🌸☘️🌸☘️🌸☘️
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
2️⃣1️⃣ 🍀🌹🍀🌹 دوازدهمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷
امروز یکشنبه ۸ آبان ماه
💐 چهاردهمین روز چله صلوات و توسل به شهدا
🌷 شهید والامقام محسن قوطاسلو 🌷
💫معرف: خانم فیروزه قیصر خواه
🌹🌹🌹🌹🌹
🌷 قوطاسلو یک تکاور ارتش و اولین عضو از «تیپ ۶۵ نیروهای ویژه هوابرد» معروف به تیپ ۶۵ نوهد بود که در تاریخ ۱۱ آوریل ۲۰۱۶ در جنگ داخلی سوریه در حومه شهرک خانطومان در جنوب حلب، سوریه به شهادت رسید.
محسن قوطاسلو دارای مدرک لیسانس مدیریت دفاعی از دانشگاه افسری امام علی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و قبل از آن فرماندهی یک پایگاه مقاومت بسیج در شهرستان پاکدشت را بر عهده داشت.
او جزو نخستین نیروهای ارتش بود که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای عملیات فرامرزی اعزام میشدند.
قوطاسلو به هنگام مرگ ۲۵ سال داشت و در ایران به عنوان نخستین شهید مدافع حرم از ارتش شناخته میشود
۱۸ ماه از شهادت محسن میگذرد و در این مدت، هر پنج شنبه بر سر مزار محسن در بهشت زهرا خیمه عاشقی برپاست؛ ایستگاهی صلواتی نشانه عشق تمام نشدنی پدر به فرزند. پدری که همیشه شبهای چهارشنبه را همین جا در بهشت زهرا کنار مزار پسر شهیدش به صبح میرساند و آفتاب پنج شنبه که شهر را روشن کرد، آستین همت بالا میزند و به روال همه هفتههای گذشته، بساط عاشقیاش را به پا میکند.
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
دومین پنجشنبه گرم شهریور ماه، در قطعه ۵۰ بهشت زهرا، مهمان اصغر قوطاسلو شدیم و با او از فرزند شهیدی گفتیم که مایه افتخار و سربلندیاش است.
همیشه پنج شنبهها اینجا هستید؟
از وقتی که اینجا خانه محسن شده ما هم همیشه اینجاییم. البته بیشتر وقتها من از شب قبل میآیم بهشت زهرا. شب همینجا میخوابم و از سر صبح میافتم دنبال تهیه تدارکات برای پخت غذا.
بیشتر توضیح میدهید؟
بله .. آش میپزیم، قیمه میپزیم، قرمه میپزیم. ماه رمضان سحری و افطاری میدادیم، زیارت عاشورا داریم. نماز جماعت برگزار میکنیم. امروز دعای عرفه داریم. سخنران داریم و هزار نفر پای سفرهای می نشینند که هر پنج شنبه اینجا میاندازیم و نمیگذاریم چراغ اینجا خاموش شود.
از نحوه شهادتش خبر دارید؟
دوستانش گفتند که یک عملیات سختی بین نیروهای ایرانی و نیروهای جبهه النصره بوجود آمد. تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی خط را به تنهایی نگهداشته بوده و قهرمانانه در نبردی مستقیم و تن به تن به شهادت رسیده. نیروهای دشمن، بعد از شهادت محسن برای اطمینان از مرگ او، به او تیر خلاص زده بودند. حتی وسائلش را هم با خودشان برده بودند.
محسن کجا شهید شد؟
در شهر حلب منطقه برنه. افتخار من این است که پسرم قهرمانانه جنگید.
برای اینکه برود سوریه و مدافع حرم شود رضایت شما را گرفت؟
بله ...یک روز آمد و گفت دوست دارم بروم مدافع حرم بشوم. گفتم محسن جان خوب فکرهایت را کردهای؟ گفت بله. اگر من نروم چه کسی برود؟! وظیفه من است که بروم و از حرم حضرت زینب (س) از مردم مظلوم و از اسلام دفاع کنم.
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
این اولین ماموریت خارج از کشورش بود؟
نه قبلا یک بار هم رفته بود عراق. اما آن موقع ماموریتش طولانی نبود.
پدری که هرهفته میآید بهشت زهرا شب را سر مزار پسر شهیدش می خوابد یعنی او را خیلی دوست داشته، چطور این پدر رضایت میدهد به رفتن فرزندش به جایی که پر از آتش گلوله است.
چون خودش دلش با رفتن بود. محسن درست است که پسرم بود، اما پشت و پناهم بود. من خیلی وابستهاش بودم، روزی هم که آمد و گفت می خواهد برود سوریه، من میدانستم که این راه شهادت دارد، خودم هم در دوران مقدس جبهه بودم ، می دانستم شرایط جنگ چطوری است. میدانستم که در این مسیر خیلیها به شهادت میرسند. البته شهادت نصیب هرکسی نمی شود و اینهایی که امروز میبینید شهید شدهاند همه برگزیده هستند.
در این مدتی که شهید شده چندباری پسرم را در خواب دیدم. دیدم بیرون در ایستاده. تعارف کردم که محسن جان بیا داخل خانه. چرا نمیآیی؟ محسن هم هربار گفته: بابا آخر من نگهبان بی بی هستم. نمیتوانم اینجا را ترک کنم.
پس حتما محسن ارادت زیادی به حضرت زینب(س) داشته.
دقیقا همین طور است. وقتی محسن داوطلب شد برای اعزام به سوریه، هم برایش بحث اعتقادی و مذهبی مطرح بود، هم بحث دفاع از مرزهای اسلام. همه اینها کنار هم جمع شد و محسن را برای رفتن ترغیب کرد. یادم نمی رود که محسن همیشه میگفت من میروم که سرباز بی بی باشم. حالا پسر من سرباز بی بی است.
وقتی خبر شهادت محسن را شنیدید چکار کردید؟ شما که با خواب شهادتش آنقدر آشفته میشدید.
من به پسرم افتخار کردم. محسن سربلندم کرد. ببینید همه ما رفتنی هستیم، چه بهتر که به شکل زیباتری از این دنیا برویم و چه رفتنی زیباتر از شهادت؟!
واکنش مادرش چه بود؟
اتفاقا من درباره این موضوع خیلی نگران بودم. وقتی رفتم معراج شهدا و پیکر محسن را دیدم، همه دغدغهام این بود که چطور این خبر را به مادرش بدهم. قبل از اینکه برسم خانه، به همسرم زنگ زدم. گفت چیزی شده؟ از محسن خبری شده؟ گفتم میآیم خانه میگویم. اما پای رفتن نداشتم. وقتی رسیدم خانه و همسرم در را باز کرد. دوباره پرسید از محسن خبری شده؟ محسن شهید شده؟ گفتم شهید شده. گفت مبارکش باشد...مبارکش باشد...
💫طبق قرار عاشقانه هر روز:
۱۰۰ گل صلوات هدیه میکنیم به ۱۴ معصوم ع و " شهید والامقام محسن قوطاسلو" 🌹🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌹🌹🌹🌹🌹🌹