eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
893 عکس
240 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
این فکت هارو میدونستی؟‹.❤️‍🔥🌸.›↭. - مورچه ها هرگز نمیخوابند و ریه هم ندارند.🪼.✶ - گاو ها چهار معده دارند.🐮🍀.✶ - دانه های سیب و گلابی آرسنیک دارند که برای سگ ها کشنده است..✶ - نهنگ آبی وزن معادل 30 فیل و طولی برابر با سه اتوبوس دارد.🐳🚎.✶ - زبان یک مورچه خوار 6 فوت طول دارد اما عرض آن فقط یک اینچ است.🌸👋🏻. @CafeYadgiry🐈🍂
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط‌اولش‌که‌جفتشون‌میترسن:🤣 لایو‌خواهر‌برادریشون:✨🤍 @CafeYadgiry🌿🧊
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_367 ترجیح دادم بحث رو کشش ندم! چون اونی که آسیب میدید، من بودم نه اون!
•{🖤🤍}•• ‌ خواست بره که محکم گفتم : +صبر کن.! کله شقیم آخر کار دستم میداد ! خونم به جوش اومده بود ! نمیدونم چرا عصبی بودم !.. +نون درآوردن از راه حلال و .. _بسه اه اه اه ! باز رفتی بالا منبر؟ +خفه شو ! گوش کن! حامد هرچی باشه از تویی که خونه خراب کنی خیلی بهتره! تویی که ذره ای معنی عشق و وابستگی حالیت نیست ! ذره ای مهربونی و رحم تو وجودت نیست! غیرت روهم که بیخیال ! کلا باهاش قهری! ولی بزار یه چیزی رو بهت بگم! اون دختری که تو ازش حرف میزنی ، خیلی خوشبخت بوده که زودتر رفت زیرخاک و روی نحس تورو دیگه ندید! مخصوصا بچت ! بچه ای که اگر میومد باید تواین دنیا از دست تو عذاب میکشید ! خجالت میکشید از دورو بریاش بخاطر اینکه تو باباشی! _میخای توروهم خوشبخت کنم؟! آب دهنمو قورت دادم .. _جوری که روی نحسمو نبینی؟! نقطه ضعفم دستش بود! هی به بازی میگرفت و تن و بدن منو میلرزوند ..! _حامد هم فک نکنم بابای خوبی باشه .. نظرت چیه جفتتون برید زیر خاک تا از داشتن اون تحفه خجالت نکشید؟! +ل...لعنت بهت ! نیشخندی زد و گفت؛ _از فردا میشی زن قانونی خودم ! اونوقت درستت میکنم! +خیال باطل ! کلافه دستی به موهاش کشید و سمت تخت رفت .. نشست و خیره شد بهم ! _آرام !به مردونگیم قسم ! زندگی خوبی برات رقم میزنم ! داداشتم میاریم پیش خودمون ! این بچه رو هم روی چشمام میزارم! نمیخام دوباره بحث کنیم ! ولی یکم فکر کن! حامد با چهارتادونه عکس و حرفای کذب من تموم زندگیتو به کامت تلخ کرد! اگه بهت اعتماد داشت ! اگه دوستت دا‌شت ! هیچوقت بهت شک نمیکرد! یا میومد باهات حرف میزد! اصن .. اینارو بیخیال ! منو تو میتونیم پدرمادر خوبی برای بچت باشیم! ینی .. بچمون!! خیره شده بودم بهش!!! شوکه شده بودم ! تمام حرفاش حقیقت داشت و من تاحالا بهش فکر نکرده بودم! حامد ازم خسته شده بود!! اواخر بارداریم و بعداز خبر دروغ سقط بچم، منو مثل یه اسباب بازی میدید ! منو نمیخواست ! اگر میخواست می‌موند! مقصرمن نبودم ... بودم؟ نمیدونم .. شاید بودم و خبر نداشتم .. مقصر بودم چون دوسش داشتم !!
