فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️رجزخوانی بسیار زیبای جوان مرزبان ارتشی به زبان انگلیسی و فارسی
ببینید تا روحتون تازه بشه👌🏻👏🏻
#ایران_مقتدر_قوی 🇮🇷
#جهاد_تبیین
قاتل دو بسیجی مشهدی: نفرت عمومی از کارم را درک میکنم
🔹مجیدرضا رهنورد: راهم را اشتباه رفتم، قبول دارم اشتباه کردم و حس نفرت عمومی از کارم را درک میکنم. فکرم و باورهایم غلط بود. خود را قربانی فضای مجازی میدانم. در دلم بذر نفرت کاشته شده بود و برادرکشی کردم.
🔹تصور میکردم این افراد دشمن من هستند، چاقو را در دستم پنهان کرده بودم و نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. تحت تاثیر فضای مجازی بودم و آن روز هنگام فرار با چاقو به هرکسی که میرسیدم حمله میکردم. میخواستم به ترکیه فرار کنم.
🔹افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، باید به داد آنها برسید. از همسنهای خودم میخواهم که هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من آزادی و جوانی خودم را تباه کردم. من خانوادههای زیادی را داغدار کردم و الان منتظرم هرچه زودتر مجازات شوم.
#برخورد_قاطع
#جریان_تحریف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۴ سال بعد...
ویدیوی فیفا برای بازی امشب ایران و آمریکا
#جام_جهانی
▪️پلاکارد قابل تامل یک هوادار ایرانی
🔹من یک پرستار ایرانیم؛ زندگی کودکان بیماری های خاص در خطر است.
🔹هزاران کودک نمیتوانند شاد باشند و ورزش کنند.
🔹شاید هزاران کودک تا جام جهانی بعدی زنده نمانند.
🔹چرا؟ به خاطر تحریم های دارویی آمریکا بر ایران.
#جهاد_تبیین
#مرگ_بر_آمریکا
خدایی کیروش باید اینو نشون بازیکنای تیم ملی بده 😂😂 روحیه سه برابر میشه
حمیدکثیری
#جام_جهانی
♨️میدونید کجاش خنده دار تره؟
آمریکا چون توان نظامی حمله به ایرانو نداره روی براندازا تیلیاردی هزینه میکنه، بعد براندازه آخرش برمیگرده میگه تورو خدا حمله کنید ما رو نجات بدید!
آخه اگه میتونست که این همه هزینه توی الدنگ نمیکرد که.
«سجاد زندی لک»
#ایران_مقتدر_قوی 🇮🇷
با یک خانم کرهای خیلی اتفاقی در دوحه آشنا شدم تقریبا دوست شدیم.
پروفسور جامعه شناسی سیاسی در یکی از دانشگاههای برتر کره است
جمله ای گفت که بسیار خاص بود:
در یک قرن آینده ایرانیان با ذره بین دنبال رهبری مثل خامنهای خواهند گشت.
توضیحاتی داد اما هنوز گیجم.....
"تفکر نقاد"
♨️ امیرالمومنین حضرت علی علیهالسلام:
برای آنچه از دست رفته است، اندوه به دلت راه مده؛ که تو را از آنچه میآید، باز میدارد!
#جام_جهانی
♨️روغنفکران نامحترم!!! سؤالی دارم:👇🏻
انگلیسی حرف زدن دست و پا شکستهی یک خانم ایرانی،با یک خبرنگار، زشتتر و بدتره؟ یا این👆🏻فضاحت ننگین و متعفن رییسجمهور خرفت آمریکا در یک دیدار رسمی؟؟؟
آبروریزی کدوم یکی بیشتره؟؟
🔥هیولای خبیث رسانهغربی و غربزده، با ذهن شما کاری میکنه که اولی رو به شدت تحقیر و تمسخر کنید و براش جوک بسازید
اما از کنار دومی، با چشم و گوش بسته، رد بشید و فراموشش کنید!
ایکاش کمی قوی بودید!
ایکاش کمی تفکر و تأمل را جایگزین ویروس خودتحقیری میکردید!!!
