eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
202 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است . به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
بهترین و بدترین آدمها را در بین دینداران دیدم. بهترین آنها کسانی بودند که میخواستند خودشان به بهشت بروند و چقدر بی آلایش و پاک بودند، سرشان به کار خودشان بود، بی آزار بودند و بهترین مشوق من به دین بودند. و بدترین آنها کسانی بودند که میخواستند غیر از خودشان بقیه را هم به بهشت ببرند. چقدر وحشتناک بود برخورد با آنها تظاهر و ریا !!! خشونت و‌توحش در بین آنها موج میزد... 👤گاندی
یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند . و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم . از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن . و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم . "هنر نبودن دیگری" .... "دکتر علی شریعتی"
🔻قلمت بشکنه تاریخ اگر ننویسی شهید روح‌الله عجمیان کارگر گچ‌کاری بود که یکی از قاتلینش ماهانه ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومن درآمد داشت 🇮🇷 ┅═══🍃✼🇮🇷✼🍃═══┅ چندبار دیگه این دیالوگ رو بخونید فکر کنم بهترین دیالوگ برای فهم فتنه اخیر است یک پزشک با درآمد ماهیانه ۱۰۰ میلیون تومان یک کارگر مستضعف که اجاره نشین هم بود را زیر ضربات لگد کُشت..... این فتنه،فتنه اغنیا هست علیه انقلاب مستضعفان . فتنه شکم پرها هست که بر سر سفره این انقلاب فربه شده اند علیه مستضعفینی که جان خود را فدای این کشور و انقلاب کرده اند فتنه شهوت پرستان هست که جز آزادی جنسی و بی بندباری هدف دیگری ندارند علیه انسانهای وارسته و پاکدامن که هدفی جز حفظ حریم اخلاق و حیا در جامعه ندارند..... این شهید عجمیان عجب روح بزرگ و وارسته ای دارد که اینگونه خونش معیار شناخت حق و باطل شده است.... روحش شاد 🇮🇷 ┅═══🍃✼🇮🇷✼🍃═══┅
|•تعجبم‌ازڪساییه ڪه وقت‌‌وحوصله دارن‌یه رمان‌صـدصفحھ‌اےرو بخونن!اماوقتے‌میخوان یھ‌صفحھه قرآن‌بخونن، یهووقتشون‌تنگ‌میشه وحوصلھ‌شون‌نمیشه...!•‌ 🆔 @sarm_news
💞هر کار نیکی صدقه است حضرت رسول (ص)فرمودند: بر هرمسلمانی است که هر روز صدقه بدهد عرض شد :کسیکه مال ندارد چکارکند ؟ فرمودند : برداشتن چیزهای آسیب رسان ازسر راه مردم صدقه است. نشان دادن راه به کسی صدقه است عیادت مریض صدقه است دعوت به کار خیر صدقه است جواب سلام مردم را دادن صدقه است آموختن چیزی که بلدی به دیگران صدقه است ‌‎ ‎‌‌‎ ➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿ 🆔 @sarm_news
سلام امام زمانم❤️ ┊آزرده گشتـــ خاطرتـ🍃 از کرده هاے من🤚🏻 ┊مولا ببـــخش🕊 نوکرت دَردسر شدہ...•💔• تعجیـل‌در‌ظهـور صلـوات روزتون سرشار از یاد مولا😊❤️❤️ 🆔 @sarm_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(کلیپ) 🌹ویژه دانش آموزان اول و دوم متوسطه با موضوعات👇👇 🌱وصیت نامه شهدای صرم 🌱خاطرات خانواده شهدا 🌱خاطرات همرزمان شهدا 🌹جوایز: 🌱نفر اول: ۳۰ میلیون ریال 🌱نفر دوم: ۲۰ میلیون ریال 🌱نفر سوم: ۱۰ میلیون ریال 🌱و جوایز نقدی به تمام شرکت کنتدگان 💠جهت کسب اطلاعات بیشتر و ارسال آثار با شماره تلفن ۰۹۱۹۳۵۴۸۵۶۴ در ایتا تماس بگیرید. 🆔 @sarm_news
🔆 ✍ قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری روزی طلبه جوانی که در زمان شاه‌عباس در اصفهان درس می‌خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس‌خواندن خسته شده‌ام و می‌خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم، چون درس‌خواندن برای آدم، آب و نان نمی‌شود و کسی از طلبگی به جایی نمی‌رسد و به‌جز بی‌پولی و حسرت، عایدی ندارد. شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می‌روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می‌خواهی برو، من مانع کسب‌وکار و تجارتت نمی‌شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد. پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده‌ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید. شیخ گفت: اشکالی ندارد. پس به بازار علوفه‌فروشان برو و بگو این سنگ خیلی باارزش است، سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب‌هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن‌ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود، نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می‌دهند؟ شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد. طلبه جوان با اینکه ناراحت بود، ولی با بی‌میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود، رفت و گفت: این سنگ را در مقابل صد سکه به امانت نزد تو می‌سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و می‌خواستند او را با خود ببرند. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده‌ام؟ مرد زرگر گفت: می‌دانی این سنگ چیست و چقدر می‌ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می‌ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ۱۰هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک‌جا ندیده‌ای، چنین سنگ گران‌قیمتی را از کجا آورده‌ای؟ پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی‌کرد سنگی که نانوا با آن نان هم نداده بود، این مقدار ارزش داشته باشد، با لکنت‌زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده‌ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام‌گرفتن به اینجا بیاورم. اگر باور نمی‌کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم. ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می‌گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آورده‌ای! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ۱۰هزار سکه می‌پردازد. شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می‌بینی، گوهر شب‌چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می‌درخشد و نور می‌دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می‌شناسد و قدر گوهر را گوهری می‌داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی‌دهند و همگان ارزش آن را نمی‌دانند. وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان‌های عاقل و فرزانه می‌دانند و هر بقال و عطاری نمی‌داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی، خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از اینکه می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید.
خدﺍیا ... ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﺗﺎ 👈ﻫر رنجي ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ 👈ﻫﺮﻏﺼﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﯼ 👈ﻫﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ 👈ﻫﺮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﻪ آﺳﺎﯾﺶ 👈ﻫﺮ ﻓﺮﺍﻗﯽ ﺑﻪ ﻭﺻﻞ 👈ﻫﺮ ﻗﻬﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﯽ 👈ﻫﺮ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ 👈ﻫﺮ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ 👈ﻫﺮ ﻧﺎﻣﻤﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ خدایا🙏 تقدير دوستانم را زیبا بنويس
اگر آتش می دانست که سرانجامش خاکستر است، هرگز با اینهمه غرور زبانه نمی کشید. وقتی عصبانی هستید، مواظب حرف زدنتان باشید عصبانیت شما فروکش خواهد کرد، ولی حرف‌هایتان یک جایی باقی می مانند برای همیشه…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | به کارگیری مجهزترین روش‌ها برای نابودی نظام! ‼️ واکسینه شدن کشور پس‌ از بحران! 💢 نجات نوجوانان و جوانان از گرداب شبهات ذهنی! 🔴 اسلحه جهاد تبیین بالا، و و تحقیق 🔶 برشی از سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | چرا در این دولت گرانی اتفاق افتاد؟ ♨️ برای این بیش از ۱۰۰بار کشور‌های دنیا بررسی شده است ‼️ آبرویی که فدای خدمت به خلق شد! 💢 شورش مردمی، بدهی خارجی در بالاترین حد، نتیجه حذف ارز ترجیحی در دنیا! 🔹 حذف ارز دونرخی، به نفع یا ضرر مردم؟؟!! ⁉️ تمام کشور های دنیا مجبور به حذف شدند! _____________ 🔶 برشی از سخنرانی
جلسه هم اندیشی اتاق فکر شورای فرهنگی روستای صرم در پایگاه شهدای روستا، پیرامون مباحث فرهنگی روستا بخصوص وضعیت نماز مدارس و حجاب و ... ۱۲ آذر ۱۴۰۱