•{🖤🤍}•• ‌ _آرام ؟ سری تکون دادم .. _قبول کنی کل عمارت رو شیرینی میدم ! پوزخندی زدم .. +باید فکر کنم ! _باشه ! من رفتم ... شب میام دوباره .. +نیای بهتره .. _میام .. بای .. لبخندی زد و از اتاق بیرون رفت! روی تخت دراز کشیدم و خیره شدم به سقف .. بدنم سر شده بود و تکون خوردن بشدت برام سخت بود! امان ازتو حامد .. امان ازتو که داغونم کردی با این کارات ! چیکار میکردم؟! نامردی تو خونم نبود .. یعنی دلم نمیومد ازش جدا بشم ! هرچند تا الان فهمیده چه گندی زده تو زندگیمون ! اما فایده ای داشت؟! میتونست با خرید چسب رازی قلب خورد شده من رو به هم بچسبونه؟! نمیشد ! به والله نمیشد! من داغون بودم! از طرفی ارسلان فکرم رو درگیر کرده بود و از طرف دیگه حامد دلمو سمت خودش کشونده بود! روحم هم پیش این بچه بود! دختری از جنس خودم! از قلبی که نازک نارنجی بود و سادگی و مهربونی جزوی از امید تپشش محسوب میشد! امیدوار بودم تابان من قوی بار بیاد ! نامرد و محکم ! تواین دنیا نامردی نکنی و محکم نباشی ؛ باختی ! با فکری که به سرم زد ، لبخندی زدم !!.. جنس آدما کلا همینه ! با آدما بازی میکنن ! بازی کردن با آدما و نامردی چه حسی داره ؟! بلند شدم و سمت میز آرایشی رفتم ! شالمو درآوردم و موهامو شونه کردم .. با مدل خاصی موهامو سفت بستم... نگاه کلی به ست کامل آرایشی که رنگ خاص و زیبایی داشت ، انداختم .. دلم یه تغییر میخواست .. اما دردی ک کل وجودم رو اشغال کرده بود ، نمیزاشت ! لباسامو با لباسایی که تو کمد کنج اتاق بود عوض کردم .. دستی رو لباسام کشیدم و نگاهی ب خودم انداختم .. لباسای شیک و جمع و جوری بود ! نفس عمیقی کشیدم و از اتاق زدم بیرون .. _سلام خانوم ! +سلام عزیزم ! ارسلان کجاست ؟ _رفتن تو اتاقشون! ممنونی گفتم و سمت اتاقش قدم برداشتم .. تو این سه چهارروز از همه جای این خونه سر درآورده بودم .. تقه ای به در زدم و بعداز بفرمایید ارسلان وارد اتاق شدم ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من ميدونم چقدر درك نشدى، چقدر نااميد شدى چقدر تحمل كردى، چقدر زمان برد چقدر اشك ريختى، چندبار بلند شدى و چقدر جنگيدى ولى باز ادامه دادی خسته نشو ، هنوز مونده به جاهاى خوبش برسى تو لياقتشو دارى ، من باورت دارم🙂🫀🤍. @CafeYadgiry🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به بلندترین و درمونده ترین شبت فکر کن! آیا صبح نشد؟!🌚✨ @CafeYadgiry🌸😌
- ⟆. "🌸🍬! ❳↭. •• چطور ساعت خوابم رو کم کنم؟! 👧🏻💕 قدم اول: هر ادمی لازم ب هفت ساعت خوابیدن داره پس زود بخواب و زود بیدار شو🔍 قدم دوم: برنامه روزانت رو با یه درسی که دوست داری شروع کن📖 قدم سوم: گوشی رو موقع خواب بزار پیشت که یهو ساعت از دستت در نره اما یکمی از خودت دورش کن اینطوری بهتره قدم چهارم: قبل خواب برنامه فردات رو مرور کن🗓 قدم پنجم: عادت کن خودت بدون الارم بیدار شی🕙 قدم ششم: فاصله بین شام و خواب نباید پیش هم باشه چون با شکم پر خوابیدن مضرره👩🏽‍🦱 ▹ ·—·—·—·—·—·—·—·—·—· ◃ 🍫 @CafeYadgiry