♨️هشت راه برای افزایش محبت به امام زمان علیه السلام؛(بخش ششم)
6⃣ همواره برای آن بزرگ دعا کنیم، تا دوستی ما با امام زمان علیه السلام مستحکمتر شود.
🔸دعاهای مختلفی برای سلامتی، تعجیل فرج و برآورده شدن خواستههای حضرتش از امامان گذشته و خود صاحبالزمان علیهم السلام نقل شده است.
خواندن آنها مخصوصا در زمانهای منتسب به #امام_زمان علیه السلام مانند عصر جمعه مغتنم است.
🔻در اینجا به سه دعا اشاره میشود:
✅دعای امام رضا علیه السلام برای حضرت مهدی علیهماالسلام که با اللَّهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّکَ وَ خَلِیفَتِکَ وَ حُجَّتِکَ … شروع میشود و در قسمت زیارات مفاتیح الجنان آمده است.
✅صلوات ابوالحسن اصفهانی که در مفاتیحالجنان بخش اعمال روز جمعه نقل شده است
✅دعای دوران غیبت که در ملحقات مفاتیح آورده شده است؛ این دعا در حقیقت فشردهای از وظایف و حالات یک منتظر را بیان مینماید.
🌀دو دعای آخر مخصوص عصر روز جمعه میباشد و گفتهاند که اگر در عصر روز جمعه کار داشتیم و نتوانستیم دعاهای دیگر را بخوانیم، از این دو دعا غفلت نکنیم.
👌دعا کردن برای آن بزرگوار راز ایجاد دوستی با امام زمان علیه السلام است!
🔰ادامه دارد...
@MonadianMahdavitKahak
🔴 قسم حضرت عباست را باور کنم یا دم خروس را
ریشه این حکایت از کجا آمده؟
مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس"
📚حکایت سرا
گویند شخصی ده خر داشت
روزی بر یکی از آنها سوار شد
و خران خویش را شمرد،
چون آن را که سواربود شماره
نمی کرد حساب درست در نمی آمد.
پیاده شد و شمار کرد.حساب درست
و تمام بود.چندین بار در سواری
و پیادگی شمارش را تکرار کرد.
عاقبت پیاده شد و گفت:سواری
به گم شدن یک خر نمی ارزد.
#علی_اکبر_دهخدا
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت:
«بشکن و بخور و برای من دعا کن.»
بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد.آن مرد گفت:
«گردوها را میخوری نوش جان،ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!»
بهلول گفت:
«مطمئن باش اگر در راه خدا دادهای،خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»
#حکایت ✏️
مردی خسیس تمام داراییاش را فروخت و طلا خرید. او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد. مدت زیادی گذشت و او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت. روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت. او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد. رهگذری او را دید و پرسید: «چه اتفاقی افتاده است؟»
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت: «این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست. تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟»
#پی_نوشت : ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است. چه بسیار افرادی هستند که پولدارند اما ثروتمند نیستند و چه بسیار افرادی که ثروتمندند ولی پولدار نیستند.
#عالیه_این_متن👇🏻👌🏻
خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را ...!
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !
به رفیقمان یک تیکه سنگینی می اندازیم،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه بر سر او می آوریم !
در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به ازدواجی که کرده
آن دیگری را... یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
آهای!
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم... حواسمان نیست که ما
می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
👈🏻بین کلمه های ما
👈🏻بین قضاوت های ما
👈🏻بین برداشت های ما
👈🏻دلی که می شکنیم ارزان نیست...
پروردگارم!
قاضی تویی
کمک کن" هیچوقت قضاوت نکنیم"
📚تو برو کشکت را بساب
میگویند روزی مرد کشکسابی نزد شیخ بهایی رفت، از بیکاری و درماندگی شکوه کرد و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او گفت: اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیفتد، ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد، به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشکساب پاتیل و پیالهای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالادست مرد کشکساب دکانی باز میکند و مشغول فرنیفروشی میشود، به طوری که کار مرد کشکساب کساد میشود.
کشکساب دوباره نزد شیخ بهایی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود، به او میگوید: تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی، حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟
🔹تو برو کشکت را بساب.
📚 داستان کوتاه
در روزگاران قديم دو دوست بودند که کارشان خشتمالي بود . از صبح تا شب براي ديگران خشت درست مي کردند و اجرت بخور و نميري مي گرفتند.
آنها هر روز مقدار زيادي خاک را با آب مخلوط مي کردند تا گل درست کنند ، بعد به کمک قالبي چوبي ، از گل آماده شده خشت مي زدند .