❤️ ❤️ شیرین تر از نـامِ شما، امکان ندارد مخروبه باشد هر دلی جانان ندارد جـانِ مـن و جـانـانِ مـن ، مهــدیِ زهـرا قلبم به جز صاحب زمان سلطان ندارد 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
۱۳ 💠 برطرف شدن بیماری ها پس از ظهور 🔹امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام فرمودند : «هرگاه قائم ما قيام نمايد، خداوند مرض را از هر فرد مومن می برد و توانايی او را به سويش برميگرداند.» 📚کتاب الغيبه نعمانی 🔹 همچنين امام باقر علیه السلام فرمودند : « هرکس قائم اهل بيت را درک کند و مريض باشد سالم ميشود و کسی که دارای ناتوانی است، قوی ميگردد» 📚بحارالانوار @MonadianMahdavitKahak
♦️ آیا سجده بر کاغذ یا دستمال کاغذی صحیح است ؟ ♦️ ♻️ گاهی برای خواندن نماز مهری از جنس خاک در دسترس نیست یا هنگام خواندن نماز مهر نماز گم می شود یا به جای دوری پرتاب می شود . در این صورت، آیا می توان از «کاغذ» ، «دستمال کاغذی » و یا «اسکناس » در دسترس برای سجده کردن استفاده کرد؟ 💠 آیت الله خامنه ای : سجده بر كاغذى كه از چوب و گياهان ـ غير از كتان و پنبه ـ ساخته مى‌شود صحيح است، مشروط به اين كه رنگ يا جرم ديگرى روى آن را نگرفته باشد. 💠 آیت الله مکارم شیرازی : سجده بر کاغذ مطلقا صحیح است. سجده بر «کاغذ بی خط » نیز صحیح است . هم چنین سجده بر «کاغذ خط دار» در صورتی که خطهای موجود در آن مانع رسیدن پیشانی بر کاغذ نباشند و یا بین خطها به مقداری که سجده صحیح است فاصله باشد، جایز است. 💠 آیت الله سیستانی : اگر کاغذ نوشتن را از چیزی که سجده بر آن صحیح است مانند – چوب و کاه- ساخته باشند می شود برآن سجده کرد و همچنین اگر از پنبه یا کتان ساخته باشند . ولی اگر از حریر یا ابریشم و مانند این ها ساخته باشند، سجده بر آن صحیح نیست و اما دستمال کاغذی فقط در صورتی می توان بر آن سجده کرد که معلوم باشد از چیزی ساخته شده است که سجده بر آن صحیح است. ------------------- 📚 منبع: توضیح المسائل مراجع مسئله 1082- آموزش احکام ص 123
20.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 «وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن كُنتُم مُؤمِنينَ» «لا تَهِنوا» یعنی ای مسلمانان سست نشوید، «وَ لا تَحزَنوا» و اندوهگین مگردید، «وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ» شما بالاترید، دست شما بالاتر است، شما پیروزمند خواهید بود، شما بر دشمن غلبه خواهید کرد، فکر شما بالاخره بر اورنگ حکمرانی جهان خواهد نشست. ⁉️ شرطش چیست؟ «اِن كُنتُم مُؤمِنينَ» اگر مؤمن باشید.. 👈 شما می‌گویید آقا من دیدم، امام صادق صلوات‌الله‌علیه با طاغیۀ زمان خود، آن‌همه مبارزه کرد، حکومت را نتوانست بگیرد، بله؛ اما برای خاطر این بود که اطرافیانش، بسیاری از دوستانش، بسیاری از مدعیان تشیّعش، مثل بنده و شما بودند، مثل ما بودند، بی‌صبر بودند، کم‌ایمان بودند. ⁉️ شما می‌خواستید امام صادق برخلاف سنتِ تاریخِ قرار دادۀ پروردگار بتواند به حکومت برسد؟ همین خودش دلیل بر این است که مُعجِزی و دست غیبی‌ای در زمینۀ فتح‌ها و پیروزی‌ها بنا نیست ظاهر بشود. اگر قرار بود معجزی بشود، معجزی می‌شد تا امام صادق به حکومت برسد. امام صادق بالاخره به دست طاغیۀ زمان خودش کشته شد؛ موسی‌بن‌جعفر هم همین‌جور. ❗️ بر اثر این بود که دوستان و پیروان، به‌قدر کافی، آن‌قدری که لازم است صبر نداشتند، ایمان و باورِ همراه با تعهد، آن‌قدری که باید و شاید در روح آنها ذخیره نشده بود. 🔻امروز هم اگر آن‌جور باشد، نتیجه‌اش شکست است، شکست اسلام، شکست قرآن، محکومیت مسلمانان. ۱۳۵۳/۷/۱۶ 📚 طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
