فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ٢۶۶ سوره مبارکه بقره.
🔎 جستجوی سوره: #بقره
#مصحففارسی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیات ٨۴ تا ٨٨ سوره مبارکه شعراء.
🔎 جستجوی قاری: #المنشاوی
#مصحفعربی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🕊چکاوک
🍃🍃🍃🌸🍃 زن عمو با شوق و ذوق خاصی بالا سر بهار وایستاده بود و با دیدن این صحنه یه نگاه به فامیل اند
🍃🍃🍃🌸🍃
بعدشم هر کی یه اخلاقی داره دیگه مثلا من دلم نمیخواد جلو جمع این مدلی با زنم رفتار کنم . حرصم گرفته بود از حرفهای فرامرز با خودم گفتم جلو جمعم که نیستیم کار خاصی نمیکنی
وقتی رسیدیم خونه خدافظی کردم و رفتم داخل مامان یه بند از دوماد میگفت که فرنگ رفته و این پسرای فرنگ رفته زیاد شدن و وفا ندارن و همه اینا ادا اصولشه.
سهراب گفت ادا اصول دیگه چیه زنشه دوسش داره خواسته بهش محبت کنه ، مامان با غیض خاصی نگاه کرد و گفت جای محبت کردن تو خلوت زن و شوهره نه وسط مجلس عقد .
بعدشم گفت خدا رو شکر که دامادی گیرم اومد که از آقایی هیچی کم نداره ، این همه دختر بزک دوزک شده از جلوش رد شدن دریغ از یک نگاه به یکیشون ، فقط گهگاهی سر بلند میکرد و به مهزاده نگاه میکرد . سهراب که سرگرم کار خودش بود گفت خب معلومه دیگه تو فرامرزو با این پسره یکی میکنی ؟ مامان گفت خدا رو هزار مرتبه شکر انشالا یه زن درست حسابی و خانواده دارم واسه تو بگیرم و خیالم بابت شماها راحت بشه . مامان یکم تو فکر بودو گفت البته اگر این سیمزار قبل من پسرشو دوماد نکنه . گفتم مادر من آخه کی به این پسره زن میده ، حالا قاسم بگی یه چیزی ، مامان با عصبانیت گفت قاسمم داداش همون رضاس . بعدشم مگه ندیدی زن عموت گفت سیمزار یه حرفایی واسه رضا به ثریا زده و اونم قبول کرده ، من از ثریا انتظار نداشتم دیگه .
یهو سهراب سرشو اورد بالا و گفت عمه قبول کرده ؟
مامان گفت چه میدونم والا ما که اینجوری شنیدیم دیگه.
بعدشم رو کرد به من و گفت دو هفته گذشت و من چارتا قاشق چنگال بیشتر نخریدم برات ، فردا میخوام برم لحافدوزی بدم واست تشک و لحاف بدوزن.
روز بعد با مامان داشتیم میرفتیم سمت بازار که یه خانم از کنارم رد شد ، مامان با کینه و نفرت بهش نگاه کرد و گفت لعنت به آدم خونه خراب کن . گفتم مامان این کی بود ؟
گفت این همونیه که شوهر اول عمتو از راه بدر کرد اسمش مهتابه ، اومد تو چهلم بچه ثریا کاری کرد شوهرش طلاقش بده . خدا هم گذاشت تو کاسش و بچه سالمش پرت شد از ایوون و مرد بعد اونم دیگه زندگیشون زندگی نشد ، سه تا بچه آوردن ولی همیشه خدا با همدیگه سگ و گربه بودن. حتی از ناصر شنیدم بعد مهتاب یکی دو تا دیگه زن داره که چند ساله صیغه کرده ، مامان یه آه کشید و گفت چه روزگاری بود ، انگار غمای ثریا تمومی نداشتن .
روزا پشت هم میگذشتن ، چند روزی از عقد بهار گذشته بود که عمه اومد خونمون تا لباس جدیدی که برای آذر خریده بود نشون بده ، عمه گفت کل بازار گشتم تا واسه عروسی اینو پیدا کردم
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
از هر فرصتی که
در زندگی داری استفاده کن
چون بعضی چیزا
فقط یکبار اتفاق می افتد...
💞🍃@lovely_lifee💞
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌸🍃
میدونستی که میتونی با هسته خرما اینو درست کنی؟!
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستی که زباله های پلاستیکی اجر تخریب ناپذیر درست میکنن!
🌕 @donyaye_ajayeb
1_1228202700.mp3
16.08M
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🎧 #صلوات_ضراب_اصفهانی
مرحوم سیدبنطاووس(رحمةاللهعلیه) میگوید:
اگر از هر عملی، در #عصر #جمعه غافل شدی...
از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی غافل نشو!
چرا که در این دعا سری است که خدا ما را از آن
آگاه کرده است.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونستی که تصاویر قدیمی و نایابی از لوییجی پِشِه - عکاس ایتالیایی از تختجمشید و دیگر نواحی اطراف آن. این عکاس در زمان ناصرالدینشاه به ایران آمد.
🌕 @donyaye_ajayeb
💫همانقدر كه زن را بايد فهميد
مرد را هم بايد درک كرد
💫همانقدر كه زن، "بودن" میخواهد
مرد هم "اطمينان" میخواهد
💫همانقدر كه بايد قربان صدقه ی روی بیآرايش زن رفت
بايد فدای خستگیهای مرد هم شد
💫همانقدر كه بايد بیحوصلگیهای زن را طاقت آورد
كلافگیهای مرد را هم بايد فهميد
💫خلاصه "مرد" و "زن" ندارد
به نقطهی "مــا" شدن كه رسيدی
بهترين باش برايش
✅خانوما شرایط اقتصادی خیلی سخت شده، لطفا هوای "مرد زندگی" تون رو بیشتر داشته باشین
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از تبلیغات دلدار
ماجرای اشنایی امام علی(ع) وقمبرغلام امام علی(ع)
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود . جوان نزد عمو رفت و گفت:
عمو جان من عاشق دخترت هستم. آمده ام برای خواستگاری .
پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم.
شاه گفت: در شهر بدی ها (مدینه) دشمنی دارم جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست؟
گفت: بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند.
نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟ گفت: تو را با علی چکار است؟
🦋ادامه داستان 🦋ادامه داستان