eitaa logo
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
13.4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
142 فایل
بسمه تعالی 🌺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپنداریدبلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند 🌷چله صلوات و زیارت عاشورا روزی دو قسمت داستان‌ شهدای ❌کپی مطالب ممنوع ⛔نشر با لینک کانال ادمین @R_keshavarz_sh @K_khaleghiBorna
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚 5⃣2⃣ بیست و پنجمین دوره چله توسل و هدیه صلوات به شهدا 🕊️🌷🕊 ❤️ پنجشنبه ۱۴۰۳/۳/۱۷❤️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💐 « سی و چهارمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐 🌷 شهید والامقام 🌷 💠 لبیک حق : ۲۸ سالگی 💠مزار: گلزار شهدای بهبهان 💠 معرف : خانم سکینه ساعدپور 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔 @Canal_tavasol_be_shohada « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌷 شهید والامقام  داوود دانایی جانشین فرمانده گردان 🌹محل تولد : بهبهان 🌹تاریخ ولادت: 1337/15/11 🌹تاریخ شهادت : 1365/01/23 🌹محل شهادت: شلمچه 🌹نحوه شهادت: بمباران شيميايي  🌹مدت عمر: 28 سـال 🌹محل مزار : گلزار شهدای بهبهان ✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ 🌸🍃 شهید ایرج (داود) دانایی پانزدهم بهمن 1337 ، در شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود. پدرش خنجر و مادرش افروز نام داشت. ✨ تا پايان دوره راهنمایی درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. 🌸🍃 به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. 🥀🍂 بيست و سوم فروردين 1365 ، با سمت جانشين فرمانده گردان در بمباران شيميايي شلمچه به شهادت رسيد. پیکر مطهر وی را در گلزار شهدای زادگاهش بهبهان به خاك سپردند روحش شاد🥀🍂 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌💌🍃🌼🌸🌼🍃💌💌 متن خاطره: از زبان برادر شهید 💥صدای هق هق گریه که گاه با ضجه ای خفه شده همراده بود سکوت نیمه شب را شکسته بود .مادر چشم های نگرانش را به سمت صدا باز می کند من نیز از صدای گریه برخاستم، مادر به به من گفت: «این صدای داوود است. بدو ببین چه شده؟ شاید دلش درد می کند»  💥لبخندی می زدم و به خود گفتم: «داوود و دل درد و گریه؟!» اما با اینحال بلند شدم  و به سوی اتاق برادرم رفتم  از گوشه ی در به درون اتاق نگاه کردم. قران ،مفاتیح ،سجاده و پیکری افتاده برروی مهر نماز کادر چشمهایش پر از اشک بود .نگاهی به ساعت دیواری انداختم  ساعت 2:40نیمه شب را نشان می دهد تا اذان صبح هنوز وقت زیادی باقی مانده است. 💥صدای آهسته داوود به گوش می رسد:«خدایا کمکم کن دوستانم شهید شده اند. آخر من چرا باید بمانم خدایا به من ......» 💥از سمت در بلند شدم و به طرف رختخوابم رفتم مادر نیم خیز و نگران پرسید:«چه شده پسرم؟داوود جاییش درد می کند.» و من جواب دادم:«بله درد داشت اما ما نمی توانیم دردش را تسکین دهیم خودش دارد به خدا التماس می کند تا درمانش کند» 💥مادر با تعجب از جا بلند شد گفت:«چه کسی را به خانه آورده؟»  و من با دلهره گفتم:«وایسا مادر کجا میروی؟ داوود با خدا صحبت می کند و از او درخواست شهادت دارد»  احساس کردم مادر پاهایش سست شد سرجایش نشست، لرزش دستهایش را به وضوح می دیدم. غرق در خیال شده بود سعی کردم او را آرام کنم. 💥مادر به من نگاه کرد وگفت:«هر چه خواست خداست همان می شود» ودستهای لرزانش را به آسمان بلند کرد و گفت:«خدایا راضیم به رضای تو» و اینگونه شد که داوود در عملیات کربلای 5 به آنچه که در نماز شبهایش از خداوند می خواست را دریافت کرد ✨✨✨✨✨✨✨✨ 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada « »
شهید والامقام داوود دانایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 یک دل یک دریا 140 داستانک از شهید داوود دانایی جانشين فرمانده گردان 💖 کانال توسل به شهدا 💖 🆔@Canal_tavasol_be_shohada « »