48.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | چرا باید به آینده نظام امیدوار بود؟! 🔴 دیدن این کلیپ برای تمامی افراد است! ⁉️ پر تکرارترین آیه از لسان مقام معظم رهبری از ابتدا تا به الان؟! ‼️ در کدام زمان انقلابیون به بالاترین حد ناامیدی رسیدن؟ ⁉️ پیروزی در جنگ هشت ساله با عقل مادی ممکن بود؟ ‼️ دستاورد‌های ۴۳ ساله که کشور‌های ۳۰۰ ساله به آن دست پیدا نکردند! ⁉️ تولید مقالات پر استناد و باکیفیت ۳ برابر جمعیت کشور! ‼️ رتبه یک دنیا در برابری حق تحصیل در دنیا! ⁉️ رشد ۱۲ برابر بانوان پزشک فوق تخصص در دنیا! ‼️ سقوط یک کشور بر اثر یک بحران اتفاق افتاده در ۴۳ سال ⁉️ اولین موج در کشور چه زمانی اتفاق افتاد؟! 💢 جمهوری اسلامی قوی‌تر از قبل! ⁉️ ماجرای دستور ۳۰۰۰ نفر! ‼️مقایسه وضعیت جمهوری اسلامی با دشمنان خود! ‼️ عادی سازی افول در پر خرج ترین فیلم تاریخ ♦️ هر زمان از جوان‌ها استفاده شد پیروز شدیم! ‼️ ظرفیت‌های بی‌شمار کشور باعث حل شدن مشکلات! ‼️ تمام مشکلات در داخل کشور حل می‌شود! ⁉️ تنها راه حل مشکلات 🔴 از تجربیات تمام کشور‌ها استفاده کنید و به توصیه‌های آنها بد بین باشید 🔻نردبان بالا رفتن کشور‌های دنیا را ملاحظه کنید 🔹 برشی از سخنرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴کارگردان دنیا خداست! مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست، سالم است یا بیمار! مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است. امیدوارم خوش بدرخشیم ! غر نزن. گله نکن خدا حکمت همه کارها را میدونه فقط مرتب بهش بگو: "ای که مراخوانده ای راه نشانم بده..."..،،
🔴 بهلول و مرد شیاد بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می‌نمود. شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه را که به همین رنگ است به تو می‌دهم! بهلول چون سکه‌های او را دید دانست که سکه‌های او از مس است و ارزشی ندارد؛ به آن مرد گفت: به یک شرط قبول می‌نمایم. اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی. شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود. بهلول به او گفت: تو با این خریت فهمیدی سکه‌ای که در دست من است از طلاست چگونه من نفهمم که سکه‌های تو از مس است؟
💡 دوستی میگفت:در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم. کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در فیــسبـــوک ملاقات کنید. بازفکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد که فروشنده اش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم ، به تجربه میگویم : هیچ کجا … هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید، با کلامی تکان دهنده گفت: بی کس هستم، اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذروند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟ به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود، مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد. تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله ای بود؟ شب در حالیکه پشت لپ تاپم داشتم کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه های خاطره انگیز را سر داد. در کوچه نوازنده ای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که میزنی. با رضایت پولی به او داد و رفت…حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی میتواند در کوچه ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده ام. میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید. چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد..؟ چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند..؟ چرا باید نوازنده ای ماهر در کوچه بنوازد…؟؟ و از این دست نگاههای منفی که خیلی ها دارند.. اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟ و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟ من هر چه را دیدم مثبت میدیدم. بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالیکه در عمل وجود ندارند.. و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمی بیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بی کلاس” تقسیم کرده ایم..! ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس، و پیکان و پراید بی کلاسند. حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل…، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین… امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام با کلاس ترند؟ میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الدَّوْلَةِ الشَّرِیفَةِ... 🌱سلام بر تو و بر امید فرح بخش آمدنت، آنگاه که حکومت خدا را نشانمان میدهی و خشکسال آرزوهای ما را با باران مهربانی ات سیراب میکنی؛ آنگونه که بعد از آن هیچ عطشی، هرگز بی تابمان نکند. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
