شعر هایم
به تمنای چشمان #تُ ست
چشمهایت را نبند
هستی ام به باد می رود...
#ناظم_حکمت
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
#پروفایل_دخترونه 🌺
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
چرا دیوانگی نسبت به حساب نمیاد؟❣
مثلا بگن:❣
چه نسبتی باهاش داری؟❣
منم بگم:❣
#دیوونشم!😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
𖤐⃟♥️••I wish to die but no tears appear on your cheek
جانبمیردُ
اشڪ رویگونهیتونریزد😍😘❤️
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
#پروفایل_دخترونه 🌺
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_240 _تو چيكار كردي؟ و با چشماي ريز شده نگاهش كردم كه با دست شربت ر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_241
_تو كه كلا بايد يه دوش بگيري!
و تكيه دادم به كابينت كه با مشت كوبيد به سينم:
_نه!فكرشم نكن كه من بتونم به مامانم بگم با پونه رفتم استخر...!
زير زيري نگاهش كردم:
_پونه چرا؟با عماد برو استخر!
و قبل از اينكه شي اي به طرفم پرت كنه از آشپزخونه زدم بيرون...
روبه روم ايستاد و خيره تو چشمام گفت:
_شتر در خواب بيند پنبه دانه!
يه لبخند كج زدم:
_تو بيداري نبينيم؟
و دستام و دور كمرش حلقه كردم كه با سه اخم ساختگي دستام و از خودش جدا كرد:
_پر رو نشو!
و قهقهه ي دلبرانه اي زد كه شونه اي بالا انداختم:
_حيف كه دلم نمياد وگرنه تو استخر يه كاري باهات ميكردم كه مرغاي آسمون به حالت گريه كنن!
و اين بار من خنديدم كه آب دهنش و با صدا قورت داد:
_مثلا ميخواستي چيكار كني؟
و منتظر زل زد توي چشمام كه دست بردم تو موهاش و طره اي از موهاش كه روي صورتش ريخته بود و پشت گوشش زدم و بعد سرم و نزديك گوشش كردم
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مرگ هر کسی دستِ خودش است❣
مثل من❣
که تو را دوست نداشته باشم❣
مُرده ام...😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
من عاشق زندگیم هستم ❣
چون #تورو به من داده 😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_241 _تو كه كلا بايد يه دوش بگيري! و تكيه دادم به كابينت كه با مشت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_242
_يه كاري كه حتي فكرشم نميتوني بكني!
انگار اين حرفم و خيلي خاص و با حس گفته بودم كه حالا مثل لاكپشت گوشش و به شونش چسبونده بود و همچنان گيج نگاهم ميكرد!
در حالي كه تك چشمي داشت نگاهم ميكرد گفت:
_خب چيكار!
درست مثل يه بچه سنجاب شده بود و از اينطور ديدنش نميتونستم نخندم كه زدم زير خنده:
_خيست ميكنم!
چشماش از حدقه زد بيرون و صاف سر جاش ايستاد:
_چي...؟
با خوندن فكرش صداي خنده هام بالاتر رفت:
_آب بازي ديگه تو استخر خيست ميكنم،يعني سرت و ميبرم زير آب و تا وقتي خفه نشي نميارمت بالا!
و چشمكي بهش زدم كه با صداي رسايي 'زهرمار'ي بارم كرد و ادامه داد:
خيلي مسخره اي!
با بيخيالي چشم و ابرويي واسش اومدم:
البته اگه تو دوست داري كار ديگه اي تو استخر بكنيم من از خود گذشتگي ميكنم و انجامش ميدم!
و واسه در آوردن حرصش خيلي جدي نگاهش كردم كه چشماش و محكم رو هم فشار داد و در حالي كه با مشت ميزد به سينم گفت
_فقط تا وقتي كه چشمام و باز كنم وقت داري،چشم وا كنم و روبه روم باشي خونت پايِ خودته!
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دنیا مال همہ بیخیال همہ❣
من با تو حالم خوبہ فقط...😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