💥 نویسنده کتاب یک دل یک دریا در باب نگارش کتاب بیان میکنند که👇👇 💫هنگامی که برای این کتاب ، مشغول مصاحبه و نگارش بودم ، مقداری دلسردی و خستگی بر من غالب شده بود . فشار کار زیاد بود و بعضی عوامل هم سبب می شد تا آن خستگی که در وجودم بود چند برابر شود و به شدت در روحیه ام تأثیر بگذارد . بعضی وقتا توی خلوتم ناامید می شدم و به خودم می گم ، نه من نتیجه ای نمی گیرم و ممکن است این کاری که شروع کرده ام ، به کل تعطیل شود . از طرفی با خودم فکر می کردم که شاید کار فرهنگی مهم تری را رها کرده ام و به چیزی که ضرورتش کمتر است چسبیده ام . این مسائل و مسائل دیگر ، مثل خوره به جانم افتاده بود و یک لحظه رهایم نمی کرد . دلم می خواست انسان بزرگ و والامقامی می آمد و مرا از این گرداب شک و تردید بیرون می آورد . دلم می خواست انسان جلیل القدری بود و راه را به من نشان می داد . چند وقتی از این مسئله گذشت . تا اینکه … یک روز تک و تنها جایی ایستاده بودم . آقایی سمتم آمد و تو چشمانم زل زد! گفت : « آقای فلانی ؟ » گفتم : بله ، بفرمایید . » گفت : « تلفن با شما کار دارد . » گفتم : « با من ؟ کی ؟ » گفت : « آیت الله بهجت . » انگار یکهو برق مرا گرفت . با خودم گفتم : « آیت الله بهجت با من چه کار داره آن هم پشت تلفن ؟ سریع رفتم و گوشی را برداشتم . هول برم داشته بود . سلام کردم . گفتم : « بفرمایید حضرت آقا ، در خدمتم .» ایشان با همان لحن آرام و همیشگی شان گفتند : « تماس گرفتم تا سراغی از کتاب شهید دانایی که دنبالش بودید ، بگیرم . خواستم به شما بگویم آن را محکم پیگیری کنید ، محکم ! یک دفعه تلفن شروع کرد به بوق بوق کردن ، هنوز از شگفتی این تماس بیرون نیامده بودم که یک باره با خودم گفتم : تماس تلفنی با آیت الله بهجت ، آن هم در سال ۹۲؟! مگر ایشان سال ۸۸ رحلت ….. یک دفعه از خواب پریدم . همه صحنه هایی که توی خواب دیده بودم آرام آرام از جلوی چشمانم رد می شد . انگار هنوز سخنان آیت الله بهجت توی گوشم می پیچید : « محکم پیگیری کنید ، محکم ! » همان چیزی که بسیار محتاجش بودم را خدا به من نشان داد . دیگر راهم را پیدا کردم . احساس کردم خستگی هایی که تو وجودم بود از بین رفت . جواب تمام شک و شبهه هایم را هم گرفتم ، عزمم را جزم کردم و محکم نشستم پای کار . انگار مرحوم آیت الله بهجت هم خوب داوود را می شناخت . انگار با هم مأنوس و همنشین بودند . نه در این دنیا ، در آن دنیا . در بهشت برین خدا . در جوار رحمت الهی . آنجا که فقط آسمانی ها با هم زندگی می کنند . 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 فرازی از وصیت نامه شهید داوود دانایی ✨مسئله ای که باید به حضور خواهرانم و همه خواهران متعهد برسانم این است که همیشه با ایمان راسخ ، سنگرهایشان که همان حجاب شان است را حفظ کنند . همیشه زینب وار و فاطمه گونه باشند . ✨و برادرانم اگر میخواهند که در پیشگاه خداوند متعال سربلند و رو سفید باشند ، از احکام و فرایض الهی لحظه ای غفلت نورزند . ✨ اگر لیاقت شهادت را داشتم ، راضی نیستم در مراسم من کسانی شرکت کنند که خدای ناکرده ذره ای بدبینی نسبت به امام و رهبری و یا همه پر و بال های امام و حتی نظام جمهوری اسلامی داشته باشند . به خدا راضی نیستم و تا زمانی که این افراد در مراسم من باشند روحم آرام نخواهد گرفت . و اگر این قسمت از وصیت را بزرگ ننویسید و به صورت اعلامیه ندهید ، از شما راضی نخواهم بود . ✨خدایا ایمانی آگاهانه ، عشقی خالصانه ، بینشی صادقانه و صبری خردمندانه به همه کسانی بده که می خواهند به سوی فطرت توحیدی شان حرکت کنند . پروردگارا مرا از جهت علم از آنچه هستم فزونی بخش و مرا به شایستگان ملحق فرما. ✨ امام پیرمان می فرماید : به خودتان توجه کنید ، بینید در این خدمت برای خدا اخلاص دارید یا نه ؟! شما الان وظیفه سنگینی دارید . تحت نظر خدا هستید . همه انبیاء این مسئله را داشته اند که فرد باید فدای جامعه شود . ما از جنگ نباید بترسیم . ✨خدایا هیچ ترسی ندارم ولی در فکرم که مورد قبول تو نباشم . فکر می کنم که هنوز خالص نشده ام که مورد دعوت قرار گیرم خدایا می دانی که ضعیف تر از آنم که به اسلام خدمت کنم . دلم می خواهد که ساده ترین تشییع جنازه را برایم بگیرید . برایم گریه نکنید . چون شهید عزادار نمی خواهد . پیرو می خواهد . 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»