرس و جذب احساس شادی. 3- نعنا : افزایش انگیزه و بهبود خلق و خوی. 4- لیمو : افزایش انرژی و احساس نشاط. 5- کاج : کاهش دهنده استرس شادی آور. 6- پرتغال : افزایش انرژی و حس سرزندگی. 7- رز ماری : افزایش تمرکز و شادابی بعد خواب. 8- یاس : کاهش احساس غم و افسردگی. 9- اسطوخودوس : آرامبخش ذهن و رفع بی‌خوابی. @CafeYadgiry😻
آدم ها لالت می کنند. بعد هی میپرسند چرا حرف نمیزنی! این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیا بود...! ! ! @CafeYadgir🫂🖤
من و رفیقم گنگمون بالاست...باهم انگلیسی حرف میزنیم ؛ رفیقم :😂😂😂 @CafeYadgiry🌹😂
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_293 #فلش_بک_به‌حال باصدای زنگ آیفون از قله افکارم پرت شدم ... درو برای
•{🖤🤍}•• ‌ دستی روی شکمم ‌کشیدم و لبخندی به برگه سونو انداختم! بچم دختر بود و تمام ذوقم رو توی اتاقم خالی میکردم!! رادین تموم اتاق من حتی اتاق خودشو از سیسمونی و اسباب بازی و لباس و... پر کرده بود ! حس میکردم ... ترحمی که بهم میکرد رو حس میکردم! دلش میسوخت که زندگیم ازهم پاشیده شد و بجای خودش باید حامد سیسمونی میخرید ! نزدیک سه چهار هفته بود که ندیده بودمش ! دلم براش تنگ شده بود؟! نمیدونم ! اما هرچی که بود ؛ دلم رو داشت میترکوند! دراز کشیدم رو تخت و که ماموریت ذهنمو سمت خودش کشوند. نگاهی به تقویم گوشیم انداختم... تقریبا ۴ روز دیگه باید میرفتم و نه حامد از وجود بچه خبر داشت و نه آقامحمد ! اگه میفهمیدن نمیزاشتن برم ! ولی ... پنهون کاری نمیشد کرد ! گیرم که نگم بهشون! شکم براومدم رو چکارش کنم؟ قربون صدقه ای رفتم و زیرلب گفتم: +تابان مامان ! غصه نخوریا ! بابایی اونقدرا هم بد نیست ! نامرد نیست ! قبل از رفتنمون میاد عذرخواهی میکنه ! می‌بینیش! _آرام ؟ باصدای رادین دستی به صورتم کشیدم و به زور بلند شدم ! شکمم خیلی ضایع بود و حتی نشست و برخاست برام مثل جابه جا کردن کوه بود ...همونقدر سخت و عذاب آور... +هان ؟ _من رفتم... +کجا؟ چشم غره ای رفت : _میرم سرکار ! +نمیشه نری؟ لبخند محوی زد و درحالی که جوراباشو پاش میکرد گفت: _چرا ؟ دلت برام تنگ میشه؟ +متاسفانه سطح رویاهات بالاست... سری به حالت تاسف تکون داد و بلند شد... _پس خدافظ! +تواین چهارروز باقی مونده من میرم ! سوالی برگشت و منتظر بقیه حرفم موند : +میرم پیش نرگس اینا ! _اگر دلت برای دکتر و بیمارستان و کوفت و زهرمار تنگ شده حتما برو ! +رادین ! دارم جدی حرف میزنم ! _منم دارم جدی حرف میزنم ! تو فکر کردی بری اونجا میگن آخییییی نگا پسرمون چه بلایی سر دخترکم آورده !؟ طرف تورو میگیرن؟ نه عزیز من ! ازین خبرا نیست ! بری اونجا اولین کاری ک میکنن اینه اول به حامد میگن بچه تو شکمت زنده ست ! حالتو بدتر نکن ! بشین من دوسه ساعت دیگه برمیگردم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه تا حالا شروع نکردی بدون که هنوز دیر نیست!🙂 تو میدونی از همین امروز شروع کنی؛ هر چند کم باشه، ولی شروع کن که حتما موفق میشی :)! @CafeYadgiry💘