يک روز ظهر که هر دو خيلي خسته و گرسنه بودند ، يکي از آنها گفت : " هرچه کار مي کنيم ، باز هم به جايي نمي رسيم . حتي آن قدر پول نداريم که غذايي بخريم و بخوريم .
پولمان فقط به خريدن نان مي رسد . بهتر است تو بروي کمي نان بخري و بياوري و من هم کمي بيشتر کار کنم تا چند تا خشت بيشتر بزنم . " دوستش با پولي که داشتند ، رفت تا نان بخرد . به بازار که رسيد ، ديد يکجا کباب مي فروشند و يکجا آش، دلش از ديدن غذاهاي گوناگون ضعف رفت .
اما چه مي توانست بکند ، پولش بسيار کم بود . به سختي توانست جلوي خودش را بگيرد و به طرف کباب و آش و غذاهاي متنوع ديگر نرود .وقتي كه به سوي نانوايي مي رفت ، از جلوي يک ميوه فروشي گذشت . ميوه فروش چه خربزه هايي داشت! مدتها بودکه خربزه نخورده بود . ديگر حتي قدرت آن را نداشت که قدم از قدم بردارد .
با خود گفت : کاش کمي بيشتر پول داشتيم و امروز ناهار نان و خربزه مي خورديم . حيف که نداريم . تصميم گرفت از خربزه چشم پوشي كند و به طرف نانوايي برود. اما نتوانست. اين بار با خود گفت: اصلا ً چه طور است به جاي نان، خربزه بخرم.
ادامه در پست بعد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید | بزرگترین عملیات #شهادت_طلبانه
💢 نوجوانی که جهان را متحول کرد!
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/ChahardahMasoumMosqueofSarm
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی
3️⃣1️⃣ چرا امام زمان عج زمانی ظهور میکند که دنیا پر از ظلم و ستم شده است؟
📝 1ـ جواب:
🔷 اول: روزهای اولی که بیماری کرونا آمد و کل دنیا را گرفته بود، تمام مردم دنیا را عاجز کرده بود. هر کسی به دنبال راهی میگشت تا خودش را حفظ کند. تمام مردم محتاج داروی کرونا شدند و احساس نیاز به داروی کرونا کردند. کسی که کرونا میگرفت، حاضر بود تمام مال و ثروتش را بدهد تا داروی کرونا را به او بدهند.
🔹 مفهوم پر از ظلم و ستم شدن دنیا این است که مردم آنقدر ظلم و ستم میبینند که از بیعدالتی و ظلم خسته و ناامید میشوند. مشتاق و تشنهی عدالت و نجات میشوند و احساس نیاز به آمدن منجی(نجات دهنده) میکنند. وقتی اکثر انسانهای دیندار به این احساس نیاز رسیدند و قدر و ارزش امام زمان را درک کردند، امام زمان عج ظهور میکند. هر زمانی احساس نیاز به منجی در جهان ایجاد شد، امام زمان ظهور میکند.
🔶 دوم: خداوند هدفش این است که انسان به سعادت برسد. در طول تاریخ این هدف را با فرستادن پیامبران و اولیای خود انجام داده است. در هر زمانی که ظلم و ستم به اوج خودش رسیده و مردم احساس نیاز به منجی کردند، خداوند هم نجات دهنده را برای آنها فرستاده است. حالا تا مردم احساس نیاز به امام زمان در آنها با تمام وجود ایجاد نشود، امام زمان عج ظهور نمیکند.
📝 ۲_ لینک مطلب:
https://btid.org/fa/news/191892
#شبهات_دانش_آموزی
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #ببینید | فتنه آينده بر سر چه موضوعی خواهد بود؟
♨️ پیش بینی #فتنه آینده!
⁉️ نظر حضرت آقا در رابطه با عملکرد #دولت چیست؟
‼️ ریشه اصلی فتنه اخیر چه بود؟
⁉️ پولهای بلوکه شده ایران در آمریکا توسط کدام دولت نتایج مثبتی به همراه داشت؟
⁉️ حضرت آقا به آينده کدام دولت امیدوار است؟
☑️ بیان موردی دستاوردهای دولت در زمان اغتشاشات توسط شخص رهبری!
🔴 دلار ۴۵تومنی نتیجه خدمات دولت انقلابی؟!
❌ رسانهها اجازه شنیدن واقعیت را به کسی نخواهند داد!!! ❌
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#جهاد_تبیین