#جهاد_تبیین
#افول_رژیم_مافیایی
"بنده خدا"
♨️غلام مرتضی'علی(علیهالسلام)
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هفدهم
۰۰۰ عراقیا اسمش رو گذاشتن عقاب کوهستان، تا حالا پنجاه تا روباه منافق رو که گِرای ما رو به بعثیها میدادن رو شکار کرده حاجی گفت : پس صداش کن زود بیاد ، فرمانده از همون جا داد زد، میثم! برادر میثم! بعد یه نگاه به ما انداخت و گفت: حتما تو چادر نمازخونه داره قرآن می خونه، مدتی گذشت و خبری نشد، گفتم حاجی بذار خودم بِرم صداش کنم، وقتی وارد چادر نماز خونه شدم، ظلمات بود انقدر تاریک بود که چشم، چشمو نمی دید ، سکوت کامل حاکم بود ، به خودم گفتم، اینجا که کسی نیست، همه نمازشون رو خوندن و رفتن، آروم آروم جلو می رفتم، نصف چادر به طرف محراب رفتم ، نا امید شدم، خودم رو کشیدم به کنار چادر و دستم گرفتم به طناب بدنه چادر که روش بیرق و پرچم نصب شده بود ، یه دفعه از درد جیغ کشیدم، سر یکی از سنجاقها که در اومده بود رفت تو انگشتم و خیلی دردم گرفت، انگشتم کردم تو دهنم و مکیدم شاید دردش کم بشه، خواستم تا سرعتم رو زیاد کنم و از چادر خارج بشم، پام گیر کرد به یه چیزی و افتادم رو موکت کبریتی کف نمازخونه و یه داد ِ بلند دیگه کشیدم ، با درد از جا بلند شدم سرعتم رو تو تاریکی تند کردم ، دوباره پام گرفت به یه چیز دیگه دوباره افتادم ، ایندفعه حسابی کلافه شده بودم یهو احساس کردم یه دستی، دستم رو گرفت، آروم تو گوشم گفت بابا چه خبره اَخوی؟ چرا انقدر داد میزنی؟ نور یه چراغ قوه کوچولو افتاد رو صورتم ، اول چشممو زد ولی کمی که گذَشت ، اطرافم دیدم کنارهای چادر نمازخونه هر چند متر به چند متر ، یه بسیجی سرش رو سجده بود و داشت دعا میکرد ، بعضیها آروم گریه میکردند ، من و باش که فکر کردم چادر خالیه ، آروم پرسیدم اومدم دنبال برادر میثم ، آروم و مثل صدای من پرسید چی کارش داری، از اینکه اَدای منو درآورده بود خندهام گرفت ، گفتم بیرون کارش دارن ، دوباره با تقلید از صدای من ، صداش و کشید و گفت چی ی ی ی کارش دارن؟ یهو با صدای بلند داد زدم : گرفتی مارو اَخوی ؟ دست گذاشت رو دهنم و گفت : هِیس ، چرا داد می زنی من میثم هستم ، بگو! خوشحال شدم و گفتم : چه خوب شد ، برادر! شما رو بیرون فرمانده مقعر کار داره ، یهو نه ورداشت و نه گذاشت و گفت دُمت نره لای در ، شوکه شدم و خندیدم ، به خودم گفتم شانش مارو ببین ، یه دونه ناصر کم بود ، حالا شد دوتا، هنوز نتونسته بودم صورت برادر میثم رو خوب ببینم ، گفت شما برو من سجاده رو جمع کنم ، الان میام ، بیرون چادر کنار فرمانده و حاجی و برادر قلعه قوند ایستاده بودم یهو دیدم یه نفر با لباس کُردی که یه اسلحه قناسه رو دوشِشِه و یه ریل فشنگ به کمرش از چادر اومد بیرون ، از دور سلام کرد و گفت : (حالک َ خُوسَه َ، چُوونی ِ ، سِیلامتی ، اییشاءالله) سلام ، حالتون خوبه ، چطوریت ، سلامتیت ، انشاءالله ، آقا میثم یه جوری که انگار ما رو سالهاست میشناسه تک تکمون رو به گرمی بغل کرد و بوسید ، راستش رو بخواید لذت بردم ، اصلا" پیشش احساس غریبی نکردم ، بوی عطر گل محمدی و گلاب میداد ، یه شال قهوه ایی کُردی رو سرش بود و یه شال قهوه ایی هم به کمرش ، چشمم افتاد به گردنش یه چفیه به گردنش آویزون بود ، قناسه رو از رو دُوشش زمین گذاشت ، یه اسلحه با یه دوربین عجیب غریب که اصلا" شبیه دوربین های اسلحههایی نبود که تا حالا دیده بودم ، خوب که نگاه کردم ، تعجببم بیشتر شد دیدم یه دستمال یزدی دور قُنداقه اسلحه سیمینوف یا همون قناسه پیچیده شده ، یه خشاب هم وارونه چسبوند شده به بدنه خشاب اصلی ، روی جیب سمت راست پیرهن کُردیش نوشته بود میثم غلام مولا علی(ع) ، روی جیب سمت چپ پیرهن کُردیش که روی قلبش بود با خودکار یه قلب کشیده بود و زیرش نوشته بود عاشق گلولهها که سفیر شهادتند ، خوش اومدی رِفیق ، واسم عجیب بود ، یه کُرد که نمیدونم کرد عراقیه یا کُرد ایرانی و انقدر فارسی رو مثل ما تهرونیها داش مشدی حرف می زنه و اصلا" لهجه کُردی نداره ، این کیه ، فرمانده گفت : میثم جان یه ماموریت خیلی واجب برات دارم ، این دوتا برادر رو از مسیر شهید باقری باید برسونی نوک تک شاخ ، چقدر طول می کشه ، آقای میثم گفت اَگه قاطرهای سالم همراه ببریم یک یا یک ونیم ساعت ، فرمانده گفت : پس سریع این دوتا برادر و آماده کن و راه بیفت ، همراه برادر میثم سریع اومدیم چادر تدارکات ، میثم خیلی خودمونی رو کرد به من و حاج آقا قلعه قوند گفت : بچه ها باید لباس کردی بپوشید ، به جای این کتونیهای بسیجی هم باید پوتین پا کنید ، یه جاهایی مجبوریم از شیارها و درهها رد بشیم ، یه جاهایی هم باید از لبه پرتگاه و سینهکش کوه ، شما که نمی ترسید؟ ما دوتا به هم نگاه کردیم و من سریع گفتم نه که نمیترسیم ، آقا قلعه قوند یه کمی مکث کرد و گفت : ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
#لبیک_یا_خامنه_ای #جام_جهانی #برای_ایران
حداقل خوبی این بازی ها برای ما و کابوس برای دشمنان،فهمیدن گستره نفوذ انقلاب در دیگر کشور ها بود.
کشورهایی که مردمش بیشتر از من ایرانی،نگران شکست تیم ایران و آرزومند پیروزی اون بودند......
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #برش_دیدار | حرفهای انقطاع نسلی، روشنفکرانه و غیرواقعی است
🔻 رهبر انقلاب در دیدار اخیر: شما دههی هشتادی و دههی هفتادی و امثال اینها هستید، جوانهای نورس هستید؛ نه امام را دیدید، نه دوران انقلاب را دیدید، نه دوران دفاع مقدّس را دیدید امّا همان روحیهی جوانِ در میدان جنگ در شما هم هست؛ دههی ۶۰ و ۹۰ و ۸۰ ندارد. این حرفهای انقطاع نسلی و از این حرفهایی که میزنند، حرفهای روشنفکریِ داخل گعدههای روشنفکرانه است؛ واقعیّتها غیر از این است.
🔍 متن کامل بیانات👇
https://khl.ink/f/51418
قالیباف: عدم صعود خدشهای به توانمندی بازیکنان وارد نمیکند
رییس مجلس در پیامی بعد از بازی ایران و آمریکا:
🔹جوانان برومند و پرتوان تیم ملی فوتبال کشورمان علیرغم بازیهای قابلقبول و میدانداری در آوردگاه رقابتهای جامجهانی، از صعود به مرحله بعد بازماندند.
🔹این امر در شایستگی و توانمندیهای آنان خدشهای وارد نمیسازد.
🔹امیدوارم با تلاش و همت بیشتر در سایر رقابتهای پیشرو موفق و سربلند باشید.
#جام_جهانی
#برای_ایران
عزتاللهی: مردم ما را ببخشند
بازیکن تیمملی فوتبال:
⚽️ هواداران مانند همیشه ما را حمایت کردند و از آنها معذرت میخواهیم.
⚽️ فوتبال تمام شد اما زندگی ادامه دارد و درس خوبی برای ما شد.
⚽️ امیدوارم مردم ما را ببخشند. فقط میتوانم بگویم معذرت میخواهم.
#فوتبال #جام_جهانی #برای_ایران