۱۴ 💠 روایتی با عشق... 🔹شيخ طوسی از امام باقر [عليه السلام] روايت کرده که : «هنگام ورود حضرت مهدی به کوفه، ايشان شروع می کنند به سخنرانی ، مردم از شدّتِ اشتياق به آن حضرت آنگونه گريه می کنند که سخنان مهدی [عليه السلام] شنيده نمی شود و مردم نمی فهمند چه می گويد.» 📚 الغيبه شيخ طوسی،ص۴۶۸ اَزْ فِراقَتْ چَشْمْهايَمْ غَرْقِ بارانْ ميشَوَدْ عاشِقِ هِجْرانْ کِشيدِهْ زودْ گِرْيانْ ميشَوَدْ @MonadianMahdavitKahak
📚 بزرگي گويد: مرا همسايه اي بود گناهكار و فاسق و فاسد و نابكار. هنگامي كه در سفر بودم از دنيا بيرون شد.چون من به خانه رسيدم، سه روز بود تا از دار دنيا رحلت كرده بود . با خود گفتم كه اكنون كه از نماز و تشييع جنازه اش محروم ماندم و ازبراي حق همسايگي، ساعتي بر سر تربت او روم. چون بر سر تربت وي رفتم، دو سه سوره از قرآن بخواندم. پس از آن، خوابي بر من در آمد. آن جوان را ديدم در خواب كه به نشاط تمام همي خراميدي، تاجي مرصع بر سر نهاده و حله سبز اندربر. با او گفتم: ملك تعالي با تو چه كرد؟گفت: مرا در كنف كرم خويش فرود آورد. گفتم به چه معاملت؟ گفت: مرا معاملتي نبود كه از سبب رحمت بودي و لكن مرا چون در گور نهادند و اقارب و خويشان بر گور من نشسته بودند، فرشتگان عذاب در آمدند با گرزهاي آتشين تا مرا عذاب كنند. ازيك ساعت ديگر او را مهلت دهيد و عذاب مكنيد تا پيوستگان از او جدا شوند. چون ساعتي بر آمد و پيوستگان به خانه رفتند،مادرم بر سر تربت من بنشست. آن فرشتگان باز آمدند به صولتي تمام تا مرا عذاب كنند .خطاب آمد كه: ساعتي ديگر صبر كنيد تا مادرش به خانه شود.ايشان منتظر بايستند. شب در آمد و مادرم همچنان نشسته بود. فرشتگان گفتند: ملكا! پير زن از سر تربت باز نمي گردد، چه فرمايي؟ خطاب آمد كه: اگر او باز نگردد، شما باز گرديد، زيرا كه به كرم ما لايق نباشد كه به عقوبت بشتابيم و فرزند را درپيش مادر عذاب كنيم. ما در اين ساعت درضعيفي آن پير زن نگريم و اين فرزند او را بدو بخشيم.
🦉قلب جغد پیر شکست...! جغدی روی کنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌کرد؛ رفتن و ردپای آن را و آدم‌‌هایی را می‌دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند.اما جغد می‌دانست که سنگ‌ها ترک می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، در‌ها می‌شکنند و دیوار‌ها خراب می‌شوند.او بار‌ها و بار‌ها تاج‌های شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابه‌لای خاکروبه‌های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری‌اش می‌خواند و فکر می‌کرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با این آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را که شنید، گفت: «بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند. غمگین‌شان می‌کنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.» قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند... سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: «آوازخوان کنگره‌های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.» جغد گفت: «خدایا! آدم‌هایت مرا و آواز‌هایم را دوست ندارند.» خدا گفت: «آوازهای تو بوی دل کندن می‌دهد و آدم‌ها عاشق دل بستن‌ هستند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه‌ای! و آنکه می‌بیند و می‌اندیشد، به هیچ‌چیز دل نمی‌بندد. دل نبستن سخت‌ترین و زیباترین کار دنیاست اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.» جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره‌های دنیا می‌خواند و آن‌کس که می‌فهمد، می‌داند آواز او پیغام خداست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی به اندازه توانش برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قدم برداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا