🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۵۰
زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه #راه_فراری پیدا کنم...
#دردپهلو نفسم را بند آورده بود،..
نیم خیز میشدم و حس میکردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین میشدم.
همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار میکردم..
که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده ام افتاده و تلاش میکردم باچادرم صورتم را #بپوشانم،...
هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در
دل جمعیت لنگ میزدم..
تا بالاخره از حرم خارج شدم...✨
در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم،
باورم نمیشد...
#رها شده باشم و #میترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده #چادرم_رابکشد...
که قدمی میرفتم و قدمی وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند...
پهلویم از درد شکسته بود،دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده و در #تاریکی و #تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم..
که صدایی...
از پشت سر تنم را لرزاند...
جرأت نمیکردم برگردم...
و دیگر نمیخواستم اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم.. و وحشتزده دویدم...
پاهایم به هم میپیچید و هرچه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد..
و آخر #دردپهلو کار خودش را کرد که قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم.
کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش
خیس...
و این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم،..
خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت..
که #دوباره صورتم به زمین خورد..
و زخم پیشانی ام آتش گرفت...
کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که #مردانه فریاد کشید
_برا چی فرار میکنی؟
صدای ابوجعده نبود...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🕊
🌹 🕊
🕊 🌹 🕊
🌹 🕊 🌹 🕊
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
دوشنبه ۱۴۰۲/۶/۱۲
9⃣1⃣ نوزدهم روز چله
🦋 اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌿🌺 بـه رســـمِ ادب ســـلام بـه اربـــاب و ســـالارِ شیعیـــان...🌿🌺
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🙏ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ🙏
🌿🌷سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَحتَسِب يارَبَّ العالَمين🌸
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃____
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
9⃣1⃣ نوزدهمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
🌷امروز یکشنبه ۱۲ شهریور ماه
🏴 مصادف با ۱۷ صفر 🌷
💐 «نوزدهمین» روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷 شهید والامقام کامبیز گلی تالاری
💠 لبیک حق در سن ۲۰ سالگی
💠مزار: مسجد امام سجاد ، روستای قرآن تالاری، شهر بابل
💠معرف : خانم رحیمه گلی تالاری خواهر بزرگوار شهید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید والامقام کامبیز گلی تالاری 🌹🕊🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
زندگی نامه شهید كامبيز گلي تالاري
نام پدر: رضا
🎋نهم دي 1344 در روستاي «قرآن تالار» بابل به دنيا آمد.
🪴پدرش «رضا»، كارگري ساده بود که با کار روزمزدی، زندگياش را اداره ميكرد.
مادرش «فضّهخاتون» نیز، بانویی صبور بود كه در برابر مشكلات، بردباری ميكرد و با تربيت فرزندانش، در حفظ آبروي خویش میکوشید.
🎋«كامبيز» دوره ابتدائی را در دبستان محل زندگياش طی کرد. سپس با پايان مقطع راهنمايي، به قائمشهر نزد برادرش رفت. اما به دلیل حضور در سپاه، تا پایان اول متوسطه در دبيرستان «دكتر شريعتي» این شهر ادامه تحصیل داد.
🪴«ناصر» در مورد خصوصيات اخلاقي برادرش چنین ميگويد: «فردی شوخطبع و مودب بود. از اینرو، در بين خانواده از محبوبيت خاصي برخوردار بود. پدر و مادر را مرواريدی در صدف ميدانست و نسبت به آنها حرمت خاصی قائل بود. با دیگران هم رفتار خوبی داشت. هيچوقت از اعتماد ديگران سوءاستفاده نميكرد و به حقوقشان احترام ميگذاشت.»
🎋در بیان تقیدات دینی وی، باید گفت که در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این چشمه معرفت حق نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.
همزمان با آغاز پاسداری در اول دی 1360، کامبیز در واحد انتظامات بسیج سوادکوه مشغول خدمت شد.
🪴سال 1361 نیز با حضور در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه سوادکوه، خدماتش را ارائه داد. سپس به عملیات بدر عزیمت کرد و دوشادوش برادران رزمندهاش به نبرد با دشمن پرداخت.
🎋در سال 1363 در یگان حفاظت سپاه سوادکوه به انجام وظیفه همت گماشت.
ناگفته نماند که در طول مدت حضورش در جبههها، يك بار مجروح شد و در بيمارستان اهواز بستري گشت.
🪴تشویق جوانان به شرکت در میدان نبرد و حراست از وطن، و دلجوئی از خانوادههای شهدا، از جمله اقدامات کامبیز در جبهه فرهنگی به شمار میرود.
🎋به گفته برادرش ناصر، «مرخصیهایش را به دوستان متاهلش میداد و خودش کمتر به خانه میآمد. یکبار مجبور شدیم به او پیغام بدهیم که حال مادر خوب نیست تا زودتر برگردد. وقتی برگشت و متوجه موضوع شد، فقط هفت روز از مرخصی پانزده روزه خود استفاده کرد.»
🪴و در نهایت، کامبیز در 21 بهمن 1364 طی عمليات والفجر 8 در فاو به درجه والای شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز با تشييع اهالی قدردان قرآنتالار در مسجد امامسجاد این روستا به خاك سپرده شد.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 فرازی از وصیت نامه شهید کامبیز گلی تالاری
🌻الگو است نام شهید، یاد شهید، مظلومیت شهید، مبارزه شهید، حماسه شهید همواره زنده است.
🌺من یکی از ناچیزترین بندههای خدا شهادت را که همان آغاز گر زندگی واقعی و معراج انسان به سوی خداست برگزیدم و جای هیچ شک و تردیدی نیست ای ملت، ای امت آگاه باشید از تفرقه بپرهیزید و همیشه فرمان امام خمینی را ملاک عمل قرار دهید و بدانید که اسلام ناطق حسین زمان همین خمینی است از او پیروی کنید مبادا مانند اهل کوفه امام را تنها بگذارید، مبادا بی وفایی کند در غیر این صورت این قلب تپنده شماست پس دست به دعا بردارید فریاد زنید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
🌻پدر جان، مادر جان هر موقع بعد از مرگم به یاد من افتادید و خواستید گریه کنید و یا این که بر سر قبر من بیایید آن لحظه به فکر کربلای حسین (ع) باشید که در آن زمان با کافران و ستمگران برای پابرجا ماندن اسلام و آزادی تمام مسلمانان از زیر سلطه یزید جنایتکار و جانی چگونه جان خود و فرزندان عزیزشان را دو دستی تقدیم به حق تعالی نموده.
🌺مادرجان! مگر علیاکبر قاسم و سرباز شش ماهاش در عاشورای کربلا امام حسین شهید نشدهاند؟ و مگر حضرت عباس (ع) دو دستش را از تن جدا نکردند؟ پس من از آن بزرگواران بیشتر نیستم و بلکه یک بنده گنهکارم. آری! فرصتی گرانبها برایم پیش آمد تا از بودن و هستی خود بروم و حرکت کنم آنچه را که میخواهم و دوست دارم که اگر فقط خدا را راضی نگه داشته باشم. من پاسدار قرآنم برای این که اندیشهام بازتابی از کتاب نجات انسانهاست، پاسدار قرآنم چون از حریم مکتبم با خون سرخ خویش حمایت میکنم.
🟢 ای جوانان! نکند در خواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد.
🟢 ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علیاکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) با هدف شهید شد.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
برادر شما کامبیز گلی تالاری